Job Flashcards
نه دقیقا، انطور که باید
Not exactly
مناسب نبودن برای انجام کاری
cut out for
سرو کار داشتن با چیزی
dealing with
کاغذ بازی
paperwork
راسته کار من نیست، چیزی نیست که من باهاش اوکی باشم
my kind of thing
خیلی خسته کننده و کسل کننده
tiring and tedious
در واقع
in fact
رشته دانشگاهی
university major
مرتبط بودن با چیزی
relevant to
راستش رو بخوای، حقیقتا
Honestly
(شرکت)اداره کردن چیزی
Runnig a huge compony
رویای زندگی من بوده، چیزی رو در کل زندگی خواستن
has been my life-long ambition
چیزی رو قلبا خواستن یا در ذهن بودن چیزی
relished
چیزی که همیشه میخواستم و در ذهنم بوده
it has always relished
هرکاری باشه انجام میدم تا این رویا محقق شود
I will do whatever it takes to make it happen
هرچیزی لازم باشه رو دارم
I have whatever it takes
نیاز داشتن، شامل شدن
entail
as a piece of job: needing a lots of skill at work
as a person: not easily satisfied
demanding job
a demanding boss
چشمهای تیز عقابی
eagle eyes
بر همه چیز نظارت داشتن
monitor everything
درک درست و عمیق از سیاست
solid grasp of politics
روابط بین فردی
interpersonal skills
دامنه وسیعی از تفاوت های متفاوت رو داشته باشید
spectrum of different skills
کارت ورود و خروج زدن
punch in - punch out
اضافه کاری کردن
overtime work
جایی برای خطا نداشتن
no room for error
در معرض عموم قرار گرفتن
go public
صد درصد
Definitely
یافتن
find
تشخیص دادن
realize
پتانسیل داشتن
potentials
خلاقیت
creativity
فرصت
opportunity
ملاقات کردن
meet
اهداف
objectives
واضح و روشن
clear
امنیت
security
تضمین کردن
guaranteed
پرداخت بسیار ناچیز
pay next to nothing
جایزه
reward
روحیه گروهی
team spirit
حقوق
salary
پرداخت صورتحساب ها
pay the bills
چرخاندن زندگی ساده
earn a living
دنبال رویای خود رفتن
went after my dream
نردبان شغلی
career ladder
مسیر را هموار کردن
pave the way
سنگ بنای جیزی بودن
stepping stone
شغل پردرآمد
lucrative career