۳۶۳ تا ۸۱۲ Flashcards
گرازان
خرامان
گشاده دل
شادمان
شرم از دو دیده بشست
حیا را کنار گذاشت و ملاحضه رستمو نکرد
بردی…دست
توهین کرد
مگر کندر ان تیزی افسون برد
شاید برای خشم کاووس چاره ای کند
کوس
ضربه
ز بالا نگون…
برو کرد رستم….
از شدت ضربه رستم با سر اقتاد
مغفر
کلاه خود
تیغ رخشان کنم
شمشیر بکشم
سر افشاندن
سر بریدن
خرد را بدین کار پیچان کنید
خرد را بر این کار مشغول کنید
شما را زمین پر کرکس مرا
کنایه از این من از شما کنار میکشم
نو به نو
به تکرار
تفت
تند
کز ایران بر اوردی امروز گرد
ایرانو به خاک سیاه نشوندی
دارد ایین و راه
حرفش درسته
داستان زدن
حرف زدن
روی بنهاد
رفت
خاییدن پشت دست
پشیمان شدن
جوشن
جامه زره ای
دل نهاده به مرگ
از مرگ نمی ترسم
برخیره
بیهوده
گرازان
خرامان
گیهان
جهان
سمن عارض
زنی که چهرش مثل گله
ز خنیاگران برگشاده دولب
پیوسته اواز می خواندند
کوس
طبل
روزی
هزینه لشکریان
جوشن ور
نوعی نظامی
شمرده
تماما
پهلو
شهر
میل
هزار گام
خشت
نیزه کوچک
زوبین
نیزه کوچک
لاژورد
نیلی
ز گرد
در میان گرد و غبار
سندروس
صمغی که ازش روغن کمان می گرفتن
خاک و سنگ
گرد و غبار
سترد
پاک کرد
رَد
بزرگ
ایدر
اینجا
دستور
راهنمایی
بی کلاه و کمر
به طور ناشناس
زندرزم
نام پهلوان
هیون
شتر
پرستار
خادم