فارسي هم معنی ششم Flashcards
دلپذیر
دلنشین
دلتنگ
غمگین
بدرقه
کسی را راهی کردن
تنگ شدن دل
ناراحت شدن
عادی
معمولی
روانه
راهي مي كند
تمسخر
ریشخند
بی بار و بر
بی حاصل
علیم
بسیار دانا
بقا
همیشگی
سحاب
ابر
سلیم
سالم
خاستن
بلند شدن
بحر
دریا
ناگزیرد
ناچار
بدان
آگاه باش
به
بهتر
حکیمی
عالمی
از انکه
زیرا
مشاورت
مشورت کردن
قوی رایی
قدرتمند
تمام عقلی
عاقل
پیش بینی
دور اندیشی
جهان بسیار دیده
کنایه از سفر بسیار زیاد
سرد و گرم چشیده
کنایه از تجربه کسب کردن
در میان کار ها بوده
کنایه از اتفاقات و حوادث زیادی زا تجربه کردن
تیزتر
باهوش
کند فهم
کمهوش
تعالی
بلند مرتبه
یاران
دوستان
چون
اگر
ناکردن
نکردن
ضعیف رایی
ناتوانی
شاه عرب
خلیفه ی عرب
الفتی
دوستی
دل شب
نیمه شب
اسرار
راز
سر الاه
راز خداوند
محرم
راز نگهدار
شنفته
شنیده
مناجات
راز و نیاز کردن
ازلی
همیشگی
فایده
سود
بدان
اگاه باش
احوال
حال
عجایب
شگفتی
نظر
فکر
گشاده
باز
الهی
خداوند
محنت
رنج
شدت
سختی
گذشتگان
رفتگان
تسلی
ارامش
زوال
نابودی
ملک و مال
دارایی
سلاطین
پادشاهان
عبرت
تجربه
حاصل
به دست اوردن
تعالی
بلند مرتبه
انچه بدان
به وسیله ی ان
حکایت
داستان
نظم
شعر
نثر
نوشته
ادا
بیان
فرو نماند
گیر نکند
چست و چالاک
سریع
خام
بی تجربه
جماعت
مردم
لایق
لیاقت
راغب
میل
وقت وقت
گاه گاه
اراسته
زیبا
طعام
غذا
گزاف
دروغ
محال
غیر ممکن
سبک
بی ارزش
مستمع
شنونده
ملول
ناراحت
وصیت
پند
پیغامبر
پیامبر
اخر الزمان
پایان زمان
نخست
اولین
گروم
ایمان اورم
حکما
حکیما
عالمان
علما
دریغ
کوتاهی
دانا
خردمند
وی می امدند
نزد او می امدند
عزوجل
بزرگ
یگانگی
یگانه بودن
اطاعت
گوش کنید
کردار
رفتار
نیکویی
خوب
فرمان
دستور
نیکویی کنید
سخن زیبا گویید
زینهار
اگاه باشید
پارسا باشید
درستکار باشید
مال
ثروت
حرام
ممنوع
گواهی
مدرک
پیشه
حرفه
خوی
رفتار
عطا
بخشش
گران
سنگین
بدخو
بد اخلاق
رنج
سختی
نیکویی
خوش اخلاق
ستوده
ستایش
خرمت
احترام
برافروخت
روشن کرد
خاک ادم
انسان
دگر
دیگر
به نام او
خدا
فروغ
روشنایی
کاب
تحمل
جان
انسان
از بهر
به خاطر
خرد
دانایی
فضل
بخشش
فکرت
اندیشه
دیده
نگاه
تعالی
بلند مرتبه
عالم
جهان
اندر
داخل
تجلی
اشکار
گلشن
گلستان
پرستیدن
دوست داشتن
روشنایی افزاید
اضافه کند
غفلت
بی خبری
مرغ زار
جایی که مرغ زیاد است
باز
دوباره
بسیار
فراوانی
معرفت
شناخت
مرغ
پرنده
گردون
اسمان
گمراهی
انحراف
ربیع
بهار
سپاسداری
سپاسگزاری
مخلوق
افریده