lesson 5 Flashcards
1
Q
commonplace
A
رایج
2
Q
argue that
A
استدلال کرد که
3
Q
Spectator
A
تماشاچی
4
Q
hut
A
الونک
5
Q
Cottage
A
کلبه
6
Q
mansion
A
کاخ
7
Q
Bring about
A
باعث شدن
8
Q
inconclusive
A
غیر قطعی
9
Q
Champion
A
قهرمان
جنگیدن و حمایت کردن
10
Q
Dwelling
A
خانه منزل
11
Q
Dwell ۲
A
زندگی کردن
زیاد راجع به چیزی صحبت مردن و فکر کردن
12
Q
Gamble
A
قمار
قمارکردن
13
Q
Sparingly
A
به شکل پراکنده و جدا جدا
14
Q
Punctuate
A
قطع کردن،شدن
15
Q
Interjection
A
دخالت
16
Q
Striker
A
مهاجم
17
Q
Pile
A
روی هم گذاشتن
18
Q
Chiefly
A
بیشتر و اساسا
19
Q
Prolonged
A
طولانی مدت
20
Q
Acquisition
A
یادگیری
21
Q
intimidate
A
ترساندن
22
Q
Gravel
A
سنگریزه
شنی
23
Q
scandalize
A
سوکه و متعجب کردن
24
Q
unprecedented
A
بی سابقه
25
Incidence
وقوع
26
entrepreneur
کار افرین
27
Avert
دفع شدن کردن
اتفاق نیفتاد
28
Palm
کف (دست)
29
property
دارایی
30
evaluative
حسابگرانه
دارای ارزش
31
interaction
تعامل
32
backlash
ری اکشن منفی
33
as good a time as any to do sth
بهترین زمان ممکن
34
chunk
تکه قطعه بخش مقداری از چیزی
35
consolation
دلداری
36
devastate
خراب کردن
37
grumble
غرغر کردن
38
incline
متمایل کردن
ترغیب کردن
39
modest 3
کم
فروتن خجالتی
معمولی
40
mount 3
برنامه ریزی کردن
به تدریج زیاد شدن
محافظ گذاشتن
41
retail ۲
خرده فروشی
فروختن
اطلاعات شخصی کسیو به کس دیگه بدی
42
rip
پاره شدن
جداکردن
43
shrink ~۲
کاهش یافتن
اب رفتن
شانه خالی کردن
44
vigorous
قدرتمند
45
prone to
متمایل به
46
out of all proportion
به شکل بیش از حدی
47
trophy
جایزه
48
invade
تجاوز
49
commence
شروع کردن
50
bush
گباه
51
stamina
بنیه
52
protrude
بیرون زده
53
Bring about
باعث چیزی شدن
54
downfall
نابودی
55
adapt
تطبیق دادن
56
Implant
قراردادن
57
Determine
تعیین کردن
58
take over
غالب شدن
59
Modified
اصلاح شده
60
Colonize ۲
تحت استعمار دراوردن
ساکن شدن
61
Crumble
خرد شدن کردن
فروپاشیدن
62
Drown
غرق کردن شدن
63
err
اشتباه کردن
64
Erroneously
به طور اشتباه
65
halt
توقف(کردن)
متوقف شدن
مکث
66
Novelty
تازگی
67
invade
حمله کردن
68
Chunk
بخش
69
Delicate
ظرافت
70
obscene
قبیح
مستحجن
71
erupt
شروع شدن
72
Oblige
مجبور بودن کردن
73
wear off
از بین رفتن
74
confidence
اعتماد
75
emit
ایجاد شدن کردن
76
bellow
داد زدن
77
command
دستور دادن
78
Temptation
وسوسه
79
salvation
رستگاری رهایی
مایه نجات
80
sergeant
گروهبان
81
stumble ۲
سکندری خوردن تلوتلو خوردن
لکنت زبان پیدا کردن
82
thorny ۳
خاردار
سخت
دردسر ساز
83
thorn
تیغ
84
Recession
رکود
85
ruthless
بی رحم
86
consolation
تسلی
خوشی
87
pessimistic
بدبین
88
conclude
نتیجه گیری کردن
89
reunification
اتحاد مجدد