بي ستاره هاي پیش Flashcards
0
Q
قصور
A
نقص و کاستی، عیب، خطا، گناه، کوتاهی کردن، ج قصر، کاخ ها
1
Q
لجّه
A
میانه اب دریا، عمیق ترین جای دریا
2
Q
مصباح
A
چراغ، مفرد مصابیح
3
Q
دستار
A
سربند، عمامه
4
Q
مهجور
A
دورافتاده، جدا مانده
5
Q
فوج
A
گروه، دسته
6
Q
شاب
A
جوان، برنا
7
Q
بط
A
مرغابی
8
Q
بیغوله
A
کنج، ویرانه، بیراهه
9
Q
کتم
A
پنهان داشتن، پوشیدگی
10
Q
انحطاط
A
پست شدن، پستی، فرو امدن، فروافتادن، افول
11
Q
صلابت
A
سخت شدن، سختی، استوار شدن، محکمی
12
Q
اماس
A
ورم، برامدگی
13
Q
فخیم
A
بزرگوار، گرامی، ارجمند
14
Q
سنان
A
سرنیزه
15
Q
منقذ
A
رهاننده، رهاکننده، نجات دهنده
16
Q
تارک
A
قله، فرق سر، قسمت اعلای هرچیز
17
Q
زکّي
A
پارسا، نیکوکار، پاک
18
Q
سموم
A
باد گرم ومهلک، باد زهراگین
19
Q
جبین
A
پیشانی
20
Q
ستر
A
پوشش، حجاب، پوشیدگی، پاک دامنی
21
Q
فجور
A
تبهکاری، فسق، سرپیچی از حق
22
Q
رخوت
A
سستی، نرمی
23
Q
شائبه
A
شک، تردید، گمان
24
عماد
تکیه گاه، ستون
25
ناورد
نبرد، مبارزه، جنگ
26
زهره
دلیری، شجاعت، جرئت
27
الاییدن،
الوده کردن، اغشتن
28
مشیّت
خواست، اراده
29
دنائت
پستی، فرومایگی
30
شقاوت
سخت دلی، بدبختی
31
مقرّ
اقرار كننده، تابيد كننده
32
تنعّم
تن اساني، فرو رفتن در ناز و نعمت
33
سليس
روان، ساده
34
دست فرسود
مندرس، كهنه، قديمي، مستعمل، استفاده شده
35
اخته
بيرون كشيده، براورده، بدافراشته
36
هليدن
رها كردن،
فروگذاشتن
اجازه دادن
37
اماج
هدف، نشانه
38
گسیختن
جدا کردن، پاره کردن
39
هامون
دشت، زمین هموار، صحرای بی درخت
40
کرانه
انتها، پایان ، حد، ساحل
41
سفیر
فرستاده
42
جود
بخشش، کرم، جوانمردی، رادی
43
فراخ
گشاد، گسترده، پهناور، وسیع
44
عصبیّت
تعصب، طرفداری، حمیت
45
ازمند
طمع کار، حریص، زیاده خواه
46
گیتی
جهان، هستی، دنیا
47
لب
عقل، خرد، برگزیده از هرچیز
48
شداید
سختی ها
| جمع شدت و شدیده
49
شماتت
سرزنش کردن
50
رقّت
نازکی، نرمی، لطافت، رحمت، مهربانی
51
شهربند
زندانی، ممنوع الخروج
52
خفیه
نهان، پنهان، مفرد خفایا
53
جولان
تاختن، تازیدن، ناحیه ای بین اردن و سوریه
54
عصمت
پاک دامنی، اجتناب از خطا و گناه
55
طرد
راندن، دور کردن
56
دستلاف
دشت، پیش مزد، فروش اول کاسب
57
بزه
گناه، جرم
58
تیه
بیابان بی اب و علف، گمراهی
59
کوشیدن
جنگیدن
60
ستبر
ضخیم، درشت
61
تالی
پیروی کننده، تلاوت کننده
62
بدعت
ایین نو، رسم تازه
63
ضماد
مرهم
64
ملامت
سرزنش، نکوهش
65
اثنا
میان، بین
66
تبرئه
پاک شدن، بیزاری
67
ملهی
ابزار لهو، مفرد ملاهی
68
مهابت
هیبت، بیم ، ترس، شکوه، عظمت
69
تعب
رنج، درد، خستگی
70
عنان گیر
هدایت کننده، زمام دار، مهار کننده، رام کننده
71
هم عنان
برابر، معادل، همراه
72
خرق
شکافتن، پاره کردن، چاک زدن، درز، شکاف
73
شبح
کالبد، سایه، سیاهی هایی که از دور دیده شوند
74
متمکن
ثروتمند، توانا، دارای مکنت و مال
75
اهتزاز
به حرکت درامدن، جنبیدن، تکان خوردن چیزی سر جای خود، شاد شدن
76
خدیو
خداوند، پادشا
77
فرو دست
زیر دست، پست، فرومایه
78
صولت
هیبت، شکوه، غلبه، قهر، حمله بردن
79
کوخ
ویرانه، خانه ای که از نی ساخته شده باشد
80
نکهت
بوی خوش
81
هتّاكي
پرده دری، بی ابرویی، بی شرمی، بی حیایی
82
مصف
میدان جنگ، محل صف بستن، مفرد مصاف
83
چینه
دیوار گلی
84
لاور
رهبر
85
مضایقت
خودداری از دادن ما به کسی، سخت گرفتن