My collection Flashcards
Floodplain
دشت سیلابی
Enhance
بالا بردن
بلند کردن
افزودن
زیاد کردن
Iron plow
گاوآهن
Provoke
دامن زدن
تحریک کردن
برانگیختن
خشمگین کردن
برافروختن
Stimulus
محرک
تحریک
انگیزه
Mesopotamia
بینالنهرین
By means of sth
از طریق
به وسیلهی
Observance
رعایت
مراعات
Livelihood
معیشت
وسیلهی معاش
امرار معاش
Imposing
با ابهت
تحمیل کننده
Precinct
حوزه
محوطه
حدود
بخش
مرز
Warehouse
مخزن
انبار کالا
انبار کردن
Hub
قطب
Tangled
درهم
ژولیده
Erect
راست
عمودی
قائم
ساختن
نصب کردن
برپا کردن
راست کردن
افراشتن
بنا کردن
Sod
چمن
میگسار
کلوخ چمنی
پوشاندن
چمن ایجاد کردن
Commodity
کالا
جنس
متاع
وسیلهی مناسب
Woodlot
A restricted area of woodland usually privately maintained as a source of fuel, posts, and lumber
Unbroken
رام نشده
Untamed
Wild
ناشکسته
Not broken, fractured, or damaged
Collectively
به صورت جمعی
در مجموع
مجتمعاً
As a group
As a whole
Demise
مرگ
انتقال (به خصوص انتقال دارایی و عنوان)
مردن
وفات یافتن
انتقال دادن
Abbreviate
مخفف کردن
مختصر کردن
کوتاه کردن
Mollusks
نرمتنان
Vascular
عروقی
رگدار
آوندی