Einheit 6 Flashcards

1
Q

Die Arbeitszeitverkürzung (Sg)

der Arbeitszeitverkürzung

A

کاهش زمان کار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Die Befristung/en

der Befristung

A

محدودیت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

In Betracht kommen

A

در نظر گرفته شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Der Beweggrund/Gründe

des Beweggrunds

A

انگیزه انجام کاری

Veranlassung, jemanden zu etwas veranlassender Grund
“was war Ihr Beweggrund?”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Binded

A

الزام آور

so geartet, dass man daran gebunden ist, dass etwas verpflichtend ist; verbindlich
“die bindende Wirkung des Vertrages”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Die Fürsorgepflicht (Sg)

der Fürsorgepflicht

A

وظیفه مراقبت

تعهد ویژه کارفرما برای اطمینان از حمایت از کارکنان خود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Der/Die Gesetzgeber/—
Die Gesetzgeberin/nen

des Gesetzgebers
der Gesetzgeberin

A

قانونگذار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Der /Die Mandant/en
Mandatin/Mandatinen

des Mandats

A

مشتری وکیل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Die Meldepflicht (Sg)

der Meldepflicht

A

الزام به گزارش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Die Mitwirkungspflicht (Sg)

der Mitwirkungspflicht

A

وظیفه همکاری
مؤدی موظف است در تعیین وضعیت مالیاتی همکاری کند. به ویژه، او با افشای کامل و صادقانه حقایق مربوط به مالیات و با ارائه مدارک شناخته شده به تعهد خود برای همکاری عمل می کند.
مفهوم وظیفه همکاری در حوزه های مختلف حقوقی رایج است. این مقاله به طور خاص به مفهوم تعهد مالیاتی بر اساس قانون مالیات می پردازد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Der Mutterschutz (Sg)

des Mutterschutzes

A

حمایت از زایمان مجموعه مقررات قانونی برای حمایت از مادر و کودک قبل و بعد از زایمان است. این موارد شامل ممنوعیت اشتغال قبل و بعد از زایمان، حمایت ویژه در برابر اخراج از کار برای مادران، و مزایای غرامت در دوران ممنوعیت اشتغال و بعد از آن است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Die Personalie/n

der Personalie

A

1a.
[جمع تانتالیوم]
اطلاعات شخصی (1a) که توسط یک مرجع ثبت شده است
1b.
[جمع تانتالیوم]
[ID] اوراق حاوی اطلاعات شخصی (1a).

معانی: [1] در جمع: اطلاعات رسمی در مورد ویژگی های خاص یک شخص. [2] در جمع: سند(های) هویت با مشخصات یک شخص. [3] تصمیم گیری در مورد استفاده از یک فرد برای یک کار خاص.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Rechtens sein
gewesen
Ist
Ist gewesen
War

A

مجاز بودن،قانونی بودن
Synonyme: 1) rechtens 2) angemessen, angepasst, gut, passend Gegensatzwörter: 1) unfair, ungerecht 2) unangepasst, unpassend Untergeordnete…

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Der Sachverhalt/e

des Sachverhalts

A

حقایق
شرایط (واقعی)، وضعیت دقیق امور
“حقایق هنوز مشخص نیست، حل نشده است”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Sorge tragen für

A

مراقب بودن
تلاش برای چیزی
اطمینان حاصل کردن که
باعث چیزی شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Die Sorgfalt(Sg)

der Sorgfalt

A

دقت زیاد
Große Achtsamkeit und Genauigkeit

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Der Unterhalt (Sg)

des Unterhaltes

A

نفقه
حمایت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Vor/schreiben
vorgeschrieben
schreibt vor
hat vorgeschrieben
schrieb vor

A

تجویز کردن

مشخص کردن، دیکته کردن، شرط کردن، تجویز کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Tragen
Getragen
Trägt
Hat getragen
Trug

A

حمل کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Widerrufen
widerrufen
widerruft
hat widerrufen
widerrief

A

پس گرفتن / تکذیب کردن / فسخ کردن / باطل کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Das Widerrufsrecht/e

Des Widerrufsrechts

A

منظور از حق انصراف، اعلام احتمالی انصراف مصرف کننده در مدت زمانی پس از انعقاد قرارداد است و در مورد قراردادهای خرید و بیمه و همچنین سایر قراردادها اعمال می شود. استفاده از حق انصراف مستلزم رضایت طرف قرارداد نیست.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

Das Wohlergehen/—

des Wohlergehens

A

رفاه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

Das Zivilrecht/e

Des Zivilrechts

A

قانون مدنی
روابط حقوقی بین اشخاص حقیقی یعنی شهروندان یا بین اشخاص حقوقی مانند انجمن ها را تنظیم می کند. به حقوق خصوصی عام یا مدنی و حقوق خصوصی خاص تقسیم می شود. قانون مدنی باید از حقوق عمومی و حقوق جزا متمایز شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

Abgelten
abgegolten
gilt ab
hat abgegolten
galt ab

A

تسویه حساب کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Vergüten vergütet vergütet hat vergütet vergütete
حقوق دادن پرداخت خسارت
26
der Betracht/e Des Betrachts
درنظر گفتن مدت طولانی و با دقت نگاه کردن
27
An/gleichen angeglichen gleicht an hat angeglichen glich an
تطابق دادن چیزی را با چیزی برابر کردن، تطبیق دادن «تطابق دستمزدها با قیمت ها/قیمت ها»
28
Die Anhebung/en Der Anhebung
افزایش بالابردن افزایش بهره
29
Der Auszug/Auszüge/e Des Auszugs
چکیده خروج
30
Bei/fügen beigefügt es fügt bei hat beigefügt fügte bei
اضافه کردن ضمیمه کردن
31
Belehren+über belehrt belehrt hat belehrt belehrte
آموزش دادن
32
Die Beschaffenheit/en Der Beschaffenheit
ماهیت طبیعت
33
Einstweilen قید
۱-فعلا اول از همه ۲- در این بین در حال حاضر تا اطلاع ثانوی
34
Das Entgelt/e Des Entgeltes
کارمزد هر نوع هزینه ای که یک کارآفرین برای کالا/خدمات خود منهای مالیات فروش دریافت می کند، به عنوان کارمزد تلقی می شود.
35
Jdn Ersuchen etwas zu tun ersucht ersucht hat ersucht ersuchte
مودبانه از کسی خواستن، مودبانه خطاب به کسی، از کسی چیزی درخواست کردن، ابراز آرزو 2) ترنس. دعوت کردن از کسی برای انجام کاری به روشی مؤدبانه منشأ این اصطلاح: از آلمانی عالی قدیمی:…
36
Tun Getan Tut Hat getan Tat
انجام دادن
37
Die Kaution/en Der Kaution
ضمانت
38
Die Mietminderung/en Der Mietminderung
کاهش قیمت اجاره به دلیل نقص در ملک اجاره ای
39
Der Mietspiegel /— des Mietspiegels
شاخص اجاره بها جدولی که قیمت معمول اجاره فضای زندگی با اثاثیه مشابه در شهرداری یا منطقه مسکونی را نشان می دهد.
40
Netto قید
خالص پس از کسر مالیات یا هزینه ها
41
Der Nettomietzins/e des Nettomietzinses
اجاره بهای خالص
42
Ab/gelten abgegolten gilt ab hat abgegolten galt ab
تسویه حساب کردن پرداخت حقوق
43
Jemandem befehlen
به کسی دستور دادن
44
Sich etwas an/rechnen lassen angerechnet rechnet an hat angerechnet rechnete an
در اصل «حساب كردن» به معناي «انتقال چيزي، محاسبه كردن چيزي، به حساب آوردن آن در يك محاسبه» است. در معنای وسیع‌تر، این به معنای «ارزیابی مقایسه، ارزیابی، از جمله در ارزیابی» منجر شده است. .
45
Die Arbeitsvergütung/en Der Arbeitsvergütung
غرامت کار
46
Der Arbeitsvertrag/Verträge Des Arbeitsvertrags
قرارداد کاری
47
Das Attest/e Des Attests
گواهی پزشکی
48
Begleichen Beglichen begleicht hat beglichen beglich
پرداختن
49
Beeinträchtigen beeinträchtigt beeinträchtigt hat beeinträchtigt beeinträchtigte
تأثیر ناتوان کننده، بازدارنده، منفی بر کسی، چیزی داشتن
50
Die Bescheinigung/en Der Bescheinigung
گواهی
51
Die Bewilligung/en Der Bewilligung
مجوز
52
Brutto
نا خالص
53
Ehrenamtlich
داوطلبانه
54
Die Einwilligung/en Der Einwilligung
رضایت
55
Erteilen erteilt erteilt hat erteilt erteilte
دادن به دلیل کارکرد یا حق اعطا، اعطا کردن،صادر کردن
56
Eine Einwilligung erteilen Erteilt Erteilt Hat erteilt Erteilte
رضایت اعطا کردن رضایت دادن
57
Die entgeltfortzahlung/en Der Entgeltfortzahlung
ادامه پرداخت دستمزد قانون مستمر حقوق کارفرمایان را موظف می کند که به پرداخت دستمزد کارکنان خود ادامه دهند، حتی اگر آنها قادر به کار نباشند. قانون حقوق مستمر حقوق همه کارمندان در آلمان را برای دریافت مستمر حقوق خود در صورت بیماری تنظیم می کند.
58
Eine Erlaubnis ein/holen Eingeholt holt ein hat eingeholt holte ein
مجوز دریافت کردن
59
Die Erlaubnis/se Der Erlaubnis
مجوز
60
Erlöschen erloschen erlischt ist erloschen——> Sein erlosch
کاهش یافتن، خاموش شدن،از بین رفتن،ضعیف شدن منقرض شدن، مردن، منقضی شدن، از بین رفتن، خاموش شدن
61
Frei/stellen frei gestellt stellt frei hat frei gestellt stellte frei
رها کردن، آزاد کردن، معاف کردن، در دسترس قرار دادن کسی را وادار کنید که بین چند احتمال تصمیم بگیرد. به کسی حق انتخاب بده "او در سازماندهی کار خود آزاد بود" 2. معاف از خدمت به دلایل خاص، برای اهداف خاص "معافیت از خدمت سربازی"
62
Geringfügig
جزئی اشتغال جزئی، استخدام در یک رابطه کاری است که در آن دستمزد معمولی از حداکثر مقدار قانونی تجاوز نمی کند یا فقط مدت کوتاهی دارد.
63
Gewähren Gewährt Gewährt hat gewährt gewährte
اعطا کردن،تجارت کردن
64
Das Guthaben/ — Des Guthabens
اعتبار
65
Der schriftform bedürfen bedurft bedarf hat bedurft bedurfte
نیاز به فرم نوشتاری
66
die Form/en Der Form
فرم
67
Das Stillschweigen (Sg) — Des Stillschweigens
بدون صحبت،نا گفته
68
Stillschweigen bewahren Bewahrt Bewahrt hat bewahrt bewahrte
رازدار ماندن،ناگفته ماندن, راز نگه داشتن · پوشیدن ردای سکوت (بر روی) (شکل) · آشکار نکردن آن برای عموم · عدم افشای هیچ یک از آن برای عموم · سکوت (مطلق) (درباره) · ساکت کردن بالا (یک چیز) زیر درب نگه داشتن (شکل.) زیر پوشش (شکل.)
69
Unverschuldet
بدون تقصیر
70
Die Verschwiegenheitsplichtcht/en Der Verschweigenheitspflicht
وظیفه رازداری یا محرمانگی تعهد قانونی گروه های حرفه ای خاص است که اسرار محرمانه ای را که بدون مجوز به آنها سپرده شده است به اشخاص ثالث فاش نکنند. در قانون جزایی آلمان، نقض محرمانه بودن در § 203 StGB به عنوان نقض اسرار خصوصی تنظیم شده است.
71
Der Verstoß/Verstöße des Verstoßes
نقض هر قانون، مقررات یا مانند آن؛ نقض قانون، مقررات یا موارد مشابه. "یک نقض جدی، خفیف، فاحش"
72
Jdm etwas verwehren verwehrt verwehrt hat verwehrt verwehrte
عدم اجازه، منع، منع، مسدود کردن. چیزی را به کسی ندادن امتناع Deny,refuse nicht erlauben, nicht gestatten, verbieten, versperren; jemandem etwas nicht gewähren
73
Der Widerruf/e des Widerrufs
لغو/ابطال
74
Widerrufen widerrufen widerruft hat widerrufen widerrief
پس گرفتن / تکذیب کردن / فسخ کردن / باطل کردن
75
Zugunsten (Präposition)
برای کسی یا چیزی؛ به نفع یا منفعت کسی یا چیزی
76
Die Zuwiderhandlung/en der Zuwiderhandlung
نقض عملی که بر خلاف یک ممنوعیت انجام شود gegen ein Verbot, eine Anordnung gerichtete Handlung
77
Die Abfindung/en Der Abfindung
"غرامت " مقدار پول در نظر گرفته شده برای غرامت.
78
Ab/mahnen abgemahnt mahnt ab hat abgemahnt mahnte ab
هشدار دادن زبان حقوقی درخواست رفتار منطبق بر قرارداد یا قانون، فوراً هشدار دهید "اداره کارتل فدرال به این شرکت هشدار داده است"
79
Der Amtsmissbrauch/missbräuche des Amtsmissbrauchs
سوء استفاده از قدرت (برای منافع شخصی)
80
Sich etwas an/nehmen Angenommen Nimmt an Hat angenommen Nahm an
annehmen (sich um jdn kümmern): برعهده گرفتن الف) کاری · به عهده گرفتن (خود) چیزی · مدیریت (چیزی) · ترتیب دادن (ضرورت) (متغیر) · ترتیب (چیزی) · مراقبت از (چیزی) · مسئولیت (برای) ) به دست گرفتن امور (Coll.)
81
An/nehmen
پذیرفتن
82
Aus/handeln ausgehandelt handelt aus hat ausgehandelt handelte aus
توافق از طریق مذاکره "مذاکره برای مصالحه، قرارداد، تعرفه های جدید"
83
Aus/stehen ausgestanden steht aus hat ausgestanden stand aus
‎هنوز قابل انتظار است، ‎هنوز نرسیده است ‎ "پاسخ، راه حل هنوز در انتظار است برای فروش بودن، نمایش داده شدن این مبلمان در ویترین مغازه است 2. تحمل کردن گرسنگی، تشنگی، درد، عذاب را تحمل کنید 3-گم شده، هنوز دریافت نشده است تصمیم او ، پاسخ هنوز در انتظار است 4. آلمانی جنوبی ، اتریشی از خدمت بازنشسته شد
84
Die Betriebszugehörigkeit/en Der Betriebszugehörigkeit
وابستگی های شرکتی متعلق بودن به شرکت پاداش خدمت
85
Bezichtigen bezichtigt bezichtigt hat bezichtigt bezichtigte
متهم کردن متهم کردن کسی برای چیزی "متهم کردن [کسی] به دزدی"
86
Per Einschreiben versenden versandt versendet hat versandt versandte
با پست ثبت شده، تحویل دهنده Deutsche Post محموله را به گیرنده، نماینده مجاز او یا شخص دیگری که مجاز به دریافت آن است تحویل می دهد. تحویل دهنده دریافت محموله را با امضا تایید می کند.
87
Das Einschreiben/Ähnlich Des Einschreibens
1-در چیزی بنویس "نوشتن مخارج خود [در دفترچه] 2-نام شخصی به طور رسمی در فهرست یا موارد مشابه وارد کنید" 3-ارسال بسته و گرفتن امضا موقع تحویل
88
Die Eskapade/n Der Eskapade
فرار خیانت ماجراجویی (آموزشی) ماجراجویی، اقدام خاص، اقدام خاص (به ویژه شوخی یا خیانت عمدی، ماجراجویی) "شروع به فرارهای سیاسی خطرناک"
89
Das (grobe)Fehlverhalten/— des Fehlverhaltens
سوئ رفتار
90
Der grob/die grobe Des groben
نه خیلی ریز ‎ درشت، قوی است ‎ 1. به معنای مخالف خیلی خوب الف) خشن، خشن ب) بدون ظرافت، خارج از تمرکز ج) کمی خرد شده 2. در ارتباط با مفاهیم منفی الف) بد، بزرگ ب) خیلی 3. بی ادب، درشت ● [منتقل شد
91
Einen kühlen Kopf bewahren Bewahrt Bewahrt Hat bewahrt Bewahrte
خونسردی خود را حفظ کردن برای حفظ آرامش : [1] کوشش برای دور نگه داشتن عواطف از تامل و رجوع به استدلال های واقعی برای رسیدن به موقعیتی که امکان تصمیم گیری خوب در آینده را فراهم می کند.
92
Der Kopf/Köpfe Des Kopfs
93
Die Kündigungsschutzklage/n Der Klage
دعوای اخراج ناعادلانه
94
Die Klage/n Der Klage
اقدام قانونی Gehoben کلمات، صداها برای بیان درد، غم، اندوه "نوحه ناامیدانه برای آن مرحوم" 2. جملاتی که نارضایتی، عصبانیت یا موارد مشابه را بیان می کند. "شکایت از همسایه" 1. بیان درد، اندوه [ تجسمی ] ... 2. ابراز نارضایتی از چیزی. 3. [ حقوقی ] اظهار دعوی حقوقی در دادگاه شکایت eWDG مع
95
An/strengen angestrengt strengt an hat angestrengt strengte an
قانون: ‏‎اقامه دعوی در برابر کسی طرح دعوی علیه کسی ‎سخت تلاش کردن تا بهترین کار خود را انجام دهند اعمال کردن ‎خسته شدن ‎
96
Eine Klage an/strengen Angestrengt Strengt an Hat angestrengt Strengte an
اقامه ی دعوا طرح دعوا
97
Eine kündigungsschutzklage anstrengen
اقامه و طرح دعوای اخراج ناعادلانه
98
Die Mitschrift/en Der Mitschrift
رونوشت ضبط ارائه شفاهی؛ پروتکل "نسخه ای از یک سخنرانی" یادداشت های یک سخنرانی، یک سخنرانی، یک درس. کلمات مرتبط: [1] مدخل، خط.
99
Eine Mitschrift verfassen Verfasst Verfasst Hat verfasst Verfasste
یک رونوشت نوشتن
100
Rechtskräftig
از لحاظ قانونی الزام آور
101
Rechtswirksam
از نظر قانونی موثر بودن تاثیرگذار
102
Sich außerstande sehen Gesehen Sieht Hat gesehen Saht
خود را قادر ندیدن خود را ناتوان دیدین
103
Außerstande
104
Die Staatsanwaltschaft/en Der Staatsanwaltschaft
دادستان عمومی مقام دولتی به عنوان بخشی از قوه قضائیه که وظایف آن به ویژه انجام تحقیقات و اقامه اتهام در پرونده های جنایی است. «دادستانی اتهامات وا
105
Das Strafmaß/e des Strafmaßes
مجازات قضایی
106
Der Tarifvertrag/Verträge des Tarifvertrags
توافق بین کارفرما(ها) و اتحادیه در مورد دستمزد و حقوق و شرایط کار
107
Unzureichend
‎ناکافی برای یک هدف خاص کافی نیست
108
Die Vollmacht/en der Vollmacht
وکالت نامه
109
Vor/weisen vorgewiesen weist vor hat vorgewiesen wies vor
ارائه دادن نشان دادن
110
Eine Vollmacht vor/weisen
ارائه یک وکالت نامه
111
(Empfangsbedürftige) Willenserklärung/en Der Erklärung/en Der Erklärung Der Wille/Die Willen Des Willen Der Empfang/Die Empfänge Des Empfangs پذیرش
اعلامیه قصد ابراز اراده با هدف رسیدن به چیزی از نظر قانونی اراده
112
Die Dachorganisation/en Der Dachorganisation
سازمان مافوق که در آن چندین سازمان با هم ترکیب شده اند گروه پیشرو که سازمان های مختلف را گرد هم می آورد و آنها را به صورت یکپارچه رهبری می کند سازمانی که متشکل از چندین سازمان فرعی است که از نظر موضوعی، حرفه ای یا منطقه ای به یکدیگر تعلق دارند
113
Der Entscheidungsträger/— Des Entscheidungsträgers
تصمیم گیرنده
114
Der Flächentarifvertrag/e Des Vertrags
قرارداد جمعی منطقه ای یک قرارداد جمعی برای یک منطقه جغرافیایی خاص یا یک منطقه خاص است. همیشه برای یک یا چند بخش اعمال می شود. به همین دلیل است که اغلب از قراردادهای جمعی صنعت صحبت می شود.
115
Der Gewerkschaftsbund/Bünde Des Gewerkschaftsbunds
فدراسیون اتحادیه های کارگری
116
Der Hungerlohn/Löhne Des Hungerlohns
دستمزد بسیار پایین
117
Der Mindestlohn/Löhne Des Lohns
حداقل حقوق کمترین دستمزد (قانونی)
118
Die Schicht/e/en??? Der Schicht
شیفت
119
Die Schichtarbeit/en Der Schichtarbeit
شیفت کاری
120
Stellung nehmen
بیان دیدگاه موضع گیری به معنای بیان نظر خود در مورد یک موضوع است. در یک بحث یا گفتگو، شما دیدگاه یا موضع خود را در مورد یک موضوع خاص به اشتراک می گذارید.
121
Die Stellung/en Der Stellung
حالت خاصی که کسی اتخاذ می کند نگرش خاصی که کسی نسبت به کسی، چیزی دارد
122
Stellung beziehen+zu bezogen bezieht hat bezogen bezog
در مورد چیزی دیدگاه خاصی داشته باشید موضع گیری به معنای بیان نظر خود در مورد یک موضوع است. در یک بحث یا گفتگو، شما دیدگاه یا موضع خود را در مورد یک موضوع خاص به اشتراک می گذارید
123
Der Streik/s/e des Streiks
اعتصاب توقف کار مشترک و عمدتاً اتحادیه ای (توسط کارمندان) به منظور اجرای برخی مطالبات علیه کارفرمایان
124
Die Tarifgemeinschaft/en Der Gemeinschaft
انجمن چند کارفرمایی برای مذاکره مشترک با اتحادیه ها در اختلافات چانه زنی دسته جمعی
125
Die Tarifrunde/n Der Tarifrunde
چانه زنی جمعی (بیشتر یک بار در سال) در همه بخش ها
126
Jdm unterstehen unterstanden Untersteht hat unterstanden unterstand
تحت کنترل کسی بودن زیر یک سقف محافظ باشد جرأت انجام کاری را داشتن 1.،تابع نهاد بودن، تابع مافوق، برتر بودن 2. ⟨تعهد گرفتن کاری⟩ فرض انجام دادن
127
In Zuge von etwas
در طول، در حین. معانی: [1] در حالی که اتفاق دیگری در همان زمان در حال وقوع یا انجام است.
128
Der Betracht/die Betrachte Des Betrachts
مدت طولانی وعمیق نگاه کردن با توجه نگاه کردن
129
Das Gesetz/e Des Gesetzes
قانون