2-نامگذاری، تعریف و طبقه بندی کودکان و نوجوانان عقبمانده ذهنی Flashcards
این افراد را با اسامی مختلفی نامگذاری کردهاند؛ مانند عقبمانده ذهنی، ناقص عقلی) معیوب ذهنی(، کندذهن.
اصطلاحات دیگر مانند کند آموز یا ناآموز نیز به این افراد گفته میشود که بیشتر جنبه آموزشی دارد. اصطلاح عقبمانده ذهنی به افرادی گفته میشود که عقبماندگی با (1) داشته باشند و اصطلاح نقیصه یک اصطلاح قانونی است برای افرادی که هوشبهر (2) دارند.
در سال 1973، انجمن رسیدگی به مسائل و مشکلات عقبماندهها در آمریکا، عقبماندگی ذهنی را تعریف کرده است:
“عقبماندگی ذهنی، نقص یا نارسایی است که از لحاظ (3) در مقایسه با افراد دیگر به چشم میخورد و باعث (4) در دورانهای مختلف رشد میشود”. در این تعریف، به عوامل مؤثر در ایجاد و بروز عقبماندگی توجهی نشده است. طبق قانون بهداشت روانی انگلستان “عقبماندگی ذهنی به حالتی گفته میشود که رشد مغز، هوش و روان از هنگام تولد یا از مراحل اولیه زندگی متوقف میماند و تکامل ناقص مییابد”.
پیاژه روانشناس سوئیسی تعریف هوش و عقبماندگی را این طور بیان میکند: “ هوش نتیجه تأثیر دائمی و متقابل (5) است و اگر این رابطه متقابل به طور متعادل صورت گیرد موجب توانایی سازگاری با محیط و پیشرفت هوش میشود”. اهمیت و ارزش نظریه پیاژه در هوش این است که پدیدههای روانی و بخصوص هوش دارای (6) مخصوص و از یک نظام کلی که اساس آن تجارب اولیه و واکنشهای کودک از بدو تولد حتی قبل از آنکه قادر به تکلم باشد، شروع میشود. این واکنشها حسی و حرکتی هستند که کودک روابط محسوس عینی و عملی بین اشیا و حوادث را به طور منظم یکی بعد از دیگری کشف کرده و پاسخهای عملی و درست به وضعیتهای مختلف میدهد.
از همینجا، پیاژه، عقبماندگی ذهنی را افرادی از جامعه میداند که در مراحل ابتدایی و پایین رشد هوشی و تحول شناختی تثبیتشده و کششهای نهاد در آنها قوی و زیاد است. برای نمونه، توقف در مرحله حسی و حرکتی باعث (7)، توقف در مرحله پیش عملیاتی باعث (8) و توقف در مرحله عملیاتی باعث (9).
در کل، از تمام تعاریف این طور معلوم میشود که عقبماندگان ذهنی افرادی از جامعه هستند که ازنظر فعالیتهای ذهنی نسبت به همسالان خود نارسایی داشته و درنتیجه نمیتوانند از انتظارات و تقاضای خانواده و جامعه برآیند.
1-علت مرضی 2-کمتر از 70 3-فعالیت عمومی هوش 4-عدم انطباق با محیط 5-فرد با محیط 6-الگوی 7-عقبماندگی عمیق ) کودکان حمایت پذیر) 8-عقبماندگی شدید) کودکان تربیتپذیر) 9-عقبماندگی متوسط) کودکان آموزش پذیر (میشود
طبقه بندی کودکان عقبمانده ذهنی امری بس دشوار است، زیرا نخست، نوع و تعداد عقبماندگیها با شماره آنها برابر است. دوم، عقبماندگی ممکن است به علل مختلف ایجاد شود. سوم، شدت، ضعف و متنوع بودن علایم در عقبماندههاست. تنوع، شدت و ضعف علایم در این افراد به قدری است که بعضی از آنها پناه گاهی یا حمایت پذیر، برخی تربیتپذیر وعدهای آموزش پذیرند و شاید بیعلت نباشد.
علت تقسیمبندیهای متعدد این است که عقبماندگی ذهنی یک بیماری یا سندرم واحدی نیست، بلکه حالاتی است که به علل عوامل مختلف به وجود میآید که اکثراً این عوامل ناشناخته باقی میماند و در 75% موارد تشخیص علت بیماری داده نمیشود.
تازهترین تقسیمبندی مربوط به چهارمین طبقه بندی، تشخیص و آمار بیماریهای روانی و سازمان عقبماندگی ذهنی آمریکا است. در این تقسیمبندی سه ملاک برای این افراد ذکرشده است: (1)، (2) و آغاز بیماری (3). در ادامه، برای آسانی مطالعه تقسیمبندی زیر را انتخاب میکنیم:
-1 گروهبندی روانشناسان 2- گروهبندی روانپزشکان 3- گروهبندی آموزشی، تربیتی و درمانی
1-هوشبهر 70 یا کمتر
2-محدودیت در مهارتهای انطباقی
3-پیش از 18 سالگی
:گروهبندی روانشناسان
این گروهبندی بیشتر بر اساس (1) و مقدار (2) وجود دارد، پایهگذاری شده است. در این گروهبندی عقبماندگی ذهنی را به چهار گروه تقسیم کردهاند.
(3)
1-درجه هوش 2-اختلافی که در بین سن عقلی و سن واقعی فرد 3- گروه عقبماندههای خفیف یا کم استعداد گروه عقبماندههای شدید گروه عقبماندههای متوسط گروه عقبماندههای عمیق
گروه عقبماندههای عمیق:
این افراد 1 تا 2 درصد عقبماندهها را تشکیل میدهند و به شدیدترین درجات نارسایی فعالیتهای ذهنی دچارند. هوشبهر این افراد (1) میرسد و تواناییها و فعالیتهای ذهنی آنان در هر سنی که باشند از یک کودک سهساله تجاوز نمیکند.
این افراد علاوه بر نارسایی شدید فعالیتهای ذهنی مبتلا به (2) و بدشکلیهای سر و صورت و کوتاهی اندام نیز میباشد. صورت نامتقارن و جمجمه یا بزرگتر یا کوچکتر از طبیعی است. شکل چشمها، گوشها و دندانها طبیعی نیستند. این بیماران قادر به کنترل ادرار نبوده و تقریباً همیشه مبتلا به (3) هستند. رشد گویایی و گفتار و در درجات بسیار ابتدایی متوقف میشود. قضاوت و استدلال وجود ندارد، دقت و حافظه یا اصلاً دیده نمیشود یا خیلی ضعیف است.
به همین جهت، برخی از آنها را کودکان عقبمانده (4) میگویند. درجات پایین این گروه را افرادی تشکیل میدهند که بههیچوجه فعالیت ذهنی ندارند و به اصطلاح یک زندگی نباتی دارند، ولی درجات بالاتر قدری فعالتر و قادر به گفتار یک یا چند کلمه هستند. این افراد محروم، در حقیقت، مصرفکننده اقتصادی اجتماع هستند.
نگهداری این کودکان در خانه و کانون خانوادگی مضرات بهداشتی و تربیتی متعدد دارد و مانع رشد طبیعی سایر کودکان ازنظر عاطفی و تحصیلی شده و تعادل عصبی و روانی والدین و کودکان دیگر را به هم میزند.
1-حداکثر به 25
2-ناهنجاریهای حسی و حرکتی
3-صرع یا فلج مغزی
4-وابسته یا حمایت پذیر
گروه عقبماندههای شدید:
این افراد نیز ازنظر هوشی کمبود فراوان دارند. هوشبهر آنان (1) میباشد و تواناییهای آنها در سنین مختلف شبیه کودکان چهار تا پنج ساله است، ولی هرگز در رفتار، گفتار و کردار به یک کودک عادی پنج ساله نمیرسند. این کودکان بهطور متوسط سه تا چهار درصد کودکان عقبمانده را تشکیل میدهند.
آنها میتوانند انجام امور خیلی ساده و آسان را فرا گیرند و تااندازهای قادرند خود را از خطرات عادی حفظ نموده و از عهده خوردن غذا و لباس پوشیدن و نظافت خود برآیند، ولی بههیچوجه قادر نیستند مشکلات خود را رفع کنند.
قادر به آموختن مواد درسی مانند خواندن و نوشتن نیستند، قوه تعمیم و تمیز ندارند، امور و کارهای ساده معمولی زندگی را خیلی به آهستگی و باتاخیر میآموزند ولی برای یادگیری مسائل پیچیده استعداد کافی و تمرکز فکری ندارند.
به طوری که ملاحظه میکنید پیشرفت در این افراد مأیوسکننده است. در این گروه نیز بعضی از ناهنجاری جسمی و اختلالات حسی و حرکتی موجود است، ولی (2) این کودکان وضع نامتعادل و بیقواره گروه قبل را ندارد. از لحاظ عاطفی وضع متغیری دارند. خیلی زود تأثیر میپذیرند و در مقابل مخالفت دیگران عصبانیت شدید و حملات تهاجمی از خود نشان میدهند. ولی ازنظر جسمی گاهی خیلی فعال هستند و حتی ممکن است تا مرحله تجاوز به دیگران برسد.
چون افراد این دسته تربیتپذیرند و وابستگی نسبی دارند، لذا به آنها کودکان (3) نیز می گویند. اخیراً با استفاده از روشهای درمانی و تربیتی در مدارس و کلاسهای مخصوص توانستهاند در یادگیری و پرورش نسبی استعدادها و مهارتهای این کودکان و نوجوانان پیشرفت حاصل نمایند.
1-بین 20 تا 45
2-چهره
3-نیمه وابسته
گروه عقبماندههای متوسط
در این افراد نارسایی فعالیتهای ذهنی کمتر از دو گروه پیشین است. هوشبهر آنها (1) است و سن عقلی آنان از کودکان 5-7 ساله تجاوز نمیکند. در این افراد استعدادهای ذهنی بهطور کلی ضعیف است. در اعمال ذهنی، قضاوت و استدلال (2) دارند و به راهنمایی و مراقبت افراد مطلع نیازمندند.
افراد این دسته ممکن است دچار ناهنجاری بدنی باشند؛ ولی نقص حرکتی مانند، تأخیر در راه رفتن نادر نیست. عموماً به لحاظ (3) عقبماندگی دارند. چون فرهنگ لغات محدودی دارند و این وضع را حس میکنند؛ پس احساس حقارت کرده و درنتیجه، دچار آشفتگیهای عاطفی مانند خجالتی، افسردگی و خودرأیی و گوشهگیری میشوند.
از آنها به نام (4) در کتابها نام بردهاند. این افراد از توجه، دقت و تمرکز فکری زود خسته میشوند و عقبماندگی آنها اکثراً تا زمان مدرسه شناخته نمیشود و حتی والدین تا قبل از ورود به مدرسه از مشکل کودک اطلاعی ندارند. این افراد با آنکه نمیآموزند، ولی کارهای ساده را در شرایط مساعد فرامیگیرند، اما قدرت ابداع و ابتکار ندارند. این کودکان در تحصیلات مدارس استثنایی به درجات مختلف ممکن است توفیق یابند. این افراد در بزرگی به خاطر داشتن قوه عضلانی خوب در مزارع کشاورزی و کارخانجات مفید واقع میشوند.
اگر در شرایط نامناسب قرار گیرند خیلی زود دچار نارساییهای عاطفی، عدم تعادل روانی و انحراف مانند اعتیاد، فحشا و غیره میشوند. به علت عدم رشد کامل شخصیت این افراد زودباور، تلقینپذیر و در حل مشکلات و دفاع از منافع خود عاجزند. این گروه ده درصد کل جمعیت عقبماندگان ذهنی را شامل میشوند.
1-بین 40 تا 50
2-نارسایی کامل
3- بیان و گویایی
4-دانشمندان احمق
گروه عقبماندههای خفیف یا کم استعداد:
هوشبهر آنها (1) و از لحاظ عقل و ادراک و مهارتهای عملی حداکثر به کودکان 7 تا 11 ساله میرسند. این افراد هم دارای (2) هستند، لذا قادر به قضاوت صحیح و استدلال مطلوب نیستند. از ابتکار، ابداع و انتقاد عاجزند، اگرچه بهکندی میآموزند ولی در امور حرفهای و عملی مهارتهایی نشان میدهند. این گروه حدود 85 درصد کل جمعیت عقبماندگان ذهنی را تشکیل میدهند. این گروه در بیان عقبماندگی دارند و مفاهیم پیچیده را نمییابند.
اگر با شرایط تربیتی صحیح و راهنمایی تحصیلی در مدارس استثنایی حرفهای مدارک رشد را بپیمایند و دچار اختلالات عاطفی و هیجانی و ناسازگاریهای اجتماعی نشوند، میتوانند در شرایط مساعد از زندگی آرام و مناسب بهرهمند شوند.
از قدیم رسم بوده که این افراد را به دو دسته تقسیم کنند: آرام یا هماهنگ، یعنی افرادی مطیع، سربهزیر و مایل به انجام کارهای مفید، و ناآرام ناهماهنگ، یعنی افراد مبتلا به اختلالات عاطفی و خلق و خو، بیقرار، مضطرب و جاروجنجالی. والدین کودکان عقبمانده عمیق و شدید تقریباً همیشه ازنظر هوشی در حد عادی اجتماع هستند، ولی والدین این افراد بیشتر عقبماندههای خفیف یا افراد عادی ضعیف هستند.
1-بین 50 تا 70
2-ضعف قوای فکری
افراد عادی ضعیف یا مرزی: این گروه جز عقبماندگان ذهنی طبقه بندی نمیشوند.
هوشبهر این گروه (1) است. این افراد کمی کند ذهن و دیر انتقالاند و از عهدة فهم و درک و بیان مفاهیم (2) برنمیآیند. تمرکز کافی و رغبت به کارهای فکری و ابتکاری ندارند. قادر به طرح نقشه، برنامهریزی برای خود و دیگران نیستند، ولی ممکن است با تمرین و ممارست در کارهای (3) موفق شوند.
اکثر این افراد در خانواده و جامعه کوچک به طور تقریباً عادی زندگی میکنند و جز در مواردی که انتقاد، استدلال و بیان لازم است، تفاوت محسوسی با دیگران نشان نمیدهند. این افراد اگر دچار آشفتگیهای عاطفی نشوند اکثراً مطیع، فرمانبر، آرام و سازگارند.
این گروه جزء کودکان کند آموز هستند و احتیاجی به مدارس اختصاصی ندارند و میتوانند با افراد عادی در مدارس عادی تحصیل کنند، اگرچه پیشرفت آنها بهکندی انجام میگیرد. مطالعات نشان داده که کودکان کند آموز تا 10% کودکان سنین دبستانی را تشکیل میدهند.
1-بین 71 تا 90
2-عالی پیچیده
3-عملی و حرفهای