Lone Star:9-1-1 Flashcards

1
Q

Diverse

A

متفاوت، متنوع (متشکل از عناصر یا ویژگی‌های متمایز یا متفاوت)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

battering ram

A

دژکوب، میله مخصوص شکستن دروازه‌ها و غیره

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Relapse

A

برگشت، عود، مرتد، به‌حال نخستین برگشتن، عودکردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

instructor

A

مربی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Somber

A

محزون، غم انگیز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Suspend

A

معلق کردن، بیکار شدن موقت از کار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Tough love

A

محبت سختگیرانه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Shutter

A

کرکره را پایین کشیدن، تعطیل کردن (فعالیت یا کسب‌وکار)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Tomb

A

گور، آرامگاه، قبر، مقبره

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Grieve

A

غمگین کردن، غصه‌دار کردن، محزون کردن، عزادار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Scold

A

سرزنش کردن، بدحرفی کردن، اوقات تلخی کردن (به)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Budget

A

بودجه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Casting a slightly wider net

A

دامنه تلاش یا جستجو را گسترده‌تر کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Exceptional

A

استثنایی، فوق‌العاده، بی‌نظیر، تک

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Cut us any slack

A

به ما هیچ ارفاقی نکردن، هیچ تخفیفی قائل نشدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Reprimand

A

سرزنش کردن، سرزنش و توبیخ رسمی، مجازات

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Racked up

A

جمع اوری (مربوط به بدهی یا تذکرات)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Field

A

میدان، رشته، زمین، صحرا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Flunked out

A

اخراج شدن از برنامه اموزشی، در امتحانات مردود شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Washed out

A

نا امید، شکست خورده بودن، بی‌حال، ضعیف شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Insubordination

A

نافرمانی، سرپیچی، سرکشی، تمرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

Reckless

A

بی‌پروا، بی‌باک، بی‌ملاحظه، بی‌اعتنا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

Arsonist

A

آتش‌افروز (کسی که به‌ عمد حریق ایجاد می‌کند)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

Commendation

A

ستایش، توصیه، سفارش، تقدیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
assessment
ارزیابی، برآورد
26
Threat
تهدید، خطر، هراس
27
Folks
مردم
28
Someone's got it in for me
کسی از من بدش می‌آید، کسی به طور خاص قصد دارد به من آسیب بزند
29
Check out
بررسی و نگاه کردن، چک کردن حساب فروشگاه یا هتل، تایید یا پذیرفتن
30
Genuinely
صادقانه، خالصانه
31
Prop
نگه‌داشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن یا شدن
32
How woke you are
چقدر اگاه و هوشیار هستی
33
He don't give a damn
او اصلاً اهمیتی نمی‌دهد
34
Thorough
تمام و کمال
35
Relentless
سرسخت، خشن
36
Accomplished
انجام‌شده، کامل‌شده، تربیت‌شده، فاضل
37
Rig
جامه
38
Condolence
همدردی، تسلیت، اظهار تأسف
39
Tub
وان، تشت
40
Appliance
اسباب، وسیله
41
Renovation
باز نوساخت، تعمیر، اصلاح، نوسازی
42
Permanently
دائماً، دائم، همیشه، به‌طور ثابت
43
Priority
اولویت، تقدم، برتری، تفوق، ارجحیت (در رتبه و مقام و غیره)
44
Fool
نادان، احمق، ابله، لوده، دلقک، مسخره، گول زدن، فریب دادن، دست انداختن
45
Wheeze
با صدا نفس کشیدن، خس‌خس کردن، خس‌خس
46
Inhaler
افشانه، اسپری تنفسی، اسپری آسم
47
Insurance
بیمه
48
Afford
تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برآمدن، استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی (برای خرید یا خرج) داشتن
49
You've gotta get out of this rut
باید از این روال تکراری و یکنواخت خارج بشی
50
Cranks up
افزایش دادن
51
Bland
ملایم، شیرین و مطلوب، نجیب، آرام، بی‌مزه
52
Spit up
بالا اوردن
53
Sputum
بزاق
54
solution
محلول
55
Mole
خال
56
Rupture
پارگی، گسیختگی
57
Esophagus
مری
58
Drown
غرق کردن، غرق شدن، خیس کردن
59
Fluid
مایع
60
Pimple
جوش
61
Particularly
یک کاره، مخصوصا، به خصوص
62
Exfoliating
لایه برداری کردن
63
Soothing
ارامبخش، تسکین دهنده
64
Moisturizer
کرم مرطوب کننده
65
Precious
قیمتی، گران بها، ارزشمند
66
Tend
متمایل بودن، گرایش داشتن، میل کردن
67
Tiptoe
نوک پنجه
68
Commitment
تعهد
69
clock out
ثبت زمان خروج از کار
70
clock in
ثبت زمان ورود به کار
71
fair shake
رفتار عادلانه
72
Light pole
تیر چراغ برق
73
Unconscious
بی هوشريا، غش کرده
74
Disengage
رها کردن، باز کردهن
75
Toss
پرتاب، پرت کردن، انداختن
76
Assume
فرض کردن، انگاشتن
77
Apparently
ظاهرا، گویا
78
Exert
نشان دادن
79
Dominance
برتری، تسلط، نفوذ
80
suffocate
خفه کردن، خاموش کردن، مانع رشد یا پیشرفت کسی یا چیزی شدن
81
Barely
آشکارا، به‌وضوح
82
Trashed somebody
کسی را به شدت نقد کردن، بد گفتن از او، یا تخریب کردنش
83
Irrational
غیرعقلانی، نامعقول، غیرمنطقی، بی‌معنی
84
I'm on it
دارم انجامش می‌دم، مشغول رسیدگی بهش هستم
85
Wise
خردمند، عاقل، فرزانه، بخرد (شخص)، عاقلانه، خردمندانه، بخردانه (رفتار و غیره)
86
Bend down
خم شدن، از کمر به پایین متمایل شدن
87
Got the lid on this thing
کنترل کردن یک موقعیت
88
Bit it
زمین خوردن، سخت شکست خوردن، مردن
89
Little spring in your step there
کسی به نظر شادتر یا پرانرژی‌تر از حد معمول باشد (کبکت خروس میخونه)
90
You get laid
یک اصطلاح عامیانه است که به معنای داشتن رابطه جنسی است
91
Supplements
مکمل
92
Convinced
متقاعد، مطمئن
93
Advantage
فایده، سود، برتری
94
I'm on the edge of my seat here
با هیجان یا اضطراب منتظرم ببینم چی می‌شه
95
Colleague
همکار
96
Hum
زمزمه کردن، وزوز کردن
97
Dispatch
اعزام داشتن، روانه کردن، فرستادن
98
Certified
تضمین‌شده، گواهی‌شده، مجوز
99
Disclosure
افشا ، بی‌پرده‌گویی
100
Extinguish
خاموش کردن، خفه کردن، فرونشاندن
101
If you are not into it
اگه علاقه‌ای بهش نداری، اگه حالش رو نداری
102
Interfere
دخالت کردن، مئاخله کردن
103
He's had a lot on his plate
او خیلی درگیر بوده / سرش خیلی شلوغ بوده
104
Busting my balls
سر به سر گذاشتن، فشار زیاد تحمل کردن
105
bad blood
دشمنی، کینه یا خصومت بین افراد
106
Get up to
مشغول بودن به کاری
107
Nauseous
تهوع، بد، ناخوش‌احوالی
108
it's not my place
به من ربطی نداره (وقتی نمی‌خواهید در موضوعی دخالت کنید)
109
Deserter
فراری، ناسپاس
110
Distant
دور، فاصله‌دار، سرد، غیرصمیمی
111
Inevitably
به‌ اجبار، الزاما، به‌ ناچار، ناگزیر، به‌ زور
112
Existence
هستی
113
Grim
ترسناک
114
Leap
سریع اقدام کردن، سریع عمل کردن
115
Manners
ادب، نزاکت
116
Crack
شکستگی، شکاف
117
Frustrated
سرخورده، درمانده، ناامید، دلسرد، ناکام
118
Though
هرچند بااینکه، باوجوداینکه، ولو، ولی
119
Throw
پرتاب کردن، انداختن، پرت کردن
120
Foundation
پی، اساس، بنیان، تاسیس
121
Moisture
رطوبت
122
Barrier
مانع، حصار
123
Blast
سوزاندن
124
Frosty
یخ زده، بسیار سرد
125
Wuss
بزدل، ترسو
126
Bunch
یک عالمه
127
Intense
سخت، قوی
128
Chicken out
ترسیدن و انجام ندادن کاری در لحظه آخر
129
running up
جمع شدن / افزایش پیدا کردن (بدهی، هزینه، امتیاز و غیره)
130
Your call
تصمیم با توئه / انتخاب با خودته
131
Wide
پهن، وسیع
132
Spread
پخش، پراکندن
133
Elevate
بالا بردن، ترفیع دادن
134
You're burning the candle at both ends
داری بیش از حد کار می‌کنی و استراحت کافی نداری (این اصطلاح زمانی استفاده می‌شود که کسی بیش از حد کار کند، خیلی دیر بخوابد، خیلی زود بیدار شود و در کل استراحت کافی نداشته باشد. در نتیجه، این فرد به مرور خسته و فرسوده می‌شود.)
135
Fascinating
جذاب، دلربا
136
outrank
برتر بودن، رتبه بالا داشتن
137
Fellow
مرد، شخص، همکار
138
Toughen up
جلوی سختی‌ها کم نیار(این اصطلاح معمولاً وقتی استفاده می‌شود که کسی باید از نظر روحی یا جسمی مقاوم‌تر شود و کمتر شکایت کند یا تسلیم نشود.)
139
Whack
محکم زدن، ضربت
140
Wobbly
سست، متزلزل
142
Plenty
فراوان، بسیار، فراوانی، بسیاری، کفایت، به مقدار فراوان
143
Stitche
بخیه
144
Junkie
معتاد به موادمخدر
145
Observation
مراقبت، (تحت) نظر
146
Ought
باید
147
Objection
اعتراض، مخالف
148
Modest
فروتن
149
Anxious
مشتاق
150
How the tables have turned
اوضاع چطور برعکس شده!، چه تغییری در شرایط پیش اومده!
151
Back in the saddle
برگشتن به کاری بعد از یه وقفه یا سختی / دوباره برگشتن به روال قبلی
152
Aggressive
پرخاشگر / سلطه جو
153
Occasion
فرصت / مناسبت
154
You want the cream without having to buy the cow
معمولاً زمانی استفاده می‌شه که کسی می‌خواد از مزایا یا نتایج یه رابطه یا موقعیت استفاده کنه، بدون اینکه مسئولیت یا تعهد کامل اون رو بپذیره. در این نسخه خاص یعنی: تو می‌خوای بهترین قسمت رو (the cream – خامه یا قسمت خوشمزه ماجرا) بدون اینکه هزینه‌اش رو بدی (یعنی گاو رو بخری)، داشته باشی.
155
Pull the trigger
تصمیم نهایی رو گرفتن و کاری رو انجام دادن
156
make up ground
جبران عقب‌ماندگی یا رسیدن به دیگران بعد از عقب افتادن
157
fired up
خیلی هیجان‌زده و با انگیزه بودن خیلی عصبانی یا تحریک‌شده بودن
158
to rip into me
به‌شدت سرم داد زد / بهم پرخاش کرد / منو شدیداً نقد کرد یا به فارسی روان‌تر: "پرید سرم" یا "وحشیانه رفت رو مخم!"
159
You can't have your cake and eat it too (He wants it both ways)
هم خر و میخواد هم خرما
160
Rust is off
ماشین یا آدمی که بعد یه مدت دوباره به کار برگشته (و اصطلاحاً زنگش ریخته)
161
Awkward
ناخوشایند / ناشی / خجل کننده / ناجور
162
It is what it is
همینه که هست
163
Don't get me wrong
اشتباه برداشت نکن
164
Peevish
عبوس / عصبی
165
Pissed
دلخور
166
Ambush
کمین / دام
167
Bristle
خشمگین شدن
168
Otherwise
در غیر این صورت / وگرنه
169
Courage
جرئت
170
Dread
ترس / احساس نگرانی یا اضطراب شدید
171
Deputy
معاون