504-1 Flashcards
Come in
رسيدن مشخص شدن
Let out
سر دادن
Spied
متوجه شدن
Tempt
اغوا كننده وسوسه كننده
Split
تكه تكه كردن
Put out
منتشر كردن بيرون دادن
Win over
جلب موافقت كردن
Come out
متجر شدن
Shade
مجسمه
Make up
تركيب
Trail
مسير
Let in
عبور دادن
Left over
باقي مانده غذا
Batter
چوب بيس بال
Convincing
قانع كننده
Let out
خارج كردن
Staircase
راه پله
Drop
رها كردن
Valve
دريچه
Hoop
قلاب
Slip on
لغزيدن
Gossip
شايعات بي أساس
Sleet
برف و باران
Crumble
فروريختن
Throughout
سراسر در طول
Bring out
مطرح كردن
Lasted
طول كشيدن
Dragnet
دام تله
Take on
پذيرفتن
Aim
هدف
Wise
عاقلانه
Trail
محاكمه
Defect
نقص كمبود ترك كشور به هر دليل
Steering
فرمان اتومبيل
Go into
دنبال كردن
Make to
ارائه دادن
Slight limp
كمي لنگيدن
Suspect
مظنون مشكوك
Insist
اصرار كردن
Accuse
متهم كردن
Knowingly
آگاهانه
Livelihood
معيشت
Sticky
چسبنده شرجي
Convict
محكوم كردن
Rescuer
كمك كنندگان
Poll
نظر سنجي
Expel
بيرون كشيدن
Entitle
استحقاق داشتن
Inspection
بازرسي
Couch
كاناپه
Due
حق عضويت
Outfielder
پيست بيسبال
Defective
معيوب
Move away
رفتن
Turn up
إيجاد كردن
Arise
پيش آمدن
Feature
به تصوير كشيدن نشان دادن
Prominent
مشهور
Janitor
دربان
Strict
شديد
Plain
واضح
Take on
پذيرفتن
Tend to
تمايل داشتن
Arouse
بر انگيختن
Lack
فاقد
Touch
مهارت
Originate
ساختن
Asked to compose
درخواست براي نوشتن
Decree
حكم
Onlooker
ناظر
Origin
منشأ
Strive
تلاش
Slang
اصطلاح عاميانه
Dread
دلهره داشتن
Greatly
خيلي
Causing
إيجاد كردن
Crop
محصولات
Take easy
استراحت كردن
Admit
اعتراف كردن
Squeez
به زور فراركردن
Modest man
مرد محبوب
Strength
قدرت
Mustache
سيبل
Stubborn
لجوج يك دنده
Enclose
پيوست كردن
Phony
ساختگي
Fair
نمايشگاه
Juggling
فريبكاري
Quack
جعلي
Caught
دريافت كردن
Constantly
دائمي
Far from over
ادامه دار
Welfare
پرداخت مستمري
Turn out
إز آب در آمدن
Silly
احمقانه
Abolish
پايان دادن
Altogether
به كلي
Drill
رژه نظامي
Hint
نكته
So far
تا كنون
Fiery
ستاره دنباله دار
Blaze spectacularly
شعله هاي چشم نواز
Igneous
آتشين
Luminous meteors
شهاب سنگ درخشان
Preparation
تهيه كردن
Starvation
كمبود
Revive
رواج دادن احيا كردن
Movement
جنبش
Graduation
مراسم فارغ التحصيلي
Observant
مراقب و تيزبين
Hollow
خالي
Permit
اجازه يافتن
Persist
پا فشاري كردن
Come in handy
مفيد بودن
Admit
ادعا كردن
Unruly
غير قابل كنترل بي نظم
Cruel
ظالم
Bitter
سر سخت
Brawl
نزاع دعوا
Vicious
پست شرور
Feel sorry
دل سوختن
Lap
نفوذ كردن
Elbowing
با آرنج ضربه زدن
Caught
دستگير شده
Temper
خلق و خوي
Crave
تراشيدن
Swell
بسط دادن بزرگ كردن
Sacred
مقدس شايسته احترام
Dig up
بر ملا كردن
Pursue
تعقيب كردن دنبال كردن
Rowed up
پارو زدن
Approach (n)
روش
Salute
احترام خاصي قائل شدن
Coarse
زبر درشت
Decided to pledge
تصميم به وقف
Inquiry
پرس و جو استعلام
Ecology
بوم شناس
Establish
إيجاد كردن
Mischief
شرارت
Vex
رنجاندن
Surpass
برتري داشتن
Stated
نشان دهنده
Pound
كوبيدن
Come around
فرا رسيدن
Lean
لاغر نحيف
Lift
بلند كردن
Concentrated
متمركز
Surgean
جراح
Retinas
قرنيه چشم
Scars
برش برأي جراحي
Eyeball
شبكيه
Aboveboard
رك و صادق
Reasonable
معقول
Hurriedly
عجولانه
Untamed
رام نشده
Courage
شجاعت
Urge
درخواست مصرانه
Enormously Appealing
به شدت لذت بخش
To get
مصرف كردن
Wary
محتاط بيمناك
Keep out of the way
جلوي چيزي را گرفتن
Get into
وارد شدن
Miserable
رقت بار
Favour
لطف كردن
Molasses
ملاس
Deduce
استنباط كردن
Take along
طولاني
Turned away
روي برگرداندن
Draw up
تنظيم كردن
Set aside
كنار گذاشتن
Heedless
بي اعتنا
Handle
اقدام كردن
Horrid
افتضاح مزخرف
Staring
زل زدن
Simply
واقعا
Rave
تمجيد كردن پرت و پلا گفتن
Fall behind
واگذار كردن
Struck
برخورد كردن
Capture
بدست آوردن
Dull
احمقانه
Common place
پيش پا افتاده
Pedant
عالم نما
Boldness
چيرگي
Lunge
جهش
Operate
بكار انداختن
Hereby
بدين وسبله
Craft
پيشه وري
Deem
فكر كردن
Anxious
پريشان
Diner
مهمان
Take in
جذب كردن
Intelligence
فهم و شعور
Particular
خاص
Harm
آسيب
Bug
حشره
Take away
با زور گرفتن
Outsider
غريبه
Loan
زمين
Setting
فضا
Pesticide
آفت كش
Concrete
بتن
Catcher
شكارچي
Admit
پذيرفتن
Mean
منابع در آمد
Bush
شاخ و برگ
Ambuscade
كمينگاه
Stroke
ضربه
Stick out
بيرون زدن
Enormous job
كار دشوار
Ambush
دام تله به دام انداختن
In which
كه در آن
Sly
مؤذي
Defiant
جسور گستاخ
Be manipulated
آلت دست قرار گرفتن
Vigor
قدرت شور حرارت
Perish
هلاك شدن نابود شدن
Captive
أسير
Major
سرگرد
Prosper
رونق داشتن موفق بودن
Devour
با ولع خواندن با ولع خوردن
Ranch
دامداري
Amuse
مات و مبهوت شدن
Figure out
فهميدن
Unspoiled
دست نخورده
Mystical
عرفاني
Strive
تلاش
Vulgar
مبتذل
Evasive
پريشان سراسيمه گريزان
Sturdy
محكم
Shrewd
زيرك
Exclude
محروم كردن
Wither
پژمرده شدن
Plea
خواهش تقاضا عذر
Weary
خسته افسرده
Turn in
ارائه دادن
Clerk
كارمند
Anticipate
پيش بيني كردن
Persist
مصرانه مداوم
Dive
كم كردن
Vivid
واضح
Abound
وفور داشتن
Warden
رئيس زندان سرپرست زندان
Admit
اعتراف كردن
Get to
مجبور كردن
Vocation
حرفه شغل
Overthrow
ساقط كردن
Get away
فراركردن
Niece
خواهش زاده
Trend
گرايش مسير روند
Stricter
سختگيرانه
Benedict
خوش شانس
Benefactor
باني خير
Benevolent
خير انديش
To lay
برأي ذخيره كردن
Spit
تف كردن
Effort
تلاش