Vocabs Flashcards
doubtful
نامعلوم، ناممکن، مردد
arbitrarily
دلبخواهی اختیاری
بدون برنامه
detach
جدا کردن درآوردن
ingredient
مواد اولیه ترکیبات
struggle
تلاش و مبازره کردن
دست و پنجه نرم کردن
derive
به دست آوردن گرفتن
repetition
تکرار
revolutionize
متحول کردن دگرگون کردن
float
شناور شناور بودن
sedentary
بی تحرک پشت میز نشینی
adroitly
ماهرانه استادانه
essentially
ذاتا در اصل
impractical
نامناسب غیرکاربردی
effortless
آسان بی دردسر
restrict
محدود کردن
black-and-blue
سیاه و کبود
red-handed
حین ارتکاب جرم
by the way
راستی، درهرصورت
in no time
به زودی
embarrassment
خجالت شرم
as yet
هنوز، تاکنون
controversial
بحث برانگیز
daredevil
بی باک جسور کله خر
acceptable
قابل قبول
compromise
مصالحه کردن سازش کردن
indispensable
ضروری واجب
dispute
بحث و مشاجره کردن
ایستادگی کردن
identify
تشخیص دادن
negotiation
مذاکره
negotiation
مذاکره
exaggerate
اغراق کردن
patronize
تحقیر کردن
repeatedly
مکرر
as pale as death
مثل میت رنگ پریده شدن
in hot water
توی دردسر افتادن، تو هچل افتادن
get one’s teeth into something
خود را سرگرم کار جدیدی کردن
after one’s own heart
مطابق میل و خواسته خود عمل کردن
under the weather
ناخوش احوال و مریض بودن
few and far between
بسیار محدود نادر به ندرت
mess
شلختگی درهم برهمی
نابسامان (وضع) دشوار (وضع)
cup of tea
باب میل موردعلاقه
go blank
فراموش کردن
have a screw loose
یه تخته کم داشتن
transitory
موقتی گذرا
catastrophic
فجیع فاجعه آمیز
auditory
شنیداری