Vezarat Oloum Flashcards
Eject
پرتاب کردن، بیرون کردن
Eject = پرتاب کردن، انداختن
Emit
به بیرون فرستاد یا ریختن
Mit = فرستادن
Misshape
از شکل انداختن، بدشکل کردن
Miss = از دست دادن
Bisect
دو نیم کردن
Sect = قسمت کردن، بریدن
Survive
بیشتر زنده ماندن
Vine = زنده بودن، زیستن
Omnivorous
همه چیز خوار
Vorous = خوردن
Transatlantic
در آن سوی اقیانوس اطلس
Trans = از یک سو به سوی دیگر
Auterior
ارشد
Aute = سابق
Foretell
از پیش خبر دادن، پیشگویی کردن
Fore = before = پیش
Geology
زمین شناسی
Geo = زمین
Territory
خاک، زمین، قلمرو
Terr = زمین
Hydroplane
کشتی اسکی دار، هواپیمایی دریایی
Hydr= آب
Aquatic
جانور یا گیاه آبزی، واسته به آب
Aqua = آب
Astronaut
فضانورد
Astro = کوکب، ستاره
Pyrotechnics
هنر ترقه سازی و آتش بازی
Pyr = آتش
Croporation
شکم گنده، بنگاه، شرکت
Crop = گروه، بدنه، جثه
Cardiology
دانش قلب شناسی
Card = قلب
Dermatologist
متخصص امراض پوست
Derm = پوست، جلد
Manual
کتاب دستی، کتاب راهنما، نظام نامه
Man = دست، دسته، شرکت
Dentist
دندان ساز
Dent = دندان ها
Pedestrain
عابر پیاده، پیاده رو
Ped/pod = قدم زدن
Captain
سروام، ناخدا
Cap = سر، سالار، نوک
Amiable
شیرین، دلپذیر، مهربان
Am = عشق، مهر و محبت
Benefit
مزیت، استفاده خوب شود
Bene = خوب، شایسته
Euphemism
نیک واژه، حسن تعبیر
Eu = خوب، نیک
Malcontent
ناراحتی، یاقی، سرکش
Mal = بد، بداخلاق
Dysfunction
بهم خوردگی، اختلال
Dys = زیان آور
Sympathy
دلسوزی، همدمی، عاطفه
Path = حس، احساس
Maniac
آدم دیوانه، مجنون
Mania = دیوانه
Claustrophobia
مرض ترس از فضای تنگ و محصور
Phobia = ترس، وحشت
Psychology
روان شناسی
Psycho = روان، خیال، خرد
Biology
زیست شناسی
Bio = زیست، حیات، زندگی
Mortal
کشنده، مرگ آور
Mor = مرگ
Patriarch
پدرسالار، رئیس خانواده، بزرگ خاندان
Pater = پدر، والد، بابا
Maternity
مادری، زایشگاه
Mater = مادر، والده
Fraternal
دوستانه، مادرانه
Frater = برادر، هم قطار
Domination
تسلط، چیرگی، فرمانروایی
Domin = استاد، رئیس
Judgment
داوری
Jud = قاضی، دادرس
Anthropology
علم انسان شناسی
Anthro = مردم، انسان ها، جمعیت
Democracy
دموکراسی، حکومت قاطبه مردم، مردم سالاری
Demo = مردم
Spectator
ناظر، تماشاگر
Spec = مشاهده گر
Visit/video
بازدید، دیدار، تلویزیون، تصویری
Vis/vid = دیدن
Telescope
تلسکوپ، دوربین نجومی
Scope = نگاه کردن
Telephone
تلفن، دورگو، تلفن کردن
Phon = درک کردن، گوش دادن
Audience
حضار، شنوندگان
Aud = شنیدن
Dictate
امر کردن، دیکته کردن
Dic= سخن گفتن
Eloquent
سخنگو، خوش زبان، سخن آرا
Loc/loq = صحبت کردن، سخن گفتن
Minimum
حداقل، کمینه، کمترین
Min = ریز، کوچک، کم
Microphone
بلندگو، میکروفون
Micro = جزئی، خفیف
Macroeconomics
اقتصاد کلان
Macro = کلان، وسیع، درشت
Megaphone
بلندگو، با بلدگو حرف زدن
Mega = حجیم، فراوان
Magnify
بزرگ کردن، بالیدن
Magn = کامل، پهن
Ambivalent
دم دمی، دارای دو جنبه، دو جنبه ای
Ambi = هر دو
Multiple
فراوان، متعدد، چند برابر
Multi = فراوان، متعدد
Polygon
چند گوشه
Poly = چندین، گروه
Automatic
دستگاه خودکار، غیرارادی، خود به خود
Auto = خود، شخصیت
Solo
تک خوانی، تک، تک نوازی
Sol = one
Unique
یکتا، بی مانند، بی نظیر
Uni = one
Monologue
تک سنخگویی، صحبت یک نفری
Mono = one
Bicycle
دوچرخه، دوچرخه سواری کردن
Bi = two
Duet
دو نفری خواندن، دو نفری نواختن
Du= two
Triple
سه گانه، سه برابر
Tri = three
Quadruplets
چهار برابر
Quad = four
Octopus
هشت پا، اختاپوس
Oct = eight
Decade
دهه، دوره ده ساله
Dec = ten
Century
سده، قرن
Cent = hundred
Millimeter
یک هزارم متر، میلی متر
Mil = thousand
Semifinal
نیمه نهایی، نیمه پایانی
Semi = half
Antisepsis
ضدعفونی
Anti = against
Contrast
مخالفت، تضاد، ضد
Contra = against
Misspell
املای غلط به کار بردن
Mis = error
Untrue
نادرست، بی وفایی، غیرواقعی
Un = not
Dislike
دوست نداشتن، بیزار بودن
Dis = not
Imperfect
ناقص، ناتمام، ناکامل
Im = not
Illegal
غیرقانونی، غیرمجاز
Il = not
Incorrect
نادرست، ناصحیح
In = not
Irregular
غیرعادی، بی ترتیب
Ir = not
Prefix
پیشوند
Foretell
پیش گویی کردن
Fore = قبل - پیش
Vice-president
معاون رئیس جمهور
Vice = معاون - نایب
Depth
عمق
Persuasion
تشویق
Beggar
گدا
Hostess
میزبان زن
Handful
به اندازه یک مشت
Breibery
رشوه گیری
Sensible
حساس
Childlike
بچهگانه
Troublesome
مزاحم
Significant
معنی دار
Whiten
سفید کردن
Intensify
شدت گرفتن
Originate
ریشه ومنشا گرفتن
Envisage
تصور کردن، فکر کردن
Contribute
کمک کردن
Hierarchy
سلسله مراتب
Extent
حد
Distinct
متمایز، متفاوت
Progressive
پیش رو، مداوم
Accumulation
جمع آوری
Transmitted
انتقال دادن
Divergence
تنوع، واگرایی
Contemporary
معاصر
Thermal
مربوط به دما، دمایی
Dissipation
از دست رفتن، کم شدن
Hypothesis
فرضیه
Extant
موجود، باقی مانده
Discharge
انجام دادن (وظیفه و …)، تخلیه کردن، مرخص کردن
Continual
پیوسته
Store
ذخیره کردن
Stimulus
محرک
Schools of thought
شیوه تفکر، عقیده
Reconstruct
بازسازی کردن
Approach
رویه، روش
Imprecise
غیر دقیق
Interpret
تفسیر کردن
Outcome
نتیجه، خروجی
Asses = judge
برآورد کردن، تخمین زدن، قضاوت کردن
Debate
بحث، جدل
Ancestry
نسل قبل، نیاکان
Ancient
باستانی، قدیمی
Constant
Stable
ثابت، بدون تغییر
Descipline
نظم، رشته علمی
Possess
داشتن
Constitute
تشکیل دادن
Interior
درونی، داخلی
Compounds
ترکیبات
Insect
حشره
Substance
ماده
Cultivation
کشت، پرورش
Pesticides
آفت کش ها
Fungicides
قارچ کش ها
Insecticides
حشره کش ها
Complexities
پیچیدگی ها
Supply
تامین کردن، تدارک دیدن
Adequate
لایق، مناسب، کافی
Principle
اصل، قاعده، قانون
Fluid
مایع، آب گونه
Fold up
جمع کردن، تا کردن
Dimensional
بُعدی، اندازه ای
Conformation
ساختار، ترکیب
Enty
ورود، راه، دخول
Invasion
هجوم، اشغال
Agent
عامل، نماینده
Standpoint
دیدگاه، نقطه نظر
Fundamental
اصلی، بنیادی
Elicit
باعث شدن، آشکار شدن چیزی
Uptake
مصرف، جذب
Compartment
لحظه، فضای، بخش
Secrete
تراوش کردن، ترشح کردن
Regardless
صرف نظر از
Modification
تعدیل، املاح
Retention
نگهداری، بقا
Precursor
ماده تشکیل دهنده، پیشگام، پیش ماده
Vertebrate
مهره، مهره داران
Evolve
تکامل یافتن، رشد کردن
Critical
قطعی، بحرانی، انتقادی
Production
تولید، ساخت
Convey
بیان دادن، معنی کردن، حمل کردن
Relay
تقویت کردن، بازپخش کردن
Replete with
پر از، مملو از
Novel
جدید، نو
Extensive
وسیع، گسترده
Approach
روش، رویه
Abundance
فراوانی، وفور
Modifications
تغییرات
Milieu
محیط، محل، فضا
Deficiency
کمبود
Originate
منشا گرفتن
Subsist
دوام آوردن، زندگی کردن
Envision
تصور کردن
Components
اجزا، محتویات
Secretion
ترشح
Apparatus
وسیله، ابزار
Ubiquitous
حاضر در همه جا
Provision
فراهم کردن
Arise
ناشی شدن، به وجود آمدن
Prevailing
موجود، حاضر
Fundamental
اساسی، پایه ای
Address
پرداختن به مشکل یا مسئله ای
Emphasis
تاکید
Appendage
زائده
Diameter
قطر
Primary
اصلی، پایه ای
Fluid
سیال، جاری، روان
Eliminate
از بین برد، برطرف کردن
Affinity
Inclination, tendency
نزدیکی
Consensus
Agreement
توافق
Resemble
شباهت داشتن
Reproduce
تولید مثل کردن
Carry out
انجام دادن
Explosion
انفجار
Transient
Temporary, provisional, passing
زودگذر، موقتی
Conviction
عقیده، نظر
Dismiss
در نظر نگرفتن، رد کردن
Efficiency
کارآمدی
Excess
Extra
اضافی
Stroke
سکته
Pace
سرعت
Intricate
ظریف، پر از جزییات
Arises from
ناشی می شود از
Derive from
گرفتن، مشتق شدن
Primarily
عمدتاً
Competent
کارآمد، توانا، راضی کننده
Transient
گذرا
Persist
طول کشیدن، ادامه پیدا کردن
Induce
ایجاد کردن، القا کردن
A dozen
دوازده، تعداد زیادی
Recipient
دریافت کننده
Immobile
ثابت، بی تحرک
Distinct
Notable, different
متمایز، مجزا
Subtle
≠ obvious, dramatic
ظریف و کم
Dramatic
Extreme
ناگهانی و زیاد، قابل توجه
Catalyze
کاتالیز کردن، آسان کردن
Extracellular
خارج سلولی
Intercellular
بین سلولی
Score a point
امتیاز به دست آوردن
Score a goal
گل زدن
Feature
Characteristic
مشخصه، ویژگی
Dissolved
Soluble
محلول
Impermeable
≠permeable
غیرقابل نفوذ
Strikingly
چشمگیر
Retain
Maintain, hold, keep
نگاه داشتن، حفظ کردن
Mediate
Moderate
غیرمستقیم، میانجی شدن
Influx
≠outtflox
نفوذ، ورود
Enclose
Compass, surround
محاصره، احاطه کردن
Export
≠import
صادر کردن
Confer
Give
مراجعه کردن، اهدا کردن
Appoint
Determine, assign
معین کردن، تعیین کردن
Akine
Cognate
یکسان، مانند
Socalled
به اصطلاح
Virtually
Almost, practically
واقعاً، درواقع، عملاً
Diverge
≠ converge
واگرا شدن، دور شدن
Comprise
Include, contain
شمردن، دربرداشنن، شامل بودن
Manufacture
Product
محصول، فراورده
Transposable
قابل جا به جا شدن
Insertion
الحاق، اتصال
Relatively
نسبتاً، تا اندازه ای
Flank
طرف، پهلو، در پهلوی چیزی قرار داشتن
Fixation
ثابت کردن، تثبین، تحکیم
Marine
دریازی، آبزی
Concentration
مراقبت، تغلیظ
Take place
روی دادن، به وقوع پیوستن
Elsewhere
در جای دیگر
Invert
انحراف، برگشتنی، برگردانی
Terrestrial
زمینی، خاکی، دنیوی
Plant
گیاه، دستگاه، ماشین
Penetrate
فهمیدن، نفوذ کردن در
Freshwater
وابسته به آب شیرین
Inhabit
ساکن شدن، منزل کردن
Whilst
در حالی که، در مدتی که
Transmissible
انتقال پذیر، قابل سرایت
Conjugation
پیوستکی، ترکیب
Modification
تغییر و تبدیل، اصلاح کردن
Exclusion
محرومیت، جلوگیری، ممانعت، حذف
Locality
مکان، محل
Strain
کشش، اصل، صفت موروثی
Reverse
بدبختی، شکست، معکوس
Sediment
رسوب، ته نشین
Occasionally
گاه و بیگاه، گهگاه
Spontaneously
خود به خود، خودکار
Render
دادن، ارائه دادن
Resistant
پایدار، خودسر، مقاوم
Breach
نقض عهد، شکستن
Qualm
عدم اطمینان، پیچ، تردید
Clumsy
زمخت، شلخته، چلفتی
Clumsy
زمخت، شلخته، چلفتی
Clumsy
زمخت، شلخته، چلفتی
Feasible
عملی، ممکن، کردن
Poultry
طیور، مرغ، ماکیان
Elude
دوری کردن از، طفره رفتن
Empiricism
تجربه گرایی، وانمود سازی
Pertinent
درخور، مربوط، وابسته، مناسب
Obsolete
کهنه، منسوخ، متروکه
Acerbity
تندی، ترش
Accumulate
انباشتن، اندوختن
Neglect
فروگذاری، اهمال، غفلت کردن
Omit
انداختن، حذف کردن
Extraneous
فرعی، برون زاد
Distinction
برتری، تشخیص
Gist
خلاصه، نکته مهم
Verbose
پرگو، طولانی، دراز
Conquer
تسخیر کردن، غالب آمدن
Veracity
صحت، صداقت
Imprecise
مبهم، نادرست، غیردقیق
Harsh
درشت، زننده، شدید
Deplete
خالی کردن، تحلیل بردن
Allocate
اختصاص دادن، معین کردن
Broach
مطرح نمودن، اشاره کردن
Successive
متوالی، پی در پی
Perilous
خطرناک، مخاطره آمیز
Elite
زبده، نخبه
Account
به حساب آوردن، حساب، سبب
Imbibe
جذب کردن، نوشیدن
Unpretentious
فروتن، بی تکلیف
Distinction
برتری، تشخیص
Justification
مدافعه، توجیه
Variability
تغییرپذیری
Depict
نمایش دادن، شرح دادن، بیان کردن
Anomalous
مغایر، غیرعادی، غیر متشابه
Affluent
فراوان، توانگر
Impact
اثر شدید، ضربه، به هم فشردن
Fascinate
مجذوب کردن، شیفته، خیره کردن
Painstaking
ساعت، زحمتکش
Precision
دقت، صحت، درستی
Superiority
مزیت، برتری
Landlord
مالک، صاحبخانه
Clientele
ارباب رجوع، مشتریان
Mutual
دوجانبه، متقابل
Enacting
قانون گذاری، وضع کردن قانون
Constitution
قانون اساسی
Trial
آزمون، آزمایش
Minority
اقلیت
Toll
تعداد خسارت، هزینه
Adversaries
دشمنان، مخالفان، رقیبان
Deem
فرض کردن، پنداشتن
Consult
مشورت کردن، همفکری
Inmate
ساکن، زندانی
Abate
Subside
فروکش کردن، کاستن
Abdicate
Renounce, relinquish, resign
واگذار کردن، کناره گیری کردن
Abduct
Snatch, seize
ربودن، دزدیدن (شخصی)
Abhor
Detest, hate loathe, despise
تنفر داشتن
Ablaze
Blazing, alight, very brightly lit
سوزان، مشتعل
Abolish
Eliminate, close down
برانداهتن، از میان بردن
Abort
Terminate, halt
صرف نظر کردن، متوقف کردن
Abound
Be plentiful, be abundant
فراوان بودن، وفور داشتن
Abridge
Condense, abroad, oversease, away, out of the country
کوتاه کردن، مخفف کردن
Abrupt
ناگهانی، بی خبر
Absolve
Remit, clear
بخشیدن، عفو کردن
Absorb
Soak up, take in, suck up
جذب کردن، فهمیدن
Absorbing
Engrossing
جالب، جذاب
Abstain
Desist, refrain, withdraw, withhold
پرهیز کردن، اجتناب کردن
Absurd
یاوه، مضحک، مزخرف
Abundant
Plentiful, copious, profuse
فراوان، وافر
Accede
Assent, consent, comply, grant
رضایت داشتن، تن در دادن
Accelerate
تسریع کردن، سرعت دادن
Accentuate
تایید کردن، برجسته نمودن
Acclaim
Commend
تحسین کردن
Accomodate
جا دادن، وفق دادن
Accompany
همراهی کردن
Accomplish
انجام دادن، به انجام رساندن
Accord
Render, confer
دادن، وفق دادن
Account
Relation
شرح، گزارش، بیان
Accumulate
Hoard, mount up
جمع کردن، اندوختن
Accustom
خو گرفتن، عادت کردن
Acknowledge
Concede
تایید کردن، قدردانی کردن
Acquire
به دست آوردن، حاصل کردن
Adapt
وفق دادن
Adept
Adroit, dexterous, proficient
زبر دست، ماهر
Adequate
Ample, plenty
کافی
Adhere
چسبیدن، وفادار ماندن
Adherent
Devotee
هواخواه، طرفدار
Adjacent
هم جوار، نزدیک
Adjourn
خاتمه یافتن، به تعویق انداختن
Adjust
Adapt, accustom
تطبیق دادن، میزان کردن
Administer
Oversee
اداره کردن، نظارت کردن
Admit
Esterm, refgard
اقرار کردن، راه دادن
Adopt
Take on
گرفتن، اتخاذ کردن
Adorn
Embellish, omament
زیبا کردن، زینت دادن
Adroit
Nimble, dexterous
زرنگ، زبردست، زیرک
Advance
پیش رفتن، ترقی دادن
Advantage
مزیت
Advent
ظهور، پیدایش
Adversary
Opponent, opposing
دشمن، رقیب، مخالف
Adverse
نامناسب، مخالف
Advocate
Promote
دفاع کردن، حمایت کردن
Affair
Concere
امر، موضوع
Affect
متاثر کردن، تاثیر گذاردن
Affection
Fondness
مهربانی، عاطفه
Affirm
Sustain, uphold
تصدیق کردن، تصریح کردن
Affix
Fasten, pinaffuent, prosperous, well to do
پیوستن، الحاق کردن
Afford
استطاعت داشتن، دادن
Aggravate
Exacerbate, intensify
بدتر کردن
Aggressor
Invador, assailant, belligerent
متجاوز، مهاجم
Agile
Nimble, lithe, swift
چابک، فرز
Amass
Accumulate, stockpile
گردآوردن، جمع کردن
Amaze
Astonish, astound, stun
متحد ساختن، مبهوت کردن
Ambigunous
Vague, abstruse, equivocal
مبهم، تاریک
Ambush
کمین کردن
Ameliorate
Amend
بهتر کردن، اصلاح کردن
Amend
Revise
اصلاح کردن، تجدید نظر کردن
Amiable
Affable, amicable
دلپذیر، مهربان
Amicable
موافق، دوستانه
Amnesty
Reprieve, absolution
گذشت، عفو
Ample
Plenty, abundant
فراوان
Analogous
Corresponding
مانند، مشابه
Analogy
مقایسه
Anathema
Abhorrence, abomination, loathing
مایه تنفر
Forebear
Ancestors, antecedent, forefather, predecessor
اجداد
Agitate
Stir up, excite
به هم زدن، آشفتن
Akin
شبیه، مثل
Albeit
Notwithstanding
اگرچه، هرچند با اکراه
Alienate
بیگانه کردن
Allay
Alleviate, assuage
آرام کردن، از شدت چیزی کاستن
Ease
Alleviate, lessen, assuage
آرام کردن، تسکین دادن
Allocate
Assign, allot, apportion, distribute
تشخیص دادن
Allude
اشاره کردن به، گریز زدن به
Alluring
Tempting
دلکش، زیبا
Ally
Associate
دوست، متحد، حامی
Animosity
Hostility, hatred, loathing, enmity
دشمنی، عداوت
Annex
Take possession of, seize, take over
ضمیمه کردن، پیوستن
Annihilate
Wipe, obliterate, extinguish, eradicate
نابود کردن، از بین بردن
Annihilate
Wipe, obliterate, extinguish, eradicate
نابود کردن، از بین بردن
Annul
لغو کردن، باطل کردن
Anomalous
Inconsistent
غیرعادی
Antecedent
Precursor, forerunner
پیشین، سابق، دودمان
Anticipate
Foresee
پیشبینی کردن
Antipathy
انزجار، نفرت
Antiquated
Obsolete, archaic, outdated
کهنه، منسوخ
Antithesis
تضاد، تناقض
Apathy
بی عاطفگی، خونسردی
Apex
نقطه اوج، راس
Apostle
حامی، پیرو
Appall
ترساندن، وحشت زده شدن
Appeal
درخواست کردن، جذب کردن
Appease
آرام کردن، تسکین دادن
Append
افزودن، الحاق کردن
Applaud
آفرین گفتن، تحسین کردن
Applicable
قابل اجرا
Apply
درخواست دادن، به کار بردن
Appoint
منصوب کردن، گماشتن
Appraise
ارزیابی کردن، تخمین زدن
Apprehend
دستگیر کردن
Apprehension
نگرانی، تشویق، دستگیری
Apprehensive
بیمناک، نگران
Approach
رویکرد، شیوه، نزدیک شدن
Approximately
تقریباً
Apt
مناسب، درخور، قابل، باکفایت
Arbiter
قاضی
Arbitrary
دلبخواهی، قراردادی
Archaic
کهنه، منسوخ
Ardent
علاقه مند
Arduous
سخت، طاقت فرسا
Arid
خشک
Array
آرایه، صف، مجموعه
Artifact
Object
مصنوع
Artificial
مصنوعی
Ascend
بالا رفتن، اوج گرفتن
Aspire
آرزو کردن، اشتیاق داشتن
Assail
حمله کردن، نگران کردن
Assent
موافقت کردن، رضایت دادن
Assert
اظهار کردن، ادعا کردن
Assess
ارزیابی کردن
Asset
حسن، جنبه مثبت، دارایی
Assign
منتصب کردن، مقرر داشتن
Assist
کمک کردن
Assort
جور کردن، طبقه بندی کردن
Astray
سرگردان، منحرف
Astute
زیرک، دانا
Atrophy
تحلیل رفتن
Attain
دست یافتن، به دست آوردن
Attest
تصدیق کردن، گواهی دادن
Attribute
ویژگی، خصوصیت
Atypical
غیرعادی، غیرمعمول
Audacious
با شهامت، جسور، شجاع
Audible
قابل شنیدن
Authentic
معتبر، درست، موثق
Authorize
اجازه دادن، اختیار دادن
Autonomous
خودمختار، خودگران
Avert
دفع کردن، منحرف کردن
Avid
مشتاق، علاقه مند
Badger
اذیت کردن
Baffle
مغشوش کردن، گیج کردن
Banish
اخراج کردن، تبعید کردن
Ban
ممنوع کردن
Barricade
مسدود کردن
Barrier
مانع، سد، مشکل
Bear
تحمل کردن
Beguile
گول زدن، اغفال کردن، جذب کردن
Belated
دیر شده، دیرتر از موقع
Belittle
تحقیر نمودن، کم ارزش کردن
Belligerent
متحارب، متخاصم
Benefactor
نیکوکار
Beneficiary
ذی نفع
Benevolent
نیک خواه، خیر اندیش
Besiege
محاصره کردن
Bewilder
گیج کردن، سردرگم کردن
Biased
بی انصاف، مغرض
Bilateral
دو جانبه
Bisect
دو نیم کردن
Bizzare
عجیب و غریب، نامانوس
Blatant
آشکار (درمورد چیز های بد)
Bleak
سرد و متروک، بدون امید
Bliss
خوشی
Blunder
اشتباه بزرگ، سهو
Blunt
کند، رک، بی پرده
Blur
تیره کردن، محو کردن
Boast
سخن اغراق آمیز گفتن
Boom
ترقی کردن، رشد کردن
Boon
مزیت، منفعت
Boundless
بی حد و مرز، بی پایان
Brawl
نزاع و جدل کردن
Breach
نقض کردن، رخنه کردن
Break out
(به طور ناگهانی) شروع شدن
Breakthrough
موفقیت، پیشرفت
Brink
لبه، حاشیه
Brisk
سرزنده و بشاش، تند، چابک
Broaden
وسیع کردن، بزرگ کردن
Bulwark
پناه، دیوار
Burgeon
شکوفا شدن، سریع رشد کردن
Calamity
مصیبت، فاجعه
Caliber
قابلیت، کیفیت
Callous
بی حس، بی عاطفه، سنگدل
Candid
رک
Capitulate
تسلیم شدن
Captivate
جذب کردن، شیفتن
Carry out
انجام دادن
Castigate
انتقاد کردن
Cataclysm
مصیبت، فاجعه
Catastrophe
مصیبت، فاجعه
Caution
هوشیار کردن، اختار کردن به
Cease
پایان دادن، متوقف کردن
Celebrated
مشهور، نامی
Censure
انتقاد کردن
Cessation
اختتام، پایان
Compromise
توافق یا مصالحه کردن
Compulsory
الزامی، اجباری
Conceive
تصور کردن
Conclude
پایان دادن، نتیجه گیری کردن
Conclusive
قطعی، قاطع
Concoct
مخلوط کردن، درست کردن، ترکیب کردن
Concur
موافقت کردن، هم رای بودن
در یک زمان اتفاق افتادن
Consistent
سازگار، نامتناقض، استوار
Constant
مداوم، پایدار، ثابت
Constitute
تشکیل دادن
Constrict
جمع کردن، منقبض کردن
Construct
ساختن
Construe
تفسیر کردن، تعبیر کردن، استنباط کردن
Contemplate
تفکر کردن، اندیشیدن
Contemporary
معاصر، همزمان
Contempt
تحقیر کردن، اهانت کردن
Contend
ستیزه کردن، مختالفت کردن با، رقابت کردن، ادعا کردن، اظهار کردن
Contest
رقابت، مسابقه
Contract
کوچک شدن، گرفتن بیمتری، قرارداد
Contrary
مخالف، معکوس
Contribute
اعانه داشتن، شرکت کردن در، همکاری و کمک کردن، سبب شدن
Contrive
طرح ریزی کردن، تدبیر کردن
Controversial
جنجالی
Convene
گرد آمدم، دور هم جمع شدن
Condense
فشرده کردن
Condolence
همدردی، تسلیت
Condone
بخشیدن، عفو کردن
Conduct
انجام دادن، رفتار، هدایت کردن، رهبری کردن
Confidential
سری، پنهانی
Confine
محدود کردن
Confiscate
توقیف کردن، مصادره کردن
Conflict
تضاد، ناسازگار بودن
Conform
مطابقت کردن، وفق دادن
Congenital
مادرزادی، ارثی
Congested
شلوغ، پرجمعیت
Congregate
جمع شدن، اجتماع کردن
Conjecture
حدس زدن، گمان بردن
Conquer
غلبه کردن، پیروزی یافتن بر
Consequently
در نتیجه
Convenient
راحت، مناسب، راه دست
Critical
خطرناک، بحرانی، حیاتی، مهم
Crucial
مهم، حیاتی
Cruise
سفر دریایی، گشت زدن
Crush
له کردن، خرد کردن
Cryptic
پنهان، مرموز، رمزی
Culminate
به اوج رسیدن
Culpable
مقصر، مجرم
Culprit
متهم، مقصر
Cultivate
کشت کردن، توسعه دادن، به وجود آوردن
Cumulative
تجمعی، یکجا
Cunning
زیرک، مکار
Crib
محدود کردن، تحت کنترل درآوردن
Curious
کنجکاو، عجیب و غیرعادی
Cursory
سرسری، با سرعت و بی دقتی
Curtail
محروم کردن، کوتاه کردن، محدود کردن
Dangle
آویزان بودن، آویزان کردن
Dauntless
بی پروا، بی باک
Dawdle
بیهوده وقت گذراندن، اتلاف وقت
Debacle
افتضاح، سقوط ناگهانی
Debate
مناظره کردن، مباحثه کردن
Debilitate
ناتوان کردن، ضعیف کردن
Debris
آوار، آثار، مخروبه
Decadent
رو به انحطاط، منحط
Decease
مرگ، مردن، درگذشتن
Deceive
گول زدن، فریفتن، فریب دادن
Deem
پنداشتن، فرض کردن، خیال کردن
Defect
خطا، کاستی، عیب، نقص
Defer
به تعویق انداختن، تاخیر کردن
Deficiency
فقدان، نقص، کمی
Deflate
کاهش دادن، تحقیر کردن
Deft
ماهر، زبر دست
Defy
اطاعت نکردن، غیرقابل فهم یا توصیف
Degenerate
رو به انحطاط گذاردن، فاسد شدن
Degrade
تحقیر کردن، تخریب کردن
Deliberate
عمدی، اندیشیدن
Delicate
ظریف
Diligent
کوشا، ساعی
Demented
دیوانه، مجنون
Demolish
تخریب کردن، ویران کردن
Demonstrate
شرح دادن، نشان دادن، مخالفت کردن، تظاهرات کردن
Demote
تنزل رتبه دادن
Dense
پرجمعیت، غلیظ، متراکم، انبوه
Depart
روانه شدن، حرکت کردن، مردن
Depict
شرح دادن، نمایش دادن
Deplete
تهی کردن، خالی کردن، کاستن
Deplore
محکوم کردن، انتقاد کردن
Depose
از کار برکنار کردن
Deposit
پیش پرداخت، پول در بانک گذاشتن
Depreciate
کاهش یافتن، تحقیر کردن
Deride
مسخره کردن، استهزا کردن
Derive
گرفتن، مشتق شدن
Derogatory
تحقیر آمیز، توهین کننده
Descend
پایین آمدن
Designate
تعیین کردن، گماردن
Desist
پایان دادن، متوقت کردن
Despise
تنفر داشتن
Destitute
فقیر، تهی دست
Deter
منحرف کردن، مانع شدن
Deteriorate
بدتر شدن، کم شدن
Detest
نفرت داشتن
Detrimental
مضر، خطرناک
Deviate
منحرف شدن، از مسیر خارج شدن
Devise
ساختن، ایجاد کردن
Devoid
تهی، خالی
Devote
وقف کردن، اختصاص دادن
Devour
استفاده کردن، مشتاقانه خواندن
Dexterity
مهارت، زبردستی
Differentiate
تمایز قائل شدن
Dignitary
مشهور، شخصیت معروف
Digress
از مسیر اصلی منحرف شدن
Dilapidated
رنگ و رو رفته، خراب
Dilate
باز شدن، بزرگ شدن، افزایش یافتن
Diminish
کاهش یافتن
Diminutive
کوچک، خرد
Disband
متلاشی شدن، جدا شدن
Discard
دور انداختن
Discern
متوجه شدن، فهمیدن
Discharge
تخلیه، بیرون دادن، توجه کردن
Disciple
پیرو، هواخواه
Discipline
تربیت کردن، تصحیح کردن
Disclose
فاش کردن، آشکار کردن
Discontent
ناراحت، ناراضی
Discord
اختلاف، تضاد
Discrepancy
تفاوت، ناسازگاری
Disdain
تحقیر کردن
Disentangle
جدا کردن، آزاد کردن
Disgruntled
ناراضی، ناخرسند
Disguise
پنهان کردن، استتار کردن
Disintegrate
جدا کردن، تجزیه کردن
Dismantle
جدا کردن، تکه تکه کردن
Dismiss
اخرتج کردن، بیرون انداختن
Disparage
مسخره کردن
Dispatch
فرستادن، ارسال کردن
Dispel
پخش کردن، گستراندن
Dispensable
غیرضروری
Disperse
پخش کردن
Display
نشان دادن
Dispose
قراردادن، حل کردن
Dispute
مشاجره کردن، نزاع کردن
Disregard
بی توجهی کردن
Disrupt
آشفته کردن، برهم زدن
Dissect
بریدن، بررسی کردن
Disseminate
پخش کردن
Dissent
مخالفت کردن
Dissolve
ذوب کردن، تجزیه کردن
Distinct
جدا، مجزا
Distort
تغییر دادن، تحریف کردن
Distribute
توزیع کردن
Divert
تغییر جهت دادن
Divulge
آشکار ساختن، افشا کردن
Docile
ساکت، آرام
Domesticate
اهلی کردن
Doom
محکوم ساختن به شکست
Dormant
ساکن، بی حرکت، خاموش
Doze
خوابیدن، چرت زدن
Dubious
مشکوک
Durable
مقاوم، سخت
Duress
فشار، اجبار
Dwell
ساکن شدن، زندگی کردن
Dwindle
کاهش یافتن
Dynamic
فعال، باانگیزه، بشاش
Ecentric
عجیب، غیرعادی
Edible
قابل خوردن
Elaborate
پیچیده
Elapse
سپری شدن، گذشتن
Elevate
بالا بردن، افزایش دادن
Elicit
بیرون آوردن، استخراج کردن
Eliminate
حذف کردن، نابود کردن
Elucidate
توضیح دادن، شرح دادن
Elude
گریختن، قرار کردن
Emaciated
ضعیف، لاغر
Emancipate
آزار ساختن
Emerge
آشکار شدن، بیرون آوردن
Eminent
مشهور، معروف
Emit
ساطع کردن، بیرون فرستادن
Emphasize
تاکید کردن
Empirical
عملی، مشاهده شده
Employ
استخدام کردن، به کار بردن
Enact
تایید کردن، نصویب کردن، اجرا کردن
Encircle
محاصره کردن، محبوس کردن
Encompass
فرا گرقتن، شامل نمودن
Encounter
مواجه شدن، برخورد کردن
Encourage
نشویق کردن
Endeavor
تلاش کردن