ch7 Flashcards
miser
خسيس، زرپرست
heir
person who inherits anything, وارث
dignify
ارجمند كردن، سرافراز كردن
بزرگ جلوه دادن
dwindle
become smaller and smaller, shrink
furious
برآشفته، خشمگين
raft
قايق مسطح يا الوارى
surplus
مازاد، اضافه، extra
excess
زياده روى، افراط
sneer
نيشخند زدن، به ديده حقارت نگريستن
deliberate
آگاهانه، عمدى
سنجيده، ژرف نگرانه
بى شتاب
مورد ملاحظه قرار دادن
drought
خشكسالى، كم بارانى
grumble
غر زدن، نق زدن
abide
ايستادگى كردن، وفا كردن، dwell, endure
dwell
زندگى كردن، اقامت كردن
مطلبى را رها نكردن
يافت شدن
summit
قلّه
ambition
بلند همتى، سخت كوشى
جاه طلبى
heed
گوش فرا دادن
اعتنا كردن
ارزش دادن
حرف شنوى
riches
وسيله ثروتمندى، ثروت
acre
واحد اندازه گيرى زمين
زمين، ملك، صحرا
مقدار زياد (عاميانه)
stump
بيخ درخت، كنده
regiment
هنگ، عده كثير
biting
كنايه آميز، تلخ زبان
howling
نعره كش، زوزه كش
arsonist
آتش افروز
informer
مخبر، جاسوس
courteous
مؤدب
theatrical
وابسته به تئاتر
نمايشى، ساختگى
غلو آميز، متظاهرانه
Summon
فرا خواندن، احضار كردن
دنبال كسى فرستادن
متمركز كردن
hindrance
ممانعت، بازدارى
drench
wet thoroughly, soak
soak
خيس كردن جذب كردن (مايع) كسب كردن (علم) خود را در كارى غرق كردن از مشترى پول زيادى گرفتن، مغبون كردن سوراخ كردن نشت كردن نفوذ كردن
swarm
Group of insects flying or moving about together
wobble
تلو تلو خوردن
tumult
هياهو، غوغا، uproar
violent disturbance or disorder
dejected
محزون، اندوهگين
obedient
doing what one is told; willing to obey
recede
كنار كشيدن، عقب كشيدن
خوددارى كردن
withdraw
slope
شيب تند
با طمأنينه گام برداشتن