Part One Flashcards
Crook
چوبدستی
عصای سرکج
Stir
تکان خوردن
جم خوردن
Mysterious
مرموز
مبهم
اسرار آمیز
Bind
چسباندن
بستن
به هم پیوستن
Countryside
حومه شهر
ییلاقات
Used to
عادت داشتن
Mutter
زیر لب چیزی گفتن
زمزمه کردن
غر غر کردن
Other way
روش دیگر
برعکس
Accustom
عادت کردن
خو گرفتن
Prod
سیخونک زدن
برانگیختن
Impression
تاثیر
احساس
Loneliness
غریبی
تنهایی
Comment
توضیح
عقیده
نظر
تفسیر
Merchant
بازرگان
تاجر
Proprietor
مالک
صاحب
Dry Goods
اجناس خشک
خشکبار
Demand
تقاضا کردن
درخواست کردن
مطالبه کردن
Sorrow
غم و اندوه
مصیبت
سوگ
Shear
پشم چینی
قیچی کردن
بریدن
Wool
پشم
Vague
مبهم
نامشخص
Recall
به یاد آوردن
به خاطر آوردن
Conquer
فتح کردن
تسخیر کردن
At one point
در یک لحظه
Mumble
زیر لب سخن گفتن
من من کردن
Raven
کلاغ سیاه
مشکی
قاپیدن
Uneasy
ناراحت
مضطرب
پریشان
Simultaneous
همزمان
Carefree
بی خیال
بی دغدغه
Urge
اصرار کردن
انگیختن
ترغیب کردن
Concern
مربوط بودن
نگران بودن
Pasture
چراگاه
علفزار
Seemingly
ظاهرا
از قرار معلوم
Content
راضی
خوشحال
بسنده
Exchange
در عوض
مبادله
Generously
از روی بخشندگی
سخاوتمندانه
Once in a while
هر از چندگاهی
Slaughter
قتل عام
سلاخی
Instinct
غریزه
شعور حیوانی
Nourishment
تغذیه
خوراک
Faithful
وفادار
پایدار
Gather
جمع کردن
Zenith
اوج
قله
Nightfall
شب هنگام
شبانگاه
Complain
شکایت کردن
نالیدن
Burden
بار
وزن
مسئولیت
Withstand
تحمل کردن
تاب آوردن
Warmth
گرمی
حرارت
Terrain
زمین
ناحیه
Seminary
مدرسه علوم دینی
Priest
کشیش
روحانی
Sommon up
جمع کردن
مثل sommoned up the courage to
شجاعت را جمع کردن برای انجام کاری