Health Flashcards
cough
سرفه کردن
sneeze
عطسه کردن
runny nose
آبریزش بینی
feel nauseous
حالت تهوع داشتن
sore
زحم -جراحت
throat
گلو
sore throat
گلو درد
fever
تب
bruise
کبود شدگی، تباره، ضغطه، ضرب، کوبیدن، زدن، کبود شدن، کبود کردن، کوفته شدن
swollen
ورم کرده، مغرور، متورم، اماس کرده
bleeding
خون ریزی
knee
زانو
wounded
مجروح، جریحه دار
elbow
آرنج
sprained
پیچ خوردگی قسمتی از بدن مثل پا
ankle
مچ پا
sprained ankle
پیچ خوردگی مچ پا
slip
لیز خوردن، لغزیدن
bang
کوبیدن
dizzy
گیج شدن
feel dizzy
سرگیجه
faint
بیهوشی، ضعف، غش، ضعیف، کم نور، غش کردن، ضعف کردن، سکته کردن
conscious
هوشیار، ملتفت، باخبر، اگاه، وارد، بهوش
quite
واقعا، تماما، کاملا، بکلی
swell
ورم کردن،متورم شدن
suffer
تحمل کردن، متحمل شدن، رنج بردن
deprivation
محرومیت
sleep deprivation
اختلال خواب
tight schedule
برنامه فشرده
astronaut
فضانورد
to suffer from sleep deprivation
رنج بردن از اختلال خواب
to suffer from sleep deprivation
رنج بردن از اختلال خواب
boost
تقویت کردن
ترقی دادن
catch up on sleep
خوابیدن
به خواب رفتن
stamina
استقامت
مقاومت
to catch up on
کمبود یا عقب افتادگی در چیزی را جبران کردن
physical stamina
قوای جسمی
likely to
احتمالا، مطمئنا
suffer from health problem
از مشکلات سلامتی رنج بردن
to stay up through the night
کل شب را بیدار ماندن
vital
اساسی، حیاتی، واجب، وابسته بزندگی
well-being
سلامت و آرامش
تندرستی
on a regular basis
به طور منظم، شسته و رفته، با نظم و ترتیب
otherwise
وگرنه
درغیراینصورت
as well
همچنین
بعلاوه
بهمان درجه
nutrient
ماده مغذی، ماده مقوی از لحاظ غذایی، مغذی
strikes me
It strikes me that
وقتی میخواهیم بگیم که موضوعی را میدانیم و از آن آگاهیم.
برام جالبه که
nutritious
مغذی
indigestion
سوء هاضمه، بد گواری، دیر هضمی، رودل
nonetheless
با اینحال، بااین وجود، با اینحال
tiring
خسته کننده
indoor
داخلی، خانگی، درونی، زیر سقف
convenient
مناسب، راحت، راه دست
tedious
خسته کننده، کسل کننده، ناراضی
the other day
چند روز(شب) پیش
lead to
منجر شدن به
tend
گرایش- تمایل
tend to
ex : There are also private health centers but they tend to be generally more expensive.
اغلب
revenue
درآمد
سرانه
سود سهام
devote
اختصاص دادن
وقف کردن