Reading Test3 Flashcards
Set out
شروع به کار کردن
traverse
traversing
پیمودن
پیمایش
in search of
تلاش برای پیدا کردن چیزی
survival
بقا ،زنده ماندن، دوام آوردن
Throughout the course of history
در طول تاریخ
trade
داد و ستد
religious
مذهبی
conviction
ایمان
باور
Compelling
متقاعد کننده
Wealthy
ثروتمند
aristocrat
نجیب زاده
اشراف زاده
resort
محلی که توریست ها در تعطیلات به آنجا میروند
تفرج گاه
afford
فراهم کردن
استطاعت داشتن
vocation
حرفه
کار
vacation
تعطیلات
distinct
واضح و مشخص
advent
پیدایش
in turn
درنتیجه
متعاقبا
virtually
تقریبا
contribution
سهم
دستاورد
contribution
سهم
دستاورد
estimate
ارزیابی
تخمین زدن
profound
شدید
عمیق
obscure
مبهم
تیره و تار
diversity
تنوع
گوناگونی
leisure
اوقات فراغت
leisure
اوقات فراغت
underestimate
تخمین کم
دست کم گرفتن
point out
اشاره کردن یا تذکر دادن به چیز یا موضوعی که شما قبلا نمیدانستید یا فراموش کرده بودید
amorphous Meis ( 1992 ) points out that the tourism industry involves concepts that have remained amorphous to both analysts and decision makers.
مبهم
میس ( در سال 1992 ) اذعان داشت که صنعت گردشگری ( توریسم ) شامل مفاهیمی است که کماکان برای تحلیل گران و متصدیان امور ناشناخته ( مبهم ) باقی مونده.
exclusive
انحصاری
institutionalise
نهادینه کردن
commodity
متاع، کالا، جنس، وسیله مناسب
precise
صریح، دقیق، جامع، مختصر و مفید، خیلی دقیق، دقیق و مختصر کردن
domestic
بومی - محلی -
investigate
بررسی کردن
تحقیق کردن
mystery
راز
معما
captivating
دلربا
فریبنده
magnificent
خارق العاده
محشر
purple
بنفش
hemisphere
نیم کره
approaches
as fall aproaches
نزدیک شدن-رویکرد
با نردیک شدن پاییز
decline
افت
کاهش یافتن
conifer
درختان مخروطی
rather than
بجای
redundant
اضافی
غیر ضروری
precious
گرانبها
محبوب
discard
دور انداختن
ول کردن
دست کشیدن
dismantle
اوراق کردن
جدا کردن
ship
send
هم معنی کشتی
هم معنی فرستادن
branch
twig
شاخه
شاخه های کوچک و انتشار یافته از branch - ترکه
deplete
خالی کردن
به ته رساندن
dominate
تسلط داشتن
چیره شدن
reveal
آشکار کردن
معلوم کردن
sumac
درخت سماق
soluble
water-soluble
محلول
قابل حل
محلول در آب
plant
اگر فعل باشد = کاشتن
اگر اسم باشد = گیاه
pigment
رنگدانه
spectrum
محدوده، بازه، مجموعه، طیف
belong to
متعلق به
compound
ترکیب کردن
manufacture
ساخت
تولید
تولید کردن
scramble
تلاش
کوشش
تقلا
defence
دفاع
حمایت
پدافند
tolerance
تاب آوری
outweigh
ارجح تر بودن
relatively
relatively
نسبتا
vivid
سرزنده
روشن
واضح
convince
متقاعد کردن
robust
منسجم
قوی
محکم
mount
ساختن
ایجاد کردن
به وجود آوردن
infestation
هجوم
duller
کندتر
presumably
شاید
احتمالا
flaw
رخنه
عیب
proof
دلیل
مدرک
lies
قرار داشتن ، نهفته شدن در
intensity
قوت
سختی
نیرومندی
plausible
پذیرفتنی
باورکردنی
resistant
مقاوم
پایدار
absorber
جاذب
deficiency
کمبود
overwhelmed
تحت تاثیرقرار دادن
exquisite
زیبا ، بدیع ، دلپسند
acute
حاد
intact
دست نخورده
سالم
intact
دست نخورده
سالم
vulnerable
آسیب پذیر
ناتوان
suspect
حدس زدن
گمان کردن
susceptible
آماده پذیرش
در معرض
heu
رنگ
overexposure
مواجهه افراطی