Persian Meaning Flashcards
Trace
ردپا، جای پا، بنک اثر رد مقدار کم طرح نشان رد پا جای پا مقدار ناچیز
decoy
وسيله تطميع،دام ؛ تله
A police decoy to lure drug dealers
Lush
با شکوه شاداب پر اب ابدار الکلی پر پشت
nauseate
بالا آوردن حالت تهوع دست دادن متنفر ساختن از رغبت انداختن منزجرکردن
abhor
تنفر داشتن از بیم داشتن از ترس داشتن از ترساندن ترسیدن منزجر شدن از
abhorrence of
نفرت از چيزي
Abundant
فراوان،وافر، بسيار،غني و پر نعمت
Fish are abundant in caspian sea
the promise of a more abundant life
نويد يك زندگي مرفه تر
Profuse
مفرط،بيش از حد، لبريز
she is profuse in her apologies
او دو معذرت خواهي زياده روي ميكند
awful
ترس - مهیب - ترسناک - بهت آور - هراس آور
the awful sight of christ on the cross
منظره بهت آور مسیح روی صلیب
an awful deathمرگ وحشت آور
venture
he ventured his capital in fur trade
the woman who ventured her life to save a drowning child
مبادرت - ریسک -جسارت- جرات
معامله قماری و ریسک آمیز
او تمام سرمایه اش را در تجارت خز به مخاطره انداخت
زنی که برای نجات کودک مغروق جان خودش را به خطر انداخت
slob
a lazy and slovenly person
لجن - آدم نامرتب و کثیف
slovenly
ژولیده - شلخته
upbraide
سرزنش کردن و ملامت کردن
he was upbraided for his slovenly appearance
liquor
مشروب- نوشابه - مشروب الکلی - شهد - عصاره - افشره
meat liquor ,
he had been pretty liquored up by his friends
دوستانش مشروب زیادی به خورانده بودند
firewater
نوشابه الکلی قوی