فارسى٢- ادبيات انقلاب اسلامى Flashcards
بار
اجازه، رخصت
بارِ عام
پذيرايى عمومى، شرف يابى همگانى، مقابل بار خاص (پذيرايى خصوصى)
تابناك
درخشان، نورانى
چنبر
چنبره، گردن بند، طوق، حلقه
رَستن
رها شدن، نجات يافتن
رَشحه
قطره، تراوش كرده و چكيده
سترگ
بزرگ، عظيم
كلاف
نخ و ريسمان و جز آن كه گرد كرده باشند، ريسمان پيچيده گرد دوك
محوّطه
پهنه، ميدانگاه، صحن
مَشك
انبان، خيك، پوست گوسفندى كه آن را درست و يكجا كنده باشند و در آن ماست و آب نگه دارند.
نيلى
به رنگ نيل، كبود
آفاق
جمع افق، كران ها، كرانه هاى آسمان
آيين
دين، مذهب، كيش
انكار
باور نكردن، نپذيرفتن
بركه
آبگير، حوض آب
بيرق
پرچم، رايت، علم
بيعت
پيمان، عهد
روحانى
منسوب به روح، معنوى، ملكوتى
ژاله
شبنم، قطره اى كه روى برگ گل يا گياه قرار مى گيرد
سمند
اسب، اسب زرد رنگ
سيمينه
منسوب به سيم، سيمين، ساخته شده از سيم يا نقره
مدار
جاى دور زدن و گرديدن
مرهم
هر دارويى كه روى زخم گذارند، التيام بخش
منكر
انكار كننده