Listening Flashcards
health spa
اردوگاه تندرستی
Instruction
آموزش
راهنمایی
Pride
افتخار
Brand new
برند جدید
Barging
چانه زدن
Appropriate
اختصاص دادن
متناسب
درخور
What a shame
چه شرم آور
Cruise
سفر دریایی
گشت زدن
Fancy
علاقه داشتن
Surname
نام خانوادگی
Square
مربع
چهارگوش
Overlook
چشم انداز
چشم پوشی کردن
outlook
چشم انداز
دورنما
نظریه
Outbreak
شیوع
ظهور
Picturesque
خوش منظره
زیبا
Leaflet
بروشور
جزوه
رساله
Institution
تاسیس
Rustic
روستایی
دهاتی
Redecorated
مجدد آراستن
تزئینات
تازه کردن
early Riser
سحر خیر
Increasingly
پیوسته بیشتر
Enhance
بالابردن، افزودن، زیادکردن، بلندکردن
Handy hints
نکات مفید ، توصیه های کاربردی
Occupy
سرگرم کردن
مشغول کردن
اشغال کردن
acre
جریب فرنگی
Equip
مجهز کردن
سازمند کردن
Approve
تصویب کردن
Expedition
Trip
assessor
Examiner
Certify
تصدیق کردن
گواهی دادن
شهادت کتبی دادن
Handout
a piece of paper with information, which is given to people who are attending a lesson, meeting etc
جزوه
Roller skating
اسکیت
Confirm
تایید کردن
تصدیق کردن
Spacious
فراخ
جادار
وسیع
Refurbish
روشن و تازه کردن
Ramp
پلکان
دست انداز
سراشیب
Authorization
اجازه
اختیار
Subscription
حق اشتراک
حق عضویت
Admission
پذیرش
اجازه ی ورود
Surge
موج
موج بلند
جریان سریع و غیرعادی
Altitude
ارتفاع، بلندی
فاصله از دریا
Altitude sickness
ارتفاع زدگی
خون دماغ، حالت تهوع
Reduction
increase
Perception
درک ادراک بینش فهم استنباط
Cue card
(تلویزیون) کارت یادآوری (که از دید بینندگان پنهان است و برای کمک به حافظه ی بازیگر به کار می رود)
Prompt card
مجموعه کارتهایی که کمک میکنه تا بچه ها مطلبی رو یاد بگیرند
assignment
وظیفه، ماموریت
Complicated
Complex
Smelter
کارخانه ذوب فلز
Deposition
رسوب
Precipitation
بارش
Element
عنصر
Switch off
Turn off
Crouch down
خم شدن
روی زانو نشستن
Reassuring
دوباره قوت قلب دادن
مطمئن کردن
خاطر جمع کردن
Otherwise
در غیر این صورت
Cyclone
طوفان موسمی، بادتند وشدید، گردباد
transition
گذر، تغییر، جا به جایی
تحول، انتقال
Fancy
Feel like
Fatally
جانگیرانه، به طور مهلک، مرگبارانه، به طور کشنده
Nerve
عصب، پی، رشته عصبی
Localize
متمرکز کردن، در یک نقطه جمع کردن
The equator
خط استوا
Rotate
چرخیدن، دوران کردن
Momentum
نیرو
حرکت
Fade
Gradually disapper
کم کم ناپدید شدن
Underneath
زیرین، پایینی، پایین
That’s a relief!
خیالم راحت شد
Arrange
مرتب کردن
ترتیب دادن
Consequently
بنابراین
در نتیجه
Multiple
تعدد
چندین
متعدد
Norm
The usual or normal situation
Necessity
بایستگی، ضرورت، نیاز، نیازمندی، لزوم، احتیاج
Patrifocal
پدرسالار
Footing
موقعیت
وضع
Offspring
فرزند
اولاد
Burden
بار
وزن
Teens
when you are between 13 and 19 years old
Dramatically
به صورت چشم گیری
به طرز فوق العاده ای
به صورت برجسته ای
Massive gap
شکاف بزرگ
Shrunk
grow
No nobility
اشراف
The clergy
روحانیت
Housemaid
کلفت
خدمت گزار
Butler
ناظر
آبدارچی
Nanny
پرستار بچه
Instil
القا کردن
کم کم فهماندن
Occure (v)
Occurrence (n)
اتفاق افتادن
اتفاق
Chimney sweep
دودکش پاکن
بخاری پاکن
Equivalent
معادل
هم بها
برابر
Transitory
ناپایدار، فانی، زودگذر
Nuclear family
خانواده ای مرکب از پدر و مادر و فرزندان
Erode
فرسایش
Cohabit
با هم زندگی کردن و رابطه ی جنسی داشتن بدون ازدواج
ازدواج سفید
Step family
یک واحد خانوادگی متشکل از والدینی که یکی یا هر دوی آنها فرزند یا فرزندانی را از وصلت یا وصلت های پیشین خود به خانوادۀ جدید می آورند
Debate
مذاکره
مناظره
بحث
Disproportionate
بی تناسب
غیر متجانس
Madule
واحد
نمونه
Induction tours
تورهای مقدماتی
Rowing
قایقرانى
Fork
منعشب شدن
چند شاخه شدن
Waitress
پیشخدمت زن
manipulate
بادست عمل کردن، با استادی درست کردن، بامهارت انجام دادن، اداره کردن، دستکاری کردن
lecturer
مدرس، تدریس کننده
استاد دانشگاه
faculty
هیئت علمی
دانشکده
subdivision
زیربخش، زیرقسمت
tutorial
درس خصوصی دادن به
معلم سرخانه
Oral
زبانی، شفاهی، دهانی
Fragment
پاره، خرده
شکستگی
fortunate
lucky
Instructed
اموزاندن، اموختن به، راهنمایی کردن، تعلیم دادن
That is
It means that
یعنی
Key issue
مسئله ی کلیدی
adopt
به فرزندی پذیرفتن
قبول کردن، اتخاذ کردن
household
صمیمی، خاندان، خانواده، اهل خانه، اهل بیت
Look after
Care for
مراقبت کردن
Disapprove
approve
تصویب کردن
موافقت کردن
Momentum
نیرو
حرکت
Lighting safety
امنیت در رعد و برق
First aider
کمک های اولیه
Power plants
نیروگاه های برق
کارخانه
Dehydrated
آب از دست دادن
Lethargic
Lazy
Simultaneously
به طور همزمان
Symptoms
علائم
instantly
immediately
Untreated
درمان نشده
Heatstroke
گرمازدگی
ultimately
Finally
Disastrous
مخرب
فجیع
overwhelming
فشار آور، مقاومت ناپذیر، سخت، زیاد از سر دررونده
Precipitation
بارش
Moisture
رطوبت
Humidity
رطوبت
Tidal wave
موج جزر و مدی
Hurricane
طوفان
Cyclone
گرد و باد
Gale
بادهای خیلی شدید
Fog
Mist
haze
آلودگی هوا
ذرات معلق
Drizzle
بارون نم نم
scorching
extremely hot
badge
button, pin
coordinator
هماهنگ کننده
Infant
نوزاد
newborn
شیرخواره
تازه به دنیا آمده
Adolescent
a young person, usually between the ages of 12 and 18
Toddler
کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا