Gpt_persian Flashcards

1
Q

لم اصح منها

A

هوش نیامدم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

فقد تألب على تسديدها لي كثيرون.

A

بسیاری برای زدن آن به من متحد شدند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

قضيت فيها

A

گذرانده بودم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

لقد حلقت ذقني

A

ريشم را تراشيده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

فأكسبتني مظهراً أنيقاً،

A

به من ظاهرىشیک بخشیده بود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

كأنها اللمسة الأخيرة

A

كه گوى اخرين لمس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

بل نزعوا من يدي الاغلال

A

حتی دستبندهایم را باز كردند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

وفي الخارج كان الجو مغبشاً.

A

و هوابیرون مه‌آلود بود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

ليس هناك أي دليل جدي ضدك

A

هیچ مدرک جدی علیه تو وجود ندارد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

فإنه سيناله هو أيضاً.

A

او نیز ان را دريافت خواهد بود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

محاطاً بأربعة من رجال الشرطة والمساعد

A

توسط چهار پلیس و دستیار آنها محاصره شده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

ولكي يكيلو لي الصفعة، فقد اصطبغ كل شئ بلون الدم

A

و برای اینکه به من ضربه بزنند، همه چیز به رنگ خون در آمده بود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

سمك القرش البطل

A

كوسه قهرمان شجاعى

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

ينظف الاسنان

A

دندان ها مسواك مى زد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

واحتل مساعدوه أماكنهم عن يمين وعن شمال

A

و دستیارانش در سمت راست و چپ جا گرفتند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

وخيم على القاعة صمت ثقيل

A

سکوت سنگینی بر سالن حاکم شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

وأنا منهم

A

از جمله من

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

ممثلى الخدين

A

گونه هى گلگون

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

و لسو ف يثير الجدل دون انحياز

A

قرار بود بحث بی‌طرفانه‌ای داشته باشد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

له صيت ذائع سئ

A

شهرت بدی که داشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

ما وراء البحر

A

فراتر از دريا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

قدمها لي

A

نقش آورنده آن را داشته است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

و له صيت ذائع سئ

A

او به خاطر شهرت بدی که داشت،

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

و بهذه التفاهات المتفرقة

A

و با این مسائل پراکنده‌ای

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Q

الذي يحمل المحلفين

A

که هیئت منصفه را وادار خواهد كرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
26
Q

فإن يدي هاتين سوف تمزقك مخالبهما المتأصلة

A

دستان من با چنگال‌های نهفته‌شان تو را پاره خواهند کرد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
27
Q

سيرتك الغجرية

A

زندگي كولي ت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
28
Q

استغل

A

به کار ببرم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
29
Q

ميزان العدالة

A

ترازوى عدالت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
30
Q

هيكله الضخيم

A

پيكر بزرگش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
31
Q

رواد الليل

A

شبگردها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
32
Q

يعانون

A

رنج مى برند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
33
Q

يحلمون في ارتداء

A

ارزوى پوشيدند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
34
Q

اصر

A

اصرار مى ورزم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
35
Q

بتجرد

A

با بى طرفى

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
36
Q

منذ اعتقالي

A

از زمان بازداشتم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
37
Q

وفي الساعة الحادية عشرة ليلاً، انتهت لعبة الشطرنج

A

در ساعت یازده شب، بازی شطرنج به پایان رسید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
38
Q

وقيل للمحامي الذي يدافع عني: شاهك مات

A

و به وکیلی که از من دفاع می‌کرد، گفته شد: شاهت مات شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
39
Q

وأدانتني المحكمة وأنا بريء…

A

و دادگاه مرا محکوم کرد و من بی‌گناهم…

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
40
Q

وهكذا لفظ المجتمع الفرنسي الممثل في شخص المدعي العام براديل شاباً في الخامسة والعشرين من عمره،

A

و به این ترتیب، جامعه فرانسوی نماینده‌ای به نام دادستان برادیل را معرفی کرد که جوانی بیست و پنج ساله بود.

41
Q

قف أيها المتهم. فنهضت وقد ران الصمت على القاعة وانقطعت الأنفاس.

A

بایست، ای متهم. پس من برخاستم و سکوت بر سالن حاکم شد و نفس‌ها قطع شد

42
Q

خفقان قلبي قليلاً، وكان المحلفون ينظرون إلي ويخفضون رؤوسهم خجلاً.

A

و ضربان قلبم کمی تندتر شد، و هیئت منصفه به من نگاه می‌کردند و سرهایشان را از شرم پایین انداخته بودند.

43
Q

أيها المتهم لما كان المحلفون قد أجابوا بنعم على جميع الأسئلة، عدا سؤال واحد،

A

ای متهم، چون هیئت منصفه به همه سؤالات به جز یک سؤال که مربوط به عمد و قصد بود، پاسخ مثبت داده‌اند

44
Q

فهل لديك ما تقول؟ فلم أحرك ساكناً، وكنت طبيعيا

A

آیا حرفی برای گفتن داری؟ من هیچ حرکتی نکردم و طبیعی بودم

45
Q

فهل لديك ما تقول؟ فلم أحرك ساكناً، وكنت طبيعياً،

A

ايا حرفی برای گفتن داری؟ من هیچ حرکتی نکردم و طبیعی بودم

46
Q

ولكنني شددت قبضتي قليلاً على قضيب القفص الذي كنت أستند إليه وقلت نعم يا سيدي الرئيس لدي أن أقول إنني بريء، وإنني ضحية مؤامرة بوليسية.

A

اما دستم را کمی روی میله قفسی که به آن تکیه داده بودم، محکم کردم و گفتم: بله آقای رئیس، چیزی دارم که بگویم: من بی‌گناه هستم و قربانی یک توطئه پلیسی هستم

47
Q

ومن إحدى الزوايا ترامى إلى سمعي همس من سيدات أنيقات مدعوات، كن جالسات خلف المحكمة

A

از یکی از گوشه‌ها، زمزمه‌ای از خانم‌های شیک‌پوشی که در پشت دادگاه نشسته بودند، به گوشم رسید

48
Q

ودون أن أرفع صوتي قلت لهن: اسكتن أنتن أيتها السيدات ذوات اللآلىء، لقد جئتن هنا للاستمتاع بانفعالات وخيمة.

A

و بدون اینکه صدایم را بلند کنم به آنها گفتم: شما خانم‌های با مروارید، ساکت شوید، شما برای لذت بردن از احساسات وخیم به اینجا آمده‌اید.

49
Q

لقد انتهت اللعبة، جريمة قتل وجد لها رجال شرطتكن ورجال العدل، حلاً، ولحسن الحظ لذا فأنتن راضيات بذلك.

A

بازی به پایان رسید، قتلی پیدا شد که پلیس‌های شما و مردان عدالت برای آن راه حلی پیدا کردند و خوشبختانه، بنابراین شما راضی هستید

50
Q

صاح الرئيس يا حراس قودوا المحكوم. وقبل أن أغيب عن الأنظار سمعت صوتاً يناديني لا تهتم يا زوجي.

A

رئیس فریاد زد: ای نگهبانان، محکوم را ببرید. و قبل از اینکه از نظر ناپدید شوم، صدایی را شنیدم که مرا صدا می‌زد: نگران نباش، ای همسرم.

51
Q

سوف ألقاك هناك هذه زوجتي النبيلة الجريئة نينيت التي جاءت تعبر لي عن حبها.

A

آنجا تو را ملاقات خواهم کرد. این همسر شجاع و نجیب من، نینت بود که برای ابراز عشقش به من آمده بود

52
Q

فصفق لها رجال الطبقة الوسطى من الحاضرين في القاعة. إنهم على بينة من أمر هذه الجريمة.

A

و مردان طبقه متوسط که در سالن حاضر بودند، برای او دست زدند. آنها از این جنایت آگاه بودند.

53
Q

ولدى عودتنا إلى الغرفة الصغيرة حيث كنا قبل المحاكمة، وضع رجال الشرطة القيد في يدي وربطني أحدهم بسلسلة قصيرة فجعل يدي اليمنى بيده اليسرى.ر

A

و هنگام بازگشت به اتاق کوچکمان که قبل از محاکمه در آن بودیم، مأموران پلیس دستبند را به دستم زدند و یکی از آنها با زنجیری کوتاه دست راست مرا به دست چپش بست.

54
Q

كنا صامتين فكسرت الصمت أذ طلبت من أحدهم لفافة تبغ فأعطاني المساعد واحدة وأشعلها لي،كنا صامتين فكسرت الصمت أذ طلبت من أحدهم لفافة تبغ فأعطاني المساعد واحدة وأشعلها لي،

A

ما ساکت بودیم تا اینکه یکی از آنها سیگار خواست و دستیار یکی به من داد و برایم روشن کرد

55
Q

وفي كل مرة أرفع فيها يدي أو أضعها في جيبي كان الشرطي يرفع يده أو يخفضها تبعاً لحركتي.

A

هر بار که دستم را بالا می‌بردم یا در جیبم می‌گذاشتم، مأمور پلیس دستش را به تناسب حرکت من بالا می‌برد یا پایین می‌ اورد.

56
Q

وأنا الذي قلت للمساعد وأنا أنظر إليه : إلى الطريق.

A

من که به دستیار گفتم: به جاده بر

57
Q

وبعد أن نزلنا سلماً مخفوراً باثني عشر رجلاً من الدرك،

A

پس از اینکه با اسکورت دوازده نفر از ژاندارم‌ها از پله‌ها پایین آمدیم،

58
Q

بلغت ساحة القصر الداخلية وكانت تنتظرنا هناك عربة السجن،

A

به حیاط داخلی قصر رسیدیم و در آنجا یک کالسکه زندان منتظرمان بود،

59
Q

ولم تكن من نوع الزنزانة

A

که از نوع سلولی نبو

60
Q

فجلسنا داخلها على مقعدين طويلين وكنا عشرة قال المساعد إلى سجن التوقيف

A

ما ده نفر بودیم که در دو نیمکت بلند داخل آن نشستیم و دستیار گفت: به زندان توقیف برویم.

61
Q

إيقاظ أفكار جديدة فيك، ووجهات نظر جديدة. زعزعة الروتين.

A

بیدار کردن اندیشه‌ها و دیدگاه‌های جدید در شما. به هم ریختن روال روزمره.

62
Q

جذب الأصدقاء بسهولة وسرعة.

A

به سرعت و به راحتی دوستانی برایتان جذب کند.

63
Q

يجعلك موضع تقدير أكبر.

A

شما را بیشتر مورد قدردانی قرار دهد.

64
Q

جذب الآخرين إلى وجهة نظرك.

A

دیگران را به دیدگاه شما جلب كنم

65
Q

عندما بلغنا نهاية قصر ماري انطوانيت

A

وقتی به انتهای قصر ماری آنتوانت

66
Q

انتهى الأمر وأسدل الستار، وذوو قرباي يتجرعون مرارة الأسى أكثر مني

A

کار تمام شد و پرده فرو افتاد، و بستگانم از من بیشتر تلخی اندوه را می‌چشیدند

67
Q

وأبي المسكين هناك في أقصى الولاية يلقى عناء حمل صليب ثقيل

A

و پدر بیچاره‌ام، آنجا در انتهای ولایت، متحمل رنج حمل صلیب سنگینی است

68
Q

ارتعشت أوصالي، ولكنني بريء، أنا بريء

A

اندام‌هایم لرزید، اما من بی‌گناه هستم، من بی‌گناه هستم

69
Q

قلت لنفسي : لا نتصل بترداد البراءة، فإنهم سوف يسخرون منك في

A

به خودم گفتم: بی‌وقفه تکرار نکن که بی‌گناهی، زیرا آنها به تو خواهند خندید

70
Q

ان ينال المرء حكما مؤبداً مع الأشغال من أجل أمر تافه

A

اینکه کسی به حبس ابد با کار اجباری برای چیزی بی‌اهمیت محکوم شود

71
Q

ثم يدعي بعد ذلك أنه غير مذنب، فالأمر سيبدو مضحكاً

A

سپس ادعا کند که بی‌گناه است، خنده‌دار به نظر می‌رسد

72
Q

قبل صدور الحكم، وحينما كنت في سجن التوقيف لم أفكر كم يكون السجن المؤبد ثقيلا

A

قبل از صدور حکم، و وقتی که در زندان موقت بودم، به این فکر نمی‌کردم که حبس ابد چقدر سنگين خواهد بود

73
Q

ولم أكن قد شغلت نفسي من قبل بمعرفة ما عسى أن يكون طريق العفن.

A

و هرگز خودم را مشغول دانستن اینکه مسیر فساد
چه می‌تواند باشد نکرده بودم.

74
Q

ان أول ما ينبغي عمله هو الاحتكاك ببعض المحكومين
الذين يحسن اتخاذهم رفاق الهروب في المستقبل

A

اولین کاری که باید انجام داد این است که با برخی محکومان
که به درد همراهی در فرارهای آینده می‌خورند، ارتباط برقرار کنم

75
Q

فإنه سيذهب كل يوم ليحلق ذقنه وسوف أطلب الذهاب إلى هناك

A

او هر روز برای اصلاح صورت می‌رود و من هم خواهم خواست که به آنجا بروم

76
Q

وبالفعل عندما وصلت رأيته ووجهه نحو الجدار

A

و در واقع، وقتی رسیدم، او را دیدم که صورتش به دیوار بود

77
Q

رأيته ينسحب خفية الى ما وراء الشخص الذي یلیه

A

دیدم که به آرامی به پشت کسی که جلوتر از او بود عقب می‌کشد

78
Q

حتى يتأخر دوره أكبر قدر ممكن

A

تا نوبتش را تا جایی که ممکن است به تأخیر بیندازد

79
Q

حتى يتأخر دوره أكبر قدر ممكن

A

تا نوبتش را تا جایی که ممکن است به تأخیر بیندازد

80
Q

ثم أخذت مكاني إلى جانبه مباشرة بإزاحة رجل آخر

A

سپس، جایم را کنار او با کنار زدن مرد دیگری به سرعت گرفتم

81
Q

جيد يا بابي أنا محكوم بخمسة عشر عاماً وأنت؟

A

خوب است، پاپیون. من به پانزده سال محکوم شده‌ام و تو؟

82
Q

هل تنوي الفرار

A

آیا قصد فرار داری؟

83
Q

لا . ما يجب عمله هو الأكل الجيد والرياضة البدنية. كن قوياً ياديغا

A

نه. آنچه باید انجام داد، خوردن غذای خوب و ورزش بدنی است. قوی باش، دگا

84
Q

يضحكون عالياً وهم يتندرون بفتى في الخامسة و العشرين.

A

آنها بلند می‌خندند و پسر بیست و پنج ساله‌ای را که به حبس ابد محکوم شده است، مسخره می‌کنند

85
Q

قبل صدور الحكم، وحينما كنت في سجن التوقيف لم أفكر كم يكون السجن المؤبد ثقيلا.

A

قبل از صدور حکم، و وقتی که در زندان موقت بودم، به این فکر نمی‌کردم که حبس ابد چه قدر سنگين خواهد بود.

86
Q

وركضنا نحو الحرية

A

و به سمت ازادى دويديم

87
Q

تسلقنا خارجاً بصمت

A

بى صدا از ان بالا رفتيم

88
Q

فتحنا النافذة ببطء

A

پنچره را به آرامى باز كرديم.

89
Q

و جاء اليوم المنتظر

A

و روز مورد انتظار فرا رسید

90
Q

لذا جهزنا كل شئ

A

بنابراین همه چیز را آماده کردیم

91
Q

كان يجب علينا ان نتحرك بسرعة

A

باید سریع عمل می‌کردیم

92
Q

ولكن ما الذي جرى لي؟

A

اما چه بر سر من آمده است؟

93
Q

تحسسن نفسك يا بايون انك قوي

A

خودت را حس کن، بابیو، تو قوی هستی،

94
Q

لماذا عشر سنوات ولماذا عشرون؟

A

چرا ده سال و چرا بیست سال؟

95
Q

انت شاب في ريعان الصبا و في احشائك 5600 فرنك

A

تو جوانی در اوج جوانی هستی، و در شکمت ۵۶۰۰ فرانک داری.

96
Q

أقسمت معاهداً نفسي أن لا يطول الأسر أكثر من عامين

A

به خودم قسم خوردم که اسارت بیش از دو سال طول نکشد.

97
Q

انگار این قطره یک اشک است… اما عرق بهتر از اشک است.

A

كأن هذه القطرة دمعة… ولكن العرق خير من الدموع

98
Q

تاریخ نامه تعیین‌کننده است و هیچ تردیدی وجود ندارد، زیرا نامه به خود برنارد مربوط مى شود و خطاب به مادرش است.

A

إن تاريخ الرسالة حاسم، وليس ثمة مجال للشك، فالأمر يتعلق ببرنارد نفسه، والرسالة