The Art Of Persuation Flashcards
Advocate
حامی چیزی بودن /طرفدار چیزی بودن/(واژه فرماله)/to support
Acknowledge (formal)
/confess/اعتراف کردن/admit/accept
Belatedly
با تاخیر/late/tardy
Assert
باقطعیت بیان کردن/اعلام کردن/maintain/state/declare
Bill (n) (3)
نوک/beak
صورتحساب/قبض
لایحه قانونی
Amendment
اصلاحیه
Defendant
Accused /متهم
Allegation
اتهام/ادعا /accusation
Dispute
مشاجره و بحث کردن / i dispute this
بار معناییش اینه که تو موافق نیستی و میخوای سرش بحث کنی
Be of great value
از ارزش بالایی برخوردار بودن
It is of great value in treatment
اون تو درمان از ارزش بالایی برخورداره
Scurvy
بیماری ناشی از کمبود ویتامین ث
که باعث لثه خونی ضعف و کم خونی میشه
Imply
معنی ضمنی دادن / دلالت بر چیزی داشتن/ منظور چیزیو داشتن
ایا منظورت اینه که …
Are you implying that…
Justify
موجه کردن/ توجیه کردن
Object to (v)
مخالفت کردن
حروف اضافه فعلا object
To/that
Outline(v)
خلاصه کردن / خطوطکلیو ترسیم کردم و طرح کلی رو نشون دادن
To Question (2)
سوال کردن
مورد تردید قرار دادن
Dispute synonyms
Debate /discussion / discourse/ dispute /argument / negotiations
Discussion
بحثی که شکر میگیره تا به نتیجه مشترک برسن یه بار معنایی مثبت داره
Otherwise
وگرنه / و الا
Drawback
اشکال/ مانع / زیان
Drawback synonym
Downside / disadvantage / weakness / weak spot/ weak point/
Proliferation
Rapid reproduction / rapid growth/ ازدیاد / تکثیر زیاد
Motorway
بزرگراه
Incite
تحریک کردن/ stimulate / trigger/ exs