persian Flashcards
keen
مشتاق
jealous
حسود
tact
ظرافت(در رفتار)
oath
سوگند
vacant
خالی
hardship
رنج
gallant
شجاع
data
اطلاعات
unaccustomed
نا آشنا
bachelor
آدم (مجرد)
qualify
واجد شرایط بودن
corpse
جسد
conceal
مخفی کردن
dismal
تاریک
frigid
سرد
numb
بی حس
peril
خطر
recline
دراز کشیدن
shriek
جیغ(کشیدن)
sinister
شوم
tempt
وسوسه کردن
wager
شرط بندی
typical
نمونه بارز
minimum
حداقل
scarce
کمیاب
persuade
ترغیب کردن
essential
لازم
blend
مخلوط (کردن /شدن)
expensive
پر هزینه
talent
استعداد
devise
طرح ریختن
wholesale
مربوط به عمده فروشی
vapor
بخار
eliminate
کنار گذاشتن
villain
شخصیت منفی
dense
متراکم
utilize
استفاده کردن از
humid
(هوا ،آب و هوا) مرطوب
theory
نظریه
descend
فرود آمدن از
circulate
چرخیدن
enormous
عظیم الجثه
predict
پیش بینی کردن
vanish
غیب شدن
tradition
سنت
rural
روستایی
burden
سنگینی
campus
محوطه دانشگاه
majority
اکثریت
assemble
گرد هم آمدن
explore
کاوش کردن
topic
موضوع
debate
بحث
evade
طفره رفتن از
probe
تحقیق کردن در باره
reform
اصلاح کردن
approach
نزدیک شدن به
detect
کشف کردن
defect
نقص
employee
حقوق بگیر
neglect
توجه نکردن به
deceive
فریب دادن
undoubtedly
بدون تردید
popular
محبوب
thorough
تمام عیار
client
مراجعه کننده
comprehensive
کامل
defraud
فریب دادن
postpone
به تاخیر انداختن
consent
رضایت دادن
massive
عظیم الجثه
capsule
کپسول
preserve
محافظت کردن از
denounce
محکوم کردن
unique
بی نظیر
torrent
سیل
resent
رنجیدن از
molest
آزار رساندن به
gloomy
غمگین
unforeseen
پیش بینی نشده
exaggerate
اغراق کردن
amateur
غیر حرفه ای
mediocre
متوسط
variety
نوع
valid
معتبر
survive
جان سالم به در بردن
weird
غیر عادی
prominent
برجسته
security
امنیت
bulky
حجیم
reluctant
بی میل
obvious
آشکار
vicinity
پیرامون
century
سده
rage
خشم
document
سند
conclude
نتیجه گرفتن
undeniable
انکار ناپذیر
resist
مقاومت کردن
lack
فاقد بودن
ignore
اعتنا نکردن به
challenge
مبارزه طلبی
miniature
ریز
source
منبع
excel
از همه بهتر بودن
feminine
زنانه
mount
بالا رفتن از
compete
رقابت کردن
dread
ترسیدن از
masculine
مردانه
menace
خطر
tendency
تمایل
underestimate
کم برآورد کردن
victorious
پیروز
numerous
بیشمار
flexible
تغییر پذیر
evidence
دلیل
solitary
تنها
vision
دید
frequent
مکرر
glimpse
نگاه سریع
recent
تازه
decade
دهه
hesitate
تردید کردن
absurd
نامعقول
conflict
تعارض
minority
اقلیت
fiction
خیال
ignite
آتش گرفتن/زدن
abolish
برانداختن
urban
شهری
population
جمعیت
frank
بی ریا
pollute
آلوده
reveal
آشکار کردن
prohibit
ممنوع کردن
urgent
اضطراری
adequate
کافی
decrease
کاهش دادن/یافتن
audible
رسا
journalist
روزنامه نگار
famine
قحطی
revive
به هوش آوردن
commence
شروع کردن /شدن
observant
تیزبین
identify
شناسایی کردن
migrate
مهاجرت کردن
vessel
کشتی
persist
پافشاری کردن
hazy
مه آلود
gleam
پرتو
editor
سردبیر
unruly
غیر قابل کنترل
rival
رقیب
violent
خشن
brutal
وحشی
opponent
رقیب
brawl
دعوا و مرافعه کردن
duplicate
کپی کردن
vicious
شرورانه
whirl
چرخیدن
underdog
طرف بازنده
thrust
هل دادن
bewildered
سر در گم
expand
گسترش دادن/یافتن
alter
عوض کردن/شدن
mature
بالغ
sacred
مقدس
revise
تجدید نظر کردن
pledge
تعهد کردن
casual
غیر رسمی
pursue
تعقیب کردن
unanimous
هم رای
fortunate
خوشبخت
pioneer
پیشگام
innovative
مبتکرانه
slender
کشیده
surpass
پیشی گرفتن از
vast
پهناور
doubt
شک داشتن
capacity
گنجایش
penetrate
رخنه کردن در
pierce
شکافتن
accurate
درست
microscope
میکروسکوپ
grateful
متشکر
cautious
محتاط
confident
مطمئن
appeal
درخواست کردن
addict
معتاد
wary
محتاط
aware
با خبر
misfortune
بد شانسی
avoid
اجتناب کردن از
wretched
فلاکت بار
keg
بشکه(کوچک)
nourish
غذا دادن به
harsh
زبر
quantity
مقدار
opt
انتخاب کردن