TPO 1 Flashcards
1
Q
Shrub
A
درختچه
بوته
2
Q
Herb
A
گياه
شاخ و برگ گياهان
گياه دارويي
3
Q
Timberline
A
خط يا ارتفاعي كه از آن بيشتر گياهي رشد نمي كند
4
Q
Semiarid
A
نسبتا كم آب
5
Q
Steppe
A
جلگه وسيع بي درخت
6
Q
Tropic
A
مناطق گرمسيري
7
Q
Polar regions
A
مناطق قطبي
8
Q
Deciduous
A
برگريز
9
Q
Ridge
A
لبه - خط الراس - مرز
10
Q
Cessation
A
توقف
انقطاع
پايان دادن
11
Q
Seedling
A
جوانه
نهال
12
Q
Ultraviolet
A
فرابنفش
13
Q
Grazing
A
چريدن
علف خوردن
14
Q
Ibex
A
بزكوهي
15
Q
Tree shoot
A
ساقه درخت
16
Q
Bud
A
جوانه
غنچه
شكوفه
17
Q
Diversity
A
تنوع
گوناگوني
18
Q
Bare
A
لخت
19
Q
Occasional
A
اتفاقي
گاه و بيگاه
20
Q
Moss
A
خزه
با خزه پوشاندن
21
Q
Lichen
A
گلسنگ
با گلسنگ پوشاندن
22
Q
Prostrate
A
به خاك افتاده
روي زمين خوابيده
دمر خوابيده
23
Q
Rigor
A
سختي
خشونت
تندي
24
Q
Insulation
A
عايق بندي كردن
25
Equatorial
استوار
26
Prevalent
شايع
| رايج
27
Saturate
اشباع كردن
| سير كردن
28
Abundant
فراوان
| بسيار
29
Meteoric
شهاب سنگي
30
Soake
خيساندن
خيس خوردن
غوطه دادن
در اب فرو بردن
31
Stream
جريان
نهر
جوي
32
Consolidate
محكم كردن
يكي كردن
تحكيم
33
Steadily
به طور پيوسته
34
Laden
پر
| مملو
35
Overlie
روي چيزي قرار گرفتن
| خفه كردن
36
Pore
منفذ
روزنه
خلل و فرج
37
Dissolve
حل كردن
منحل كردن
محلول شدن
38
Percolating
نفوذ كردن
| رد شدن
39
Afterwards
پس از ان
| بعد از ان
40
Porous
متخلخل
41
Ease
سهولت
42
Cavity
حفره
43
Crevice
شكاف
44
Linking
ربط دادن
45
Speculation
احتكار
| تفكر و تعمق
46
Anthropologist
انسان شناس
47
Attribute
مشخصه
| ويژگي
48
Desirable
مطلوب
49
Favor
توجه
التفات
نيكي كردن به
طرفداري كردن
50
Apparent
واضح
مشهود
اشكار
51
Frequently
بارها
| خيلي اوقات
52
Rite
مراسم
فرمان اساسي
اداب
53
Casual
اتفاقي
غيرمهم
تصادفي
54
Oral
دهاني
شفاهي
زباني
55
Autonomous
مستقل
| خودمختار
56
Thereafter
بعد از ان
57
Mystical
عرفاني
| مرموز
58
Efficacious
كارامد
| موثر
59
Feat
كار برجسته
| كار بزرگ
60
Elaborate
به دقت طرح شده
استادانه
پيچيده
61
Impersonation
جعل هويت
| نقش ديگري را بازي كردن
62
Virtuosity
ذوق هنر پيشگي
| استعداد هنرهاي زيبا
63
Grace
```
زينت بخشيدن
مورد لطف قرار دادن
تشويق كردن
زيبايي
ظرافت
بخشش
```
64
Antecedent
پيشين
سابقه
مقدمه
65
Fulfill
انجام دادن
تكميل كردن
واقعيت دادن
66
Cease
ايستادن
دست كشيدن
ايست
توقف
67
Objectify
خاصيت و ماهيت چيزي را معين كردن
| بنظر اوردن
68
Penchant
ميل شديد
علاقه
ذوق
69
Nevertheless
با اينحال
با اين وجود
عليرغم
هنوز