504 Flashcards
Intensive
شدید ، متمرکز
Intensive English language Courses
Pupil
شاگرد ، دانش آموز
accompany
توام کردن ، همراه کردن
To accompany words with deeds
precede
مقدم بودن ( از نظر زمان یا مکان)
he precedes me in rank
Strive
تکاپو کردن، تلاش کردن
each of us must strive to improve himself
هر یک از ما باید برای بهتر سازی خود جد و جهد کند.
Abandon
ترک کردن ، رها کردن ، تسلیم شدن
Hardship
رنج ، مشقت
حسود
Jealous
Keen
تند ، شدید ، تیز
=\ dull
Keen sword ,scent, wind
Scent
بو
Oath
قسم ، سوگند
Take an oath : قسم خوردن
Tact
ملاحظه ، نزاکت ، تدبیر
Unaccustomed
عادت نداشتن به چیزی، غیر عادی بودن
the orphans were unaccustomed to such kindness
Captivity
اسارت
Muddy
گلی ، کدر
Breed
زادن ، زاد و ولد کردن
Upbringing
پرورش و تربیت
Vacant
Empty
Corpse
جسد ، مربوط به انسان
Conceal
پنهان کردن
Tris could not conceal his love for gloria
Dismel
تاریک و دلگیر
Frigid
خیلی سرد
Inhabit
اقامت داشتن در
Numb
بی حس و کرخت
Peril
Danger
Recline
خوابیدن ، دراز کشیدن ، لم دادن
Shriek
Scream
Plot
توطئه ، دسیسه
Sinister
پلید ، شوم
Tempt
ویوسه کردن ، دعوت کردن
Wager
Bet
Treat
رفتار کردن،
مهمان کردن
he treated us to coffee and ice cream
Scarce
کمیاب ، نادر
Moisture
رطوبت
Persuade
متقاعد کردن، راضی کردن
Devise
ابداع کردن ، برنامه ریزی کردن ، اختراع کردن
Strike
اعتصاب
On the contrary
برعکس
Executive , legislative , judical
قوه مجریه ، مقننه ، قضایی
Quarrel
ستیز، دعوا، مرافعه، بگو مگو، کشمکش ۱.
Grant
اهدا ، اعطا کردن
Vapor
بخار هوا که می توان آن را دید، مه
Eliminate
رها شدن از، حذف شدن
Figure the price
محاسبه قیمت
Villain
آدم پست و شرور ، ناکس
Wicked person
Cellar
زیرزمین ، سرداب
Well
چاه
Dense
متراکم ، غلیظ
Utilize
استفاده کردن از
engineers utilized different techniques
Descend
نزول کردن
Circulate
دور زدن، دور گشتن، در راستای دایره حرکت کردن، پرهون کردن
blood circulates in the body
Vanish
ناگهان ناپدید شدن
Disappear suddenly
evaporate
تبخیر شدن یا کردن
Proceed
ادامه دادن ، دنبال کردن
perceive
درک کردن
Extravagant
(در اصل) وابسته به تجاوز یا از حد گذری، وابسته به ولگردی
Gossip
سخن چین
Tradition
اعتقادات و آداب و رسوم
Burden
بار
Debate
مناظره ، مباحثه
Evade
از زیر چیزی در رفتن ، شانه خالی کردن
Dragnet
دام ، تله
Council
شورا
Approach
نزدیک شدن
Detect
Find out, discover
Defect
نقص و عیب
Steering wheel
فرمان
Neglect
نادیده گرفتن ، کم توجهی کردن
Deceive
گمراه کردن , گول زدن
Pretend
وانمود کردن ، تظاهر کردن
Undoubtedly
Certainly , beyond doubt
thorough
کامل ، سر تا سر
Client
موکل
Outcome
نتیجه
Trial
آزمایش ، سنجش
محاکمه
Comprehensive
جامع
Affair
امر ، کار ، رویداد
رابطه نامشروع
Defraud , fraud
کلاهبرداری کردن
Postpone
به تعویق انداختن ، به بعد موکول کردن
Consent
رضایت دادن، راضی بودن (به کاری)، تن در دادن
Approval
رضایت
Preserve
(از خطر یا صدمه یا آلودگی و غیره) حفظ کردن، حفاظت کردن، محافظت کردن،
Denounce
مردود شمردن، محکوم کردن، نکوهیدن، تقبیح کردن
District
ناحیه، بخش، برزن، حوزه، منطقه، الکا
Advocate
هوادار (بیشتر در مورد امور عقیدتی)، خواهان، طرفدار
Torrent
هرجریان خروشان و خشن ، سیلاب
Resent
رنجیدن، بد آمدن، خوش نداشتن، دلخور شدن یا بودن، آزرده شدن
Molest
اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن، سربه سر گذاشتن
Gloom
تاریک ، کم نور ، با روحیه پایین
Unforeseen
از قبل ناًمعلوم ، غیر منتظره ، پیش بینی نشده
Exaggerate
مبالغه کردن ، غلو کردن
Mediocre
نه خوب نه بد ، معمولی و متوسط
Valid
معتبر و درست
Witness
شاهد
Survive
بقا یافتن ، زنده ماندن
Weird
اسرار آمیز ، غیر دنیوی
Prominent
مشهور و مهم
Violet
بنفش
Janitor
سرایدار
Reluctant
بی میل
Obvious
واضح و بدیهی
Rage
خشم شدید
Arouse
بر انگیختن
Conclude
پایان دادن ، نتیجه گیری کردن
Resist
ایستادگی و مقاومت کردن
Lack
کمبود ، کم داشتن
Miniature
مینیاتور ، در مقیاس کوچک
Excel
پیشی گرفتن ، برتر بودن
Feminine
زنانه ، مونث
Mount
بالا رفتن ، صعود کردن
Platform
سکو ، صحنه
Rival
رقیب
Dread
هراس و دلهره
Desert
ترک کردن ، رها کردن
Deserted = متروکه
Masculine
مردانه ، مذکر
Menace
تهدید , threat
Crop
محصول و فراورده کشاورزی
Reputation
آوازه ، شهرت
Tendency
گرایش ، تمایل
Underestimate
دست کم گرفتن
Admit
اعتراف کردن ، اجازه دادن
Victorious
پیروز ، فاتح
Two years in a row
دو سال پیاپی
Squad
تیم ورزشی
Numerous
متعدد ، فراوان
Exile
تبعید کردن
Evidence
شواهد و مدارک ، گواهی دادن
Convict
محکوم کردن
Solitary
تک و تنها
Solitary cell : سلول انفرادی
Frequent
مکرر ، پی در پی
Glimpse
نگاه اجمالی کردن
Shrub
درختچه
Absurd
احمقانه ، مضحک
Conflict
ستیز ، تضاد ، ناسازگاری
Fiction
تخیلی ، وهم ، آنچه توسط تصور ساخته می شود
Ignite
مشتعل کردن ، آتش زدن
Spark
جرقه
Abonish
منسوخ کردن ، فسخ کردن
Pollute
آلوده کردن
Reveal
آشکار کردن ، نشان دادن
Prohibit
ممنوع کردن
Urgent
فوری ، اضطراری
Adequate
کافی ، بسنده
Audible
رسا ، قابل شنیدن