فارسى درس ١٣ Flashcards
1
Q
افسر
A
تاج، ديهيم، كلاه پادشاهى
2
Q
افسون
A
حيله كردن، سحر كردن، جادو كردن
3
Q
آورد
A
جنگ، نبرد، كارزار
4
Q
بادپا
A
تيزرو، شتابنده
5
Q
باره
A
اسب
6
Q
بردميدن
A
خروشيدن، برخاستن
7
Q
برگاشتن
A
برگردانيدن
8
Q
بسنده
A
سزاوار، شايسته، كافى، كامل
9
Q
پدرام
A
آراسته، نيكو، شاد
10
Q
تاب
A
چرخ و پيچ كه در طناب و كمند و زلف مى باشد، پيچ و شكن
11
Q
چاره گر
A
كسى كه با حيله و تدبير كارها را به سامان كند، مدبر
12
Q
خدنگ
A
درختى است بسيار سخت كه از چوب آن نيزه و تير سازند
13
Q
خطه
A
سرزمين
14
Q
خيره
A
متحير، سرگشته
15
Q
درع
A
جامه جنگى كه از حلقه هاى آهنى سازند، زره