2 Flashcards
Synchronize
سينك رو نايز
هماهنگ كردن /هماهنگ شدن
Businesses must synchronize their production choices with consumer choices.
Specification
مشخصات
Specific خاص
Enterprise
1-معني شركت بزرگ ميدهد
2-اقدام كردن به شروع كاري يا فعاليتي
Conduct
رفتار/ انجام دادن
Broad
پهن و گسترده
Broad shoulders
Broad discretion
اختيار گسترده
Discretion
ديس كِ رَ شِن
Discretion اختيار
Broad discretions
اختيارات گسترده
Contingency
احتمال الوقوع
Contingency plan
طرح اضظراري
Specify
مشخص كردنdetermine
Specified مشخص شده
The rules clearly specify that …
Surge
به سرعت افزايش يافتن
Conflict between teams surge
Incomplete
ناتمام
Complete تمام
(N)
Workload
حجم كار
Instruct
دستوردادن / راهنمايي كردن
instructionدستورالعمل
Instructor مربي
Across
از ميان/ سراسر
Across the country
در سراسر كشور
Via
وآيا
از طريق
Conduct via
انجام شده از طريق
Encounter
مواجه شدن و رويارويي (n)
Encounter with problems