5 Flashcards

0
Q

pension

A

اسمفعل گذرا
/ˈpɛnʃən/
• حقوق بازنشستگی
• (به ویژه در مورد هنرمندان) مقرری، مستمری
• (به ویژه فرانسه) پانسیون
• (اروپا) اتاق و خوراک (امریکا: room and board)
• حقوق بازنشستگی دادن به، مقرری دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
1
Q

Impression

A

/ɪmˈprɛʃən/
• اثر گذاری (از راه فشردن مهر یا شفتاهنگ و غیره) نقش اندازی،فشار اسم
• نقش، اثر، نشان اسم
• برداشت، هنایش، تاءثیر، درآیش، اندیش گرفت، اندیش گذاشت اسم
• احساس اسم
• فکر، تصور اسم
• چاپ اسم
• ادا، تقلید، نمایش اسم
• (دندان‌پزشکی) جای دندان روی موم یا گچ (که از آن قالب دندان مصنوعی یا روکش دندان را می‌سازند) ، قالبگیری اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Coach

A

اتوبوس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

cruise

A

اسمفعل ناگذرافعل گذرا
/kruz/
• (برای تفریح یا جستجو) گشت زدن،پرسه زدن
• (جنگلبانی - برای تخمین میزان چوب) در جنگل گشتن، جنگل را وارسی کردن
• (هواپیما) با پر بازده‌ترین سرعت پرواز کردن، سرعت بهینه، (اتومبیل) با سرعتی که راننده از قبل توسط دستگاه خودکار تعیین کرده است حرکت کردن، بهین رو
• (به منظور یافتن شریک همجنس باز) گشتن و دید زدن
• (در دریا یا خشکی یا هوا) سفر کردن، رهسپار بودن، دریا گردی کردن، نوردیدن
• سفر دریایی، سفر تفریحی، نوردش، دریا گردی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

provisional

A

صفتاسم
/prəˈvɪʒənl/
• موقت،موقتی،کوته زمان،دم گذر (provisionary هم می‌گویند)
• (قدیمی) پیش نگرانه، آینده‌نگرانه، محتاطانه
• (پست) تمبر موقت پست
• محتاط

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

cot

A

/kɑt/
• تخت سفری، تختخواب تاشو (که معمولا از پارچه و چوب است) اسم
• تختخواب کودک اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

verdict

A

/ˈvərdɪkt/
• حکم دادگاه،حکم قاضی،حکم هیئت منصفه،رای دادگاه اسمحقوق
• داوری، قضاوت، ویچار، فرداد، حکم اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

brake

A
اسمفعل ناگذرافعل گذرا
/breɪk/
• ترمز،لگام،کندساز،وایستانک
• ترمز کردن، وایستادن، وایستاندن
• هرچیز مخل یا کند کننده، کند کردن
• (زدن کنف و کتان) شانه، کلوخ شکن، چنگک کلوخ شکن، (مکانیک) دسته، اهرم، (فلزکاری) دستگاهی که با آن حاشیه‌ی ورق آهن را کج می‌کنند یا تو می‌گذارند
• (مهجور) رجوع شود به: the rack
• سد، مانع
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

bar

A

اسمبرنهشتفعل گذرا
/bɑr/
• میله،میل،تیرچه،تیر،نرده
• (هر چیز مکعبی که طولش از عرض آن بیشتر باشد) شمش، قالب، قطعه، تکه
• (لباس ارتشی - نواره‌های فلزی که درجه و ارشدیت را مشخص می‌کنند) نوار
• با میله محکم کردن، میله دار کردن
• مانع، رادع، جلوگیر، سد راه، بنداب، شیل، راه بند
• نواره‌ی نور، باریکه، خط پهن، (نور) شعاع، پرتو
• (حقوق و دادگاه‌ها) نرده‌های درون دادگاه که جایگاه قاضی و وکلا و متهم را از هم جدا می‌کند
• دادگاه، نظام دادگاهی، محکمه
• محل رسیدگی و داوری
• وکلای دادگستری، حرفه‌ی قضاوت و وکالت، کار دادگستری
• (مشروبخوری) بار، میخانه، نوشگاه، دکه، کافه
• (اسب) دهانه
• (سوزن دوزی و توری دوزی) حلقه یا خطی که دو طرح را به هم متصل می‌کند
• (نشان‌های اشرافی) خط افقی روی سپر یا نشان
• (حقوق) رد دعوی، شکست دادخواهی، علت رد شدن یا شکست دعوی حقوق
• (اسب) بخش عقب سم که به طرف داخل انحنا دارد و به پاشنه ختم می‌شود
• (برق) المنت
• (با قرار دادن میله و دیرک در سر راه) بستن، مسدود کردن
• جلوگیری کردن، راه ندادن
• نواره نواره کردن
• ممنوعیت، منع
• (موسیقی) میزان، خط میزان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

prospectus

A

/prəˈspɛktəs/

• (سهام) دفترچه‌ی شناسانگر،آگهی،بروشور اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

prosperous

A

/ˈprɑsp(ə)rəs/
• شکوفا،آباد،آبادان،پر رونق صفت
• موفق، کامیاب، در رفاه، دولتمند، ثروتمند صفت
• مساعد، سعید، فرخنده صفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

carry out

A

• انجام دادن، (از مرحله نقشه‌ریزی) به مرحله‌ی عمل رساندن، به انجام رسانیدن کنایه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

carry on

A

• 1- رفتار کردن، پرداختن به 2- (مثل سابق) عمل کردن، ادامه دادن 3- (عامیانه) ادا و اصول در آورن، رفتار بچگانه یا افراط آمیز داشتن‌4- رابطه‌ی نامشروع داشتن 5- انجام دادن کنایه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

initiative

A
صفتاسم
/ɪˈnɪʃədɪv/
• آغازگرانه،پیشقدمانه،مقدماتی،اولیه
• آغازگری، پیشقدمی، پیشگامی، ابتکار، تازه‌آوری، نوآوری
• حق بردن لایحه به پارلمان
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

pretension

A
/prəˈtɛn(t)ʃən/
• بهانه اسم
• (سخن و سبک) تصنع، تکلف اسم
• ادعا، داعیه، دعوی اسم
• ابراز ادعا، مدعی بودن اسم
• خودنمایی، تظاهر، وانمود سازی، ریا اسم
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

pension

A

اسمفعل گذرا
/ˈpɛnʃən/
• حقوق بازنشستگی
• (به ویژه در مورد هنرمندان) مقرری، مستمری
• (به ویژه فرانسه) پانسیون
• (اروپا) اتاق و خوراک (امریکا: room and board)
• حقوق بازنشستگی دادن به، مقرری دادن

16
Q

booklet

A

/ˈbʊklɪt/
• دفترچه،کتابچه اسم
• (امریکا) پاکت مقوایی کوچک حاوی یک یا چند صفحه تمبر پست

17
Q

nominal

A

/ˈnɑmənl/
• وابسته به یا مشتمل بر نام یا نام‌گذاری،اسمی،نامی،نامانه صفت
• (دستور زبان) وابسته به اسم، اسمی، اسمواره، نامواره، سازه‌ی اسمی صفتدستور زبان
• اسما (نه واقعا) ، صوری، ظاهری، سطحی

18
Q

thereafter

A

/ðɛˈræftər/
• از آن پس،پس از آن،از آن به بعد قید
• (قدیمی) طبق قرار

19
Q

radius

A
/ˈreɪdiəs/
• (دایره) شعاع،نیم پراز،نیم ترامون اسم
• هر چیز شعاع مانند: (چرخ) پره، اسپوک اسم
• ناحیه‌ی درون شعاع، درون پراز اسم
• (فاصله‌ای که هواپیما و کشتی می توانند بدون سوخت گیری رفت و برگشت کنند) برد اسم
• محدوده، حد، کران اسم
• (استخوان) زند زبرین اسم
• (جانوران ستاره مانند یا متقارن) تن بخش
20
Q

carry out

A

• انجام دادن، (از مرحله نقشه‌ریزی) به مرحله‌ی عمل رساندن، به انجام رسانیدن کنایه

21
Q

sediment

A

/ˈsɛdəmənt/
• نهشت،نهشته،رسوب،ته نشست،ته‌نهشت،درد،لرت،درده،لای اسم
• (زمین شناسی) رسوب بادی یا آبی، پادکانه، آب‌نهشت، بادنهشت زمین شناسی

22
Q

bypass

A

اسمفعل گذرا
/ˈbaɪˌpæs/
• راه میان‌بر،راه فرعی،(راهی که به جای عبور از شهر و ترافیک سنگین آن را دور می‌زند) راه کمربندی،کنارگذر
• (چراغ خوراک‌پزی و آبگرمکن و غیره) لوله‌ی فرعی (که آبگونه یا گاز را مثلا به پیلوت می‌رساند)
• (برق) رجوع شود به: shunt
• (جراحی) باز کردن مجرای جدید (برای خون وغیره - به ویژه اگر شاهرگی گرفته باشد - نام کامل آن: bypass operation) جراحی
• (مانعی را) دور زدن، از میان‌بر رفتن، از پس راهه رفتن، از راه کمربندی رفتن
• دارای راه فرعی یا کمربندی کردن
• سلسله مراتب را طی نکردن، نادیده انگاشتن

23
Q

military

A
/ˈmɪləˌtɛri/
• ارتشی،نظامی،سربازی،عسکری،ارتش تاری صفت
• جنگی، حربی، رزمی صفت
• وابسته به نیروی زمینی (در برابر: نیروی دریایی navy) صفت
• ارتش صفت
24
Q

induction

A

/ɪnˈdəkʃən/
• انتصاب رسمی به شغل،برگمارش،فراخوانی (به خدمت نظام و غیره) اسم
• انگیزش، وادارسازی، نیوشانگری اسم
• (منطق و استدلال) استنتاج استقرایی، استقرا، کم به بیش رسی، از پاره به هماد، بازکاوی اسم
• (رویان شناسی) در انگیزش اسم
• (ریاضی - روان شناسی) در انگیزش، نیوشانگری اسم
• (فیزیک) القا، توخت، درانگیزی، فرتابی، القایش