oxford learners pocket Flashcards
wavy
مجعد، فرفری
eyebrow
ابرو
Stubble
ته ریش
bald
کچل
beard
ریش
moustache
سیبیل
scar
اثر زخم و ضربه
receding
درحال کم شدن
going bald
درحال کچل شدن
wrinkles
چین و چروک
clean shaven
شیش تیغه
curly
فرفری
shoulder-length
بلندی مو تا شانه
frechles
کک و مک
hairstyle
مدل مو
bob
یک نوع مدل مو (مصری)ا
straight
صاف
parting
فرق باز کردن مو
tattoo
خالکوبی
pierced ears
گوش سوراخ
ponytail
دم اسبی
abandon
ترک گفتن، ترک کردن
abide
ایستادگی کردن، مقاومت
abolish
برانداختن، از میان بردن
abroad
پهن، گسترش یافته
absorb
جذب شدن، مکیدن، درکشیدن
absurd
پوچ، ناپسند، یاوه، مزخرف
abundant
بسیار، وافر
abuse
بد بکار بردن، سو استفاده
accurate
دقیق، صحیح
acknowledge
قدردانی کردن، تصدیق کردن
addict
خو گرفته، معتاد
adequate
متساوی بودن، شایسته بودن
adolescent
نوجوان، بالغ، رشید
alter
دگرگون،
amateur
غیرحرفه ای،
ambush
کینگاه، دام، پناه گاه
amend
اصلاح کردن، بهبودی یافتن
annual
سالیانه
anticipate
انتظار داشتن، پیش بینی
apologize
پوزش خواستن
appeal
درخواست، التماس
appoint
مامور کردن، گماشتن
approach
مشی، نزدیک شدن
appropriate
اختصاص دادن، مناسب
architect
معمار
assemble
همگذاردن، سوار کردن
attract
جلب کردن، جذب کردن
audible
شنیدنی، سمعی
authority
قدرت، توانایی، اختیار
avoid
اجتناب کردن، ممانعت کردن
aware
آگاه، باخبر، ملتفت
awesome
مایه هیبت یا حرمت، بیاد ماندنی، ترسناک
awkward
غیراستادانه، خامکار
bachelor
نوآموز، مجرد
baffle
گیج یا گمراه کردن، دستپاچه کردن
baggage
باروبنه مسافر، بارسفر
bait
طعمه دادن، خوراک دادن
ballot
مهره رای و قرعه کشی، رای مخفی
ban
حکم تحریف یا توقیف، تحریم کردن، لعن کردن
beau
کج کلاه، جوان شیک
beckon
اشاره کردن، با اشاره صدا زدن
beneficiary
وظیفه خوار، بهره بردار، محق
betray
لو دادن، خیانت کردن
bewildered
گیج کردن، سردرگم کردن
bigamy
تعدد زوجات، دوزن داری، دو شوهر داری
biography
زیستنامه، زندگینامه
blend
تارکردن نور، رقیق کردن، آمیختن
blunder
اشتباه بزرگ، سهو
brawl
دادوبیداد، سروصدا
brutal
وحشی، شهوانی
budget
بودجه، حساب درآمد و خرج
bulky
حجیم، بزرگ
burden
بار، وزن، گنجایش
calamity
بلا، بیچارگی، مصیبت
calculate
حساب کردن، برآورد کردن
campus
زمین دانشکده و محوطه کالج
cancel
باطل کردن، لغو کردن
candidate
داوطلب، خواهان
capacity
گنجایش، ظرفیت
capsule
چاشنی، کپسول، پوشش، کیسه
captive
دستگیر کردن، اسیر، شیفته، دربند