The Godfather vocabulary Flashcards
من که نبودم
who I was’nt!
من دارم بهت خدمت میکنم
I’m doing you a favor
قبول کردن
to accept
تایید کردن
to confirm
رد کردن
to reject
… به نظرم میاد
It seems to me …
اخیر،تازه
recent
به تازگی، اخیرا
recently
قطعا،مطمئنا
certainly
یقینا،البته
for sure,surely
شجاعت،جیگر
courage
تو خیلی دل و جیگر داری
you have a lot of courage
چرا من تا به حال ندیدمت؟
why have i never seen you?
دلخور،ناراحت
upset
!از من دلخور نباش
don’t be upset with me!
کارناوال و جشن خیابانی
carnival
بایرام
feast
جشن
celebration
مراسم(جشن)
ceremony
مراسم،رویداد
event
جمع کردن،جمع آوری کردن
to collect
فریب دادن
to decieve
متحد شدن،متحد کردن
to unite
شکایت کردن
to sue
شکایت کردن درباره
to complain about
اعتراض،واخواست رسمی
protest
شکایت
complaint
رسوا کردن
disgrace
دستگاه،وسیله
device
ابزار،وسیله
tool
خودکشی
suicide
تخصص
specialty
ممنوعیت
prohibition
ممنوع
forbidden
ممنوع
prohibited
سرکش
rebellious
شورشگر
the rebel
شورش
revolt
مسئله،موضوع
issue
نسخه
version
ترسیدن
to scare
ترسیده،ترسان
afraid
چربی،چرب کردن
grease
چاپلوسی
flattery
چاپلوسی بی ادبانه
lip work
چرب
greasy
ریش
beard
سیبیل
mustache
حریص،ظمع کار
greedy
باج دادن،باج
to ransom
درز کردن،نشت کردن،چکه کردن
to leak
جایی،مکانی
somewhere
هرکسی که
whoever
دعوت،دعوتنامه
invitation
خدمت
service
خدمت کردن
to serve
زمان،عصر
time
دوره،برهه،نقطه
period
باشه برای یه زمان دیگه
let it be for another time
از قبل یه کلاس دارم
i already have a class
خیلی دیرم شده
i’m too late
علاقه،سود
interest
زحمت،زحمت دادن،زحمت کشیدن
bother
شما لازم نیست زحمت بکشید تشریف بیارید
you don’t have to bother to come
اظهارات
testimony
شاهد
witness
رشد
grow
من روابط رو به رشدی داشته ام
i have had growing relationships
کمیته
committee
تحت ریاست
headed by
اتحادیه
union
مهاجر
immigrant
ادعا کردن،ادعا
claim
وطن پرست
patriot
وطن پرستی
patriotism
وفادار
loyal
قانون مند
lawful
پیشرفت کردن
improve
در بین
among
قانون شکن
lawbreaker
قانون شکن،یاغی
outlaw
باعث شدن
cause
باعث بد نامی من
cause me bad name
موافق بودن
to be agree
شخصا
personally
مسئول
responsible
قتل
murder
رهبری،رهبری کردن
lead
مدیریت کردن،مدیریت
manage
طراحی کردن،برنامه ریزی
planning
رهبر
leader
با این هدف
for this purpose
سهم،اشتراک گذاشتن
share
مزایا،سود
benefit
سود،منفعت
profit
یه مقدار
a few
دردسر،مشکل
trouble
واسطه
middleman
عضو
member
از نظر،مطابق
according to the
بالا دست
superior
تا به حال
so far
سازمان
organization
دستور،سفارش
order
بسط دادن و با جزئیات
elaborate on
توضیح دادن
explain
توضیح دادن
express
توصیف کردن
describe
اختیار داشتن، حق داشتن
to have rights
فرض کردن
suppose
پس دادن
give back
در خانه
in the house
برگرداندن پول
refund
در خانه
at home
اجازه،مجوز
permission
پروانه،جواز،مجوز
license
سو تفاهم
misunderstand
مزاحم شدن
disturb
امیدوارم مزاحمتون نمیشم
i hope i will not disturb
کوچه
the alley
محله
the neighborhood
وگرنه
otherwise
مردی بی کس و بی پول
a man with no one and nothing
بدون هیچ دلیلی
without any reason
خانه ی او در همین نزدیکی است
his house is nearby
تو اونو میشناسی
you know him
یه مقدار
a few
تخلیه کردن خانه
evacuate the house
بیشرف،دغل،بی صداقت
dishonest
ادم رذل، بیشرف
rapscallion
مهربانی،محبت
kindness
محبت،مهربانی
affection
!شرم بر من
shame on me!
این منو شرمنده کرد
it embarrassed me
تخفیف
discount
معذرت خواستن برای
to apologize for
معذرت
apology
بهانه،عذرخواهی
excuse
بهانه آوردن
to make an excuse
هدف،نیت،قصد
purpose
دخالت
involvement
بیانیه،اظهار
statement
پاسخ
response
مسئولیت
responsibility
مسئولین
authorities
پاسخگویی
responsiveness
اهدا کردن
donate
اصلاحیه
amendment
…با آرزوی
wishing to
تطهیر
purifying
بدون هیچ شرم و خجالتی
with no shame and no embarrassment
شرکت کردن در کلاس
to attend in course
شرکت در برنامه ی تلویزیونی
to attend in a show
شرکت در یک جلسه
attend a meeting
تهدید
threat
تهدید کردن
threaten
تقاضا،درخواست
demand
درخواست،خواسته
request
شواهد و مدرک
evidence
ارزش داشتن
worth
.این مثل … بو میده
it smells like …(wedge)
.میتونی بوی غذا رو احساس کنی
you can smell the food
.من هرگز اتهام دریافت نکرده ام.
i have never been charged
تهیه کردن
providing
ارائه کردن
pressenting
نظارت،تحت نظر
observation
تراکنش، معامله
transaction
معامله
deal
معامله کردن
to make a deal
معامله داشتن
to have deal
سازش و مدارا با کسی
to tolerate someone
پادگان
base
!چه معامله ای کردم
what a deal i made!
آسیب زدن
to hurt
جبران کردن چیزی
to make up for something
کارمند سابق
former employee
کارکن
staff
صندوق سرمایه گذاری
investment fund
ضد انحصار
antitrust laws
وضع کردن
to enact
خورشت
stew
توت فرنگی
strawberry
گیلاس
cherry
تمشک
raspberry
گلابی
pear
آناناس
pineapple
هلو
peach
ذرت
corn
گل محمدی
rose
دارچین
cinnamon
هل
cardamon
زنجبیل
ginger
زردچوبه
turmeric
مرکبات
citrus
کارتن
carton
کارتون
cartoon
شیشه مربا
jar
خرید کردن
shopping
سفر دریایی،کشتیرانی
sailing
سینه خیز رفتن
crawling
نقاسی کشیدن
drawing
امضا کردن
to sign
مهارت
skill
توانایی،قابلیت
ability
حرکت
movement
نهضت
movement
تمرین کردن
to exercise
تمرین ورزشی کردن
do exercise
لگد زدن
to kick
شلوارک،شورت
shorts
نویسنده
author
در سرار دنیا نه فقط در سراسر شهر
over the world not only over the city
پر کردن
to fill
پر کردن فرم
fill out the form
جاهای خالی را پر کردن
fill in the blanks
جای خالی
blank
از هم جدا کردن
unscramble
دنبال کردن،ذیل
following
زیر صفر
below zero
پرونده،مورد،جعبه
case
در این شرایط
in this case
اداره
department
کف،طبقه
floor
شاخه،زمینه
field
بالای
above
ظرفشویی
sink
فرو رفتن
sink—>sank
یقه
collar
پرداخت کردن چیزی
pay for sth
چه کسی،کسی که
whom
کاسه
bowl
جعبه
box
سبد
basket
سطل
bucket
بطری
bottle
طاووس
peacock
در پوش،کلاهک
lid
کندن
digging
کیف دستی کوچک
purse
سطل زباله
garbage can/bin
پرده
curtain
سوسک
cockroach
چهار ضلعی،مربع،میدان
square
نمایش،نشان دادن
show
رنگ بور،منصف
fair
مال خودم
my own
بذار سر جاش
put it back
تصمیم
decision
بریم به پیاده روی
shall we go for a walk
دریاکنار
seaside
تیر اندازی
shooting
قفسه ی کتاب
bookcase
چک حقوقی
paycheck
رسیدگی کردن،دستگیره
handle
گلبرگ
petal
موتور
engine
کمر
waist
باسن
hips
برگشتن
return
کثیف
dirty
حرکت کردن،حرکت دادن،اسباب کشی
move
کبریت،تطبیق دادن
match
قیچی
scissors
ترک کردن،حرکت کردن
leave
رسیدن به جایی
arrive in/at
سر دسته،رئیس
chieftain
کشته شد
was murdered
خیانت
insult
محلی
local
قسم خوردن
swear->swore
انتقام گرفتن
revenge
ناپدید شدن
disappear
اشکار شدن
appear
وارث
heir
مراسم خاکسپاری
funeral
بدشانسی
misfortune
چه بدشانسی ای
what a misfortune
انتقام جویی
take revenge
زیر بار زور نمیرفت
he could not be forced
او به همه هشدار میدهد
he warns everyone
هشدار دادن
to warn
پناهگاه،پناه
shelter
بهتون خوش امد میگویم
i welcome you
هم به من و هم به خانم گری
both to me and to Mrs. Garry
انتظار داشتن
to expect
من انتظار داشتم خصوصی صحبت میکنیم
i expected we would talk privately
خانواده در نوادا خیلی موفق بوده است
the family has been very successful in Nevada
مجوزها را یکی پس از دیگری دریافت کردید
you have received licenses one after the other
من به این مرد یک برای یک عمر اعتماد کرده ام
i have trusted to this man for a life time
میخواهم مردم را پایمال کنم
i want to trample the people
طی یک هفته، او را بیرون خواهیم انداخت
within 1 week, we will throw him out
به هر حال، شما با یک مشکل بزرگی رو به رو هستید
however, you are facing a big problem
بیرون انداختن کسی
throw sb out
باقی ماندن،ماند
remain
مجوز به اسم کلینگمن باقی خواهد ماند
license will remain in Clingman’s name
معاون
deputy
بهتر است چرندیات را کنار بگذاریم
it is better to put the nonsense aside
افراد امثال شما را دوست ندارم
i don’t like people like you
ریاکار
hypocrite
ریاکاری
hypocrisy
تو سهم من رو خواهی داد.چون به سودته که منو بدی
you will give my share. because, it is in your interest to give.
و یک چیز دیگر،هیچوقت به من زنگ نزن
and one more thing, never ever call me
حتی هزنیه ی مجوز
even the cost of the license
از این لحظه به بعد…
from now on,…
تعلقات
belongings
یک مزیت است
it is an advantage
به حساب میرود
is considered
مد نظر گرفتن
to consider
معرفی،معرفنامه
introduction
تام اینجا نمی ماند.او میرود به کار های مربوط به خانواده رسیدگی کند
tom is not going to stay. he is going to go to work related to the family.
من از میامی از طرف هایمن راس می آیم
i am coming from Maimi on behalf of Ross
کازینویی که مد نظر داشته ای،مالکین ثبتی اش از وکیل های بورلی هیلز هستند
the casino that you have considered; its registered owners are from the Beverly hills lawyers.
اگر او را اخراج کنی …
if you fire him…
یک به یک دوستان قدیمی اش رفتند
one by one, his old friends disappeared
اخراج کردن،اخراج شدن
to fire up
همچنین منو نگران میکنه
it also concerns me.
مرکب طلاقنامه ات هنوز خشک نشده است و تو میخوای ازدواج کنی؟
your divorce paper have not dried yet; and you want to get married?
میدونی پسر کوچک ات ویکتور به خاطر دزدی زندانی شده؟
do you know your eldest son victor is imprisoned for stealing?!
با اینکه
even though
تو با مردی سفر میروی که با مثل یک ولگرد رفتار میکند
you are traveling with a man who treats you like a tramp
منطقی،معقول
rational
منطقی،عقلانی،استدلالی
logical
از تو هیچ چیزی دریغ نخواهد شد
nothing will withheld from you.
به تعویق انداختن
to rule out
ازدواج شما به تعویق انداخته شد
your marriage is ruled out
خانواده ات هنوز اسم صفر رو یدک میکشد.
your family still carries the name Safar