51-53 Flashcards
Wipe off
Clean
Show up
به بازار امدن- نشان دادن
Legislate. ˈledʒəsleɪt
enact تصویب کردن
endorse امضا کردن و پشتیبانی کردن
Convey. رساندن
bias. ˈbaɪəs. nv
گرایش و تعصب
Partial. یک طرفه. n adj
impartial. بی طرف
Plateau. plæˈtoʊ
Continent ˈkɑːnt̬nənt
Peasant ˈpeznt
فلات
قاره
روستایی
Pirate. ˈpaɪrət
Hijacking. ˈhaɪdʒæk
Crew. kruː
Abduction. æbˈdəkʃn̩
دزد دریای
هواپیما یا کشتی ربایی
خدمه کشتی و هواپیما
kidnapping
burglar, pickpocket, shoplifter, kidnapper, abductor, stealer thief robber
fiancée
Fiancé
Finance
نامزد زن
نامزد مرد
مالی
Parvin’s fiancé is called Hassan
interval
فاصله زمانی
The interval between major earthquake and slight one lasted about one hour
embrace. ɪmˈbreɪs
embarrass. ɪmˈbærəs
اغوش گرفتن و فراگرفتن
خجالت کشیدن و دادن
constellation
Interstellar
Solar eclipse
Lunar eclipse
cosmic
صورت فلکی
بین ستاره ای
خورشید گرفتگی
ماه گرفتگی
کیهانی
Outpatients
Inpatients
بیماران سرپایی
بیماران بستری
dirt road
Paved road
جاده خاکی
جاده اسفالت
excerpt
Pluck
گلچین و گلچین کردن، برگزیدن
lunatic asylum. əˈsaɪləm
تیمارستان
asylum پناهگاه
beverage. ˈbevrɪdʒ. n
مشروب، اشامیدنی
translucent. trænˈsluːsnt
Obscure. əbˈskjʊr
نیمه شفاف
کدر و تار و محو کردن
مبهم و تاریک Blur. blɜːr
The picture you took is blurred
Denial n
Undeniable adj
undeniably
تکذیب و انکار
انکارناپذیر
بی شک
renew
Renown
بازسازی کردن
مشهور
proportion
Appropriation
Appropriate
نسبت
تصاحب و اختصاص-تخصیص بودجه
مناسب
the proportion of exports to imports
Dub
Censor
The film was dubbed and censored professionally
Ballot. ˈbælət
Cast of vote
Pulling day
برگه رای
رای دادن
روز رایگیری
Construe. kənˈstruː
تعبیر کردن
They construed the refutation of their invitation as my arrogance
آنها رد دعوت خود را به غرور من تعبیر کردند
Contrive
Design
Couldn’t you contrive a meeting between these days to abate taking beverages among minors?
آیا نمی توانید یک جلسه بین این روزها برای کاهش مصرف نوشیدنی در میان خردسالان ایجاد کنید؟
Compass. ˈkʌmpəs
پرگار و قطب نما
Faculty
instructor
Assistant professor
Associate professor
Supervisor
Advisor
Department
دانشکده و هیئت علمی
مربی
استادیار
دانشیار
استاد راهنما و ناظر و سرپرست و استاندار
استاد مشاور
گروه
proponent of
Opponents of
طرفدار بودن
مخالف بودن
Observe
Absorb
مشاهده کردن
جذب کردن
assess
Evaluate
ارزیابی شدن
it assessed according to physical, spiritual and social dimensions.
