Chapter 15 Flashcards
معنی این عبارت را بنویسید
شقایق بر یکی پای ایستاده/چو بر شاخ زمرد، جام باده
گل شقایق بر ساقه خودش مانند انسان یک پا ایستاده، همچون ظرف شراب قرمز رنگی که روی پایه سبز رنگ قرار گرفته
معنی این عبارت را بنویسید
تیمار آن فراخور حکمت و بر حسب مصلحت بداشته
بر حسب دانش و مصلحت از آنها مراقبت میکرد
معنی این عبارت را بنویسید
و الا طاعنان مجال وقیعت یابند
وگرنه عیبجویان فرصت عیبجویی و سرزنش پیدا میکنند
اختلاف
رفت و آمد
استخلاص
رهایی جستن، رهایی دادن
التفات
توجه
امام
راهنما، پیشرو
اولیتر
شایستهتر، سزاوارتر
اهمال
کوتاهی/سهلانگاری کردن
براثر
به دنبال
اثر
رد پا
تخلص
رهایی
تعاون
یکدیگر را یاری کردن،یاری رساندن
تکفل
عهدهدار شدن
تگ
دویدن
تیمار
مواظبت، مراقبت
ثقت
اطمینان، خاطر جمعی
جال
دام و تور
حبه
دانه
خایب
ناامید، بیبهره
دها
زیرکی، هوشمندی
راهتافتن
راه را کج کردن، تغییر مسیر دادن
رخصت
اجازه، اذن
ریاحین
جمع ریحان، گیاهان خوشبو
زمرد
سنگ قیمتی سبز رنگ
زهاب
آبی که از سنگی یا زمینی میجوشد، جای تراویدن آب در چشمه و مانند آن. مجازا اشک
ستیزهروی
گستاخ و پررو
سر
رئیس
سیادت
سروری، بزرگی
شکاری
منصوب به شکار، صید، نخجیر
صافی
پاک، بیغش، خالص
صواب
صلاح و درست
طاعن
طعنهزن، سرزنشگر، عیبجو
عقده
گره
قفا
پشت گردن، دنبال و پی
گرازان
در حال گرازیدن و به ناز و تکبر راه رفتن، خرامان
گشن
انبوه، پر شاخوبرگ
متصید
شکارگاه
متواتر
پیدرپی
مجادله
جدال و ستیز
مطاوعت
فرمانبری
مطلق
رهاشده، آزاد
مطوقه
طوقدار
مظاهرت
یاری کردن، پشتیبانی
معونت
یاری، کمک
ملالت
آزردگی، به ستوه آمدن، ضعف و خستگی جسمی و روحی
ملامت
سرزنش
ملول
سست و ناتوان، آزرده، خسته
مناصحت
اندرز دادن
منقطع
بریده، قطع شده
مواجب
جمع موجب، وظایف و اعمالی که انجام آن بر شخص واجب است
مواضع
جمع موضع، جایها
موافق
همفکر، همراه
موالات
با کسی دوستی و پیوستگی داشتن، دوستداری
مودت
دوستی، محبت
ناحیت
ناحیه، سرزمین
نزه
خوش آبوهوا، با صفا، خرم
همگنان
همگان، همه
ورطه
مهلکه، خطر و دشواری
وقیعت
بدگویی، سرزنش، عیبجویی
معنی این عبارت را بنویسید
و صیاد شادمان گشت و گرازان به تگ ایستاد
و شکارچی خوشحال شد و خرامان شروع به دویدن کرد
معنی کنید
از عکس ریاحین او پر زاغ چون دم طاووس نمودی
از انعکاس گیاهان زیبا و خوشبوی ان پر سیاه زاغ مانند دم طاووس زیبا بنظر میرسید
ارایه لاله و داغ را در بیت زیر مشخص کنید
درفشان لاله در وی چون چراغی/ولیک از دود او بر جانش داغی
لاله: ایهام تناسب ۱- گل لاله ۲- نوعی چراغ که با چراغدان تناسب دارد
داغ: ایهام: ۱-ماتم ۲-سیاهی درون گل لاله