امام باقر Flashcards
٢٢) نهضت علمى امام باقر را توضيح دهيد
- تأسيس يك دانشگاه بزرگ اسلامى
- روايات و أحاديث در زمينىه مسائل احكام اسلامى، تفسير، تأريخ اسلام، انواع علوم تدريس نمود كه عده اى از ياران پيامبر ص كه هنوز در حال حيات بودند از وى استفاده مى كردند
- جابر بن يزيد الجعفى، ابن مبارك، الزهرى، ابوحنيفة، مالك، شافعى از او بهره مند شده
- علماء اهل تسنن از او در كتبشان و آثارشان نقل مى كردند
٢٣) امام باقر را از زبان دانشمندان اهل سنت شرح دهيد
ابى حجر هيثمى: محمد الباقر معارف و دانشها را آشكار ساخته، حقائق احكام و حكمتها و لطائف دانشها را بيان كرده
٢٤) اوضاع و شرايط اجتماعى و سياسي عصر امام باقر را توضيح دهيد
امام باقر ع در دوران خلفاء بنى اميّة مى زيست ١) وليد ٢) سليمان ٣) يزيد بن عبد الملك ٤) هشام ٥) عمر بن عبد العزيز
كه اوّل تا ٤ بد كاملاً بودند ولى درباره ٥ امام باقر ع فرمودند - ‘او نجيب دودمان بنى اميه بود’
٢٥) ممنوعيت كتابت احاديث از چه زمانى شروع و در چه زمانى خاتمه يافت؟
از زمان ابوبكر و عمر تا عمر بن عبد العزيز
٢٦) زيانهاى ممنوعيت كتابت احاديث را بنويسيد
عمر بن عبد العزيز آن بدعت شوم:
- مثل منع از نقل حديث نبوى آزاد كرد
- لعن بر أمير المؤمنين را تعطيل نمود
ولى بخاطر ممنوعيت حديث، أكثر حديث فراموش شده ويا تحريف شده و جعلى شده
٢٧) توجيهات اهل سنت براى ممنوعيت نقل حديث را بنويسيد
ابوبكر براى علّة جلوگيرى از نقل حديث
‘احاديث با آيات قرآن آميخته نشود’
٢٨) چگونه شيعه پايهگذار تدوين و تأليف حديث بوده است، شرح دهيد
١) أوّلين شخص كه احاديث را نوشت و جمع كرد أمير المؤمنين حضرت على ع بود، و اين كتاب به دوران ائمه منتقل شد تا امام باقر رسيد
٢) كتابى دگر بود كه حضرت على جمع آورى كرد پيرامون ديات كه ‘صحيفه’ ناميده شد
٣) ابورافع، يكى از ياران امام نيز كتابى نوشت بنام ‘السنن و الاحكام و القضايا’
٤) بعد از دستور عمر ابن عبد العزيز براى آزادى تدوين و كتابت حديث ياران و شاگردان امام باقر هزاران حديث را در حفظ داشتند
٥) محمد بن مسلم از امام باقر ٣٠،٠٠٠ حديث و از امام صادق ١٦،٠٠٠ حديث فراگرفت، و خودش كتابى بنام ‘أربعمأة مسئلة’ نوشت
٦) ديگر شاگردى ‘جابر بن يزيد الجعفى’ كه از امام باقر ٧٠،٠٠٠ حديث شنيد، و ديگرى ‘زرارة بن اعين’ كه از امام باقر ١،٢٣٦ حديث نقل كرد
٢٩) مناظره امام باقر با اسقف مسيحى در شام را مختصرا بنويسيد
امام باقر و فرزند گرامى خود امام صادق در دمشق بودند، بعد از خروج از قصر هشام با جميعت كه همه نشسته بودند برخورد كردند آنها راهبان مسيحى بودند و منتظر ‘اسقف’ بودند تا مشكلات علمى خودشان را از او بپرسند و امام باقر مى دانست و به طور ناشناس در آن مجمع بزرگ شركت فرمود و هشام اموى خبر گرفت و به كسى دستور داد كه ناظر جريان باشد. أسقف كه فوق العاده پير بود وارد صدر مجلس شد و به توجه به امام باقر جلب شد و رو به وى كرد و از او پرسيد
- از ما مسيحيان هستيد يا از مسلمانان؟
- از مسلمانان
- از دانشمندان آنان هستيد با افراد نادان؟
- از افراد نادان نيستيم
- اول من سوال كنم، يا شما مى پرسيد؟
- اگر مايليد شما سوال كنيد
- اسقف دليلى از جهان وجود مى خواست درباره اعتقادات مسلمانان كه در بهشت مى خورند و مى آشامند ولى مدفوع ندارند، و امام باقر بطور قشنگ جواب داد - از نمونه جنين در رحم مادر تغذيه مى كند ولى مدفوعى ندارد؛ از اين جواب زيبا اسقف تعجب كرد و باز هم سوال كرد، پيرامون عقيده مسلمانان كه در بهشت و ميوه ها و نعمتها از مصرفش باز به حال خود باقى بوده و مى خواست دليلى از پديده هاى اين جهان محسوسات؛ امام باقر جواب دادند، از نمونه آتش ‘اگر از شعله چراغى صدها چرغ روشن باشد شعله چراغ اول بجاى خود باقى مى ماند و كاسته نمى شود
اين ادامه داد - سوال و پرسش - و هرگاه امام باقر جواب قانع داد و خود اسقف عاجز يافت و بشدت ناراحت و عصبانى شد و گفت كه ديگر حرف نمى زند و بيرون رفت