Deck 1 Flashcards
1
Q
کانتر فرودگاه
فرایندهای مربوط به کانتر فرودگاه
A
Check in
2
Q
اتفاق نامعمولی که در حال وقوع است
A
Going on
3
Q
تصرف عدوانی
A
Break in
4
Q
رسیدن به جایی
A
Turn up
5
Q
در آوردن_مثل در آوردن کفش
A
Take off
6
Q
روی زمین افتادن
A
Fall over
7
Q
دنبال چیزی گشتن
A
Look for
8
Q
خواندن چیزی با دقت و به طور کامل
A
Read over
9
Q
بحث کامل در مورد چیزی و سپس تصمیم گیری در مورد آن
A
Talk over
10
Q
در بیرون غذا خوردن
A
Eat out
11
Q
پشت سر گذاشتن شرایط دشوار
A
Go through
12
Q
بررسی نظامدار چیزی
A
Go through
13
Q
سرقت از خانه و ملک کسی
A
Break in
14
Q
پیدا کردن تصادفی چیزی
A
Turn up
15
Q
درخواست دیت از کسی کردن
A
َAsk sb out
Ask out sb
16
Q
آمدن به خانه گوینده
A
Come round
17
Q
به هوش آمدن
A
come round
18
Q
دادن چیزی به دست کسی
A
Give in
19
Q
تسلیم شدن
A
Give in
20
Q
تحویل دادن چیزی
A
Drop off sth
Drop sth off
21
Q
دوباره با کسی تماس گرفتن
A
Ring sb back
22
Q
درک کردن معنا و منظور کسی یا چیزی
A
Make out
23
Q
به تعویق انداختن
A
Put off
24
Q
پنهان کردن چیزی از مراجع قانونی
A
Cover up
25
جور بودن دو نفر
Get on
26
مراقبت کردن از چیزی
Look after sth
27
مراقبت کردن از کسی
Look after sb
28
انصراف دادن از ادامۀ یک دوره مانند دورۀ تحصیلی
Drop out of
29
ثبت چیزی در قالب نوشتار
Put down
30
جستجوی اطلاعات در کتاب و منابع دیگر
Look up
31
تعویض وظایف و اختیارات شغلی مانند تعویض شیفت سربازان
Change over
32
Check بررسی کردن چیزی یا جایی با کلمۀ
Check out
33
بهبود وضعیت
Look up
34
اینفرمال: تیغ زدن یا چاپیدن
Rip off
35
پوشاندن روی چیزی به منظور محافظت از آن یا قایم کردن آن
Cover up
36
تحویل اتاق پیش از ترک کردن هتل
Check out
37
سرکوب توسط نیروی رسمی یک کشور
Crack down
38
تغییر از یک سبک یا سیستم به سبک یا سیستمی دیگر
Change over
39
باقی مانده غذا و موارد مشابه
Leftover
40
بریتیش: بیش از حد در رختخواب ماندن
Lie in
41
قاطی پاتی شدن
Mix up
42
گذاشتن چیزی روی زمین یا روی میز و غیره
Put down
43
چیزی که در سرتاسر چیزی موج بزند؛ مانند اندوهی در تک تک اشعار یک شاعر موج بزند
run through
44
ولخرجی کردن
run through
45
شروع کردن
Set out
46
سقوط ناگهانی فرد یا سازمان و غیره
Fall down
47
نگاه کردن به چیزی هیچ کاری را انجام ندادن. مانند اینکه آدم ببیند یک نفر دارد جیب کسی را می زند و کاری نکند
Look on
48
گرفتگی چاه آب یا سینک
Block up
49
بریتیش: از قلم انداختن
miss out
50
سوار شدن به وسیله نقلیه
Get on
51
باد کردن چیزی مثل بادکنک
Blow up
52
منفجر کردن جایی مثل یک ساختمان
Blow up
53
عصبانی شدن ناگهانی
Blow up
54
اشتباه کردن
Slip up
55
از دست دادن چیزی همچون فرصت
miss out
56
برطرف کردن یک مطلب نادرست از طریق توضیح دادن
clear up
57
تمیز کردن
clear up
58
رسیدن به جایی
Come along
59
متلاشی شدن
come apartv
60
برطرف شدن یا کمتر شدن لکه در لباس
Come out
61
فاش شدن یک قضیه
Come out
62
اعلام شدن یک خبر مانند اعلام نمرات امتحان
Come out
63
ترخیص از بیمارستان یا آزادی از زندان
come out
64
وقوع چیزی بر اساس برنامه
Come off
65
ناراحت شدن
Get upset
66
پشت سر گذاشتن یک تجربۀ دشوار
Get through
67
تصویب یک قانون
Get through
68
متلاشی شدن خانواده
Split up
69
کشف چیزی به طور تصادفی
Come across
70
با هم جور بودن و با هم راه آمدن
Get along
71
وقوع اتفاقی که اغلب بدون برنامه باشد
Come about
72
مطرح شدن یا مورد بحث قرار گرفتن
Come up
73
موجود شدن، در دسترس قرار گرفتن
Come up
74
مواجه شدن یا یک تجربۀ منفی یا سخت
Come up against
75
به کسی برخوردن_ مثلاً کسی را در اتوبوس دیدن
Come across
76
رسیدن به یک تصمیم
Come to decision
77
تا حد زیادی به چیزی بستگی داشتن. مثلاً اینکه به سفر برویم تا حد زیادی به نظر رئیسم بستگی دارد
Come down to
78
دور هم جمع شدن و دورهمی داشتن
Get together
79
Preposition of GET TOGETHER
With
80
Preposition of GET ON
With
81
ادامه دادن یک فرایند، بویژه کار
Get on (with)
82
کم‌کاری کردن و از کاری زدن
Get behind (with)
83
انجام دادن کار دشوار و ناخوشایندی که باید انجام می‌شد
Get sth over with
84
ترک کردن کسی یا جایی به خصوص در هنگامی که این کار دشوار باشد
Get away
85
خوشحالی و متحیر شدن از انجام شدن کاری
Can't/Could'nt get over sth
86
به چیزی دسترسی داشتن
Get at
87
قسر در رفتن از تنبیه یا انتقاد
Get away with
88
مدیریت مسائل مالی به سختی
Get by
89
پیدا کردن راهی برای حل یک مشکل یا اجتناب از آن
Get around/round
90
راضی کردن کسی در مورد چیزی که قبلاً راضی نبود
Get around/round
91
انجام دادن کاری که فرد از مدتها پیش برای انجام آن برنامه ریزی کرده است
Get around you
92
منظور خاصی داشتن
Get at
93
با موفقیت پشت سر گذاشتن کاری
get away with
94
انجام دادن کاری یا شرکت کردی در رقابتی
Go in for sth
95
ادامه دادن یک وضعیت بدون وجود چیزی که همیشه بوده است. مثلاً ادامۀ حیات بدون نوشیدن آب
Go without
96
خاموش شدن چراغ یا قطع نور
Go out
97
شروع به انجام کاری
Go about
98
انتخاب کردن چیزی از میان چیزهای دیگر
Go for
99
تلاش برای رسیدن به چیزی
Go for sth
100
خروج از یک مکان به قصد رفتن به مکانی دیگر
Go off
