Vier Flashcards
Wunder
تعجب
Schrecklich
وحشتناک
Schneien
Schneiden
Schmieden
برف
برش دادن،کوتاه کردن
اهنگری کردن(ساختن،درست کردن،برنامه ریزی و طراحی کردن،جعل کردن)
Begegnen—begegnet
یهویی دیدن،ملاقات کردن
Entdecken—-entdeckt
کشف کردن،پیدا کردن
sich entspannen
استراحت کردن
به خود استراحت دادن
einfallen
jemandem einfallen
jemandem etwas (Akk.) einfallen
به یاد آوردن یاد (چیزی) افتادن
یاد کسی افتادن
کسی را یاد چیزی انداختن
Da fällt mir etwas ein.
اینجا من را یاد چیزی میاندازد.
sich erinnern—-erinnert
به یاد آوردن به خاطر آوردن، یاد آمدن
یادآوری کردن به یاد کسی انداختن
Bitte, erinnern Sie mich noch einmal an den Termin.
لطفا قرار ملاقات را دوباره به من یادآوری کنید.
Gleichfalls=ebenfalls
روزمره=رسمی
Dazu
در این باره-برای این
علاوه یر این
eigentlich
درحقیقت،واقعا
واقعی،اصلی
:اصلا
1.Was willst du eigentlich hier?
1. اصلاً اینجا چی میخوای؟
راستی:
Wie geht es eigentlich deinen Kindern?
1. راستی حال بچههات چطوره؟
Vergnügen—-vergnügt
تفریح کردن،سرگرمی
Erst die Arbeit,dann das vergnügen
anstrengend
استرس زا