Simple Present Flashcards
هر روز اتاقم را تمیز می کنم
I clean my room every morning
هر روز سر کار می روم
I go to work every day
جمعه ها تنیس بازی می کنم
I play tennis on Fridays.
قبل از روزهای هفته کلمه on رو می اوریم
روز دوشنبه می بینمت
I see you on Monday.
من دوشنبه ها می بینمش
I see him on Mondays.
هر روز صبح ساعت ۷ بیدار می شوم
I get up at 7 every morning.
لحظه ایی که از خواب بیدار می شید wake up
لحظه ایی که از رختخواب بیرون می آئید get up
هر روز دوش می گیرم
I take a shower every day.
I have a shower every day.
ساعت ۷:۳۰ صبحانه می خورم
I eat breakfast at 7:30.
I have breakfast at 7:30.
قبل از ساعت کلمه at استفاده می کنیم
ساعت ۸ به سرکار می روم.
I go to work at 8:00.
سرکار نهار می خورم
I have lunch at work.
قبل از خواب شیر می نوشم
I drink milk before bed.
قبل از ساعت ۱۱ می خوابم
I go to bed before 11 o clock.
ساعت ۱۲ می خوابم
I go to bed at 12.
من صبح زود از خواب بیدار نمی شوم.
I don’t get up early in the morning.
هر روز دوش نمی گیرم
I don’t take a shower every day.
صبحانه نمی خورم
I don’t eat breakfast.
با ماشین سرکار نمی رم
I don’t go to work by car.
هر روز تلوزیون تماشا نمی کنم
I don’t watch tv every day.
شب زود نمی خوابم
I don’t go to bed early at night.
من ساعت ۷ از خواب بیدار می شم. شما چطور؟
I get up at 7. What about you?
من هم ساعت ۷ صبح از خواب بیدار می شوم
I get up at 7 too.
آیا با اتوبوس می ری سرکار؟
بله
نه
Do you go to work by bus?
Yes, I do
No, I don’t
آیا سرکار نهار می خوری؟
Do you eat lunch at work?
Yes, I do
No, I don’t
او ساعت ۸ از خواب بیدار می شود
He gets up at 8.
پدرم ساعت ۸ از خواب بیدار می شود.
My father gets up at 8.
او ساعت ۸ سرکار می رود
She goes to work at 8.
خواهرت ساعت ۸ سرکار می رود
Your sister goes to work at 8.
دیوید ساعت ۱:۳۰ نهار می خوره
David eats lunch at 1:30.
او ساعت ۵ به خانه می آید
She comes home at 5.
اوساعت ۸:۱۵ صبحانه می خوره
He eats breakfast at 8:15.
دیوید با ماشینش سرکار می ره
David goes to work in his car.
جین شب تلوزیون نگاه می کنه
Jain watches tv at night.
شوهرم جمعه ها تنیس بازی می کنه
My husband plays tennis on Fridays.
خواهرم ساعت ۱۱ می خوابه
My sister goes to bed at 11.
پدرم ساعت ۷ از خواب بیدار می شه . پدر شما چطور؟
او ساعت ۷:۳۰ بیدار می شه
My father gets up at 7. What about your father?
He gets up at 7:30.
دیوید زود از خواب بیدار نمی شه
David doesn’t get up early.
او دیر از خواب بیدار می شه
He gets up late.
مینا قهوه نمی نوشه، چای می نوشه
Mina doesn’t drink coffee. She drinks tea
پیتر انگلیسی حرف نمی زنه، او اسپانیایی حرف می زنه
Peter doesn’t speak English. He speaks Spanish.
آیا دیوید زود از خواب بیدار می شه؟
Does David get up early?
Yes, he does
No, He doesn’t
آیا دیر از خواب بیدار می شه؟
Does he get up late?
Yes, He does
آیا پدرت تو بانک کار می کنه؟
Does your father work in a bank?
No, he doesn’t
آیا او در بیمارستان کار می کنه؟
Does she work in a hospital?
Yes, she does
آیا مادرت انگلیسی تدریس می کنه؟
نه، او ریاضی درس می ده
Does your mother teach English?
No, she doesn’t, she teaches math.
آیا علوم درس میده؟
Does he teach science?
No, he doesn’t
من ساعت 7 صبح از خواب بیدار می شوم، اما تا ساعت 7:30 بیدار نمی شوم
I wake up at 7am, but i don’t get up until 7:30
او هنگام صبحانه چای می نوشد
He drinks tea at breakfast.
او فقط ماهی می خورد
She only eats fish
آنها مرتب تلوزیون تماشا می کنند
They watch tv regularly
ما هر روز صبح سوار اتوبوس می شویم
We catch the bus every morning
در فصل بارانی هر بعدازظهر باران می بارد
It rains every afternoon in the rainy season
آنها هر تابستان با ماشین به موناکو می روند
They go to Monaco by car every summer.
They drive to Monaco every summer
آب در صفر درجه یخ می زند
Water freezes at zero degrees
زمین دور خورشید می چرخد
The Erath revolves around the Sun
مادرش اهل پرو است
Her mother is Peruvian
بسته را باز کنید و محتویات آنرا داخل آب بریزید
Open the box and pour the contents into hot water.
با اتوبوس شماره ۶ به واتنی و سپس با شماره ۱۰ به بدفورد بروید
You take the no.6 bus to Watney and then the no.10 to Bedford.
مادرش فردا می آید
Her mother comes tomorrow.
His mother arrives tomorrow.
تعطیلات ما از ۲۶ مارس شروع می شود
Our holiday starts on the 26th of march
او شما را قبل از رفتن می بیند
She’ll see you before she leaves.
وقتی آمد ، کتاب را به او می دهیم
We’ll give the book to her when she arrives.
من همیشه برای امتحاناتم سخت مطالعه می کنم
I always study hard for exams
بن هر سه شنبه به تمرین فوتبال می رود
Ben goes to football practice every Tuesday.
در کل متعقدم همه مردم می توانند در آرامش زندکی کنند
In general, I believe that all people can live in peace.
هر هفته به سوپر مارکت می روی؟
Do you go to the supermarket every week?
من غذایی که در آن رستوران سرو می کنند ، خوشم نمی آید
I don’t like the food they serve at that restaurant.
جیم جمعه ها به سرکار نمی رود
Jim doesn’t go to work on Fridays.
دوستانم معمولا خیلی زود نمی روند
My friends don’t usually leave so early.
نمی خواهم با تو بیایم
I don’t want to go with you
هر روز در اینترنت گشت و گذار می کنید؟
Do you surf the Internet every day?
آیا رئیس تان بازخورد مثبتی به شما می دهد؟
Do your boss give you positive feedback?
آیا جاناتان همیشه چراغ ها را خاموش می کند؟
Does Jonathan always turn off the lights?
هیچ وقت اتاق خود را تمیز نمی کنید؟
Don’t you ever clean your room?
کی می خواهید من را ببینی؟
When do you want to meet me?
چرا دنی همیشه انقدر شاکیه؟
Why does Deny always complain so much?
قیمت بلیط چقدر است؟
How much does the ticket cost?
چرا هیچ وقت به تعطیلات نمی روی؟
Why don’t you ever go on vacation?
جان از من خوشش می آید ،نه؟
John likes me, doesn’t he?
همه آن دخترها فرانسوی صحبت می کنند ، این طور نیست؟
All those girls speak french, don’t they?
All those girls speak french, Isn’t that so?
کیشا انگلیسی صحبت نمی کند؟نه؟
Kisha doesn’t speak English, does she?
آن پسرها ورزش نمی کنند، نه؟
Those boys don’t sports, do they?
او چهار بار در روز غذا می خورد
He eats four times a day.
مادرش در بانک کار می کند
His mother works in a bank
او شنا کردن بلد نیست
He doesn’t know how to swim
او دوست دارد پابرهنه بدود
He likes to run barefoot
Barefoot= ber foot
جانی به عنوان ءشپز کار می کند
Johnny works as a chef
او با اتوبوس به دفتر می آید
He comes to the office by bus
او عاشق بازی تنیس روی میز است
He loves to play table tennis
مادربزرگ من در روسیه زندگی می کند
My grandmother lives in Russia
او تمام وقت خود را صرف تماشای تلویزیون می کند
He spends all his time watching TV
او بهتر از من انگلیسی صحبت می کند
He speaks English better than me
این بازار فقط سبزیجات می فروشد
This market sells only vegetables.
با هم به مدرسه می رویم
We go to school together.
خواهرم جولیا دوست دارد رمان بخواند
My sister, Julia likes to read novels.