4 Flashcards
blueprint (n)
برنامه اولیه با جزییات
city-level
سطح شهر
delegate (v)
نمایندگی دادن
Choose sb to do sth
carry out
انجام دادن
Sector
بخش
deployment (n)
گسترش
implement (v)
پیاده سازی، انجام دادن
operate
کارکردن
inequitable (adj)
نابرابر، غیر منصفانه
manifestation (n)
آشکار سازی، ظهور
rational (adj)
منطقی
relegate (v)
سقوط کردن
reliance (n)
اتکا، اطمینان
underestimation
دست کم گرفتن
tackle (v)
Overcome a problem
threshold (n)
آستانه
west
غرب
substantially
به طور اساسی
gradual
تدریجی
recognition
تشخیص
crucial
حیاتی، قاطع، بسیار سخت
contribution
مشارکت
come about
اتفاق افتادن
modest
نسبتا کم، فروتن
renewed
مجدد
turn of the century
اواخر قرن
gross
ناخالص
contingent
مشروط
estimate
تخمین زدن
welfare
رفاه
utilize
استفاده کردن
integration
ادغام، یکپارچه سازی
Flow
جریان
spatial
فضایی
spatial planning
برنامه ریزی فضایی
myth
افسانه
scarce
کمبود، کمیاب
imperative
امری ضروری