Time Flashcards
مردم منتظر گذاشتن
I do tend to keep people waiting a lot
Engross
Verb اشغال کردن
Julie is engrossed in the book
جولی غرق در مطالعهی کتاب است.
I get so engrossed that I lose all track of time
Plague
backache had plagued him
کمردرد او را ذله کرده بود.
the construction of the bridge has been plagued by bad weather
بدی هوا ساختن پل را مختل کرده است.
wild dogs are a plague to squatters
سگهای وحشی مایهی دردسر بی خانمانها هستند.
● بلا،مصیبت،فاجعه،آذرنگ،آفت
rebel soldiers were a plague upon the villages
سربازان شورشی بلای دهات بودند.
the bad-tempered woman was her husband’s plague
آن زن بد خلق آفت جان شوهرش بود
Acupuncture
طب سوزنی
Therapeutic
● درمانی،وابسته به علاج
● صحی،بهداشتی،برای حفظ سلامتی
therapeutic abortion
سقط جنین برای حفظ سلامتی مادر
Olive oil which is known to have a therapeutic qualities