Darse2 Flashcards
Pursue
pərˈsuː
Verb
1
follow (someone or something) in order to catch or attack them.
تعقیب کردن، تعاقب کردن، تحت تعقیب قانونی قراردادن، دنبال کردن، اتخاذکردن، پیگیری کردن، پیگرد کردن
Exist
ɪgˈzɪst
Verb
1
have objective reality or being.
زیستن، وجود داشتن، موجود بودن، بودن
Suit
ˈsuːt. so͞ot
Verb
1
be convenient for or acceptable to.
درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه،خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران،ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن،جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن،جامه، لباس دادن به
Noun
1
a set of outer clothes made of the same fabric and designed to be worn together, typically consisting of a jacket and trousers or a jacket and skirt
Cause
Kaz
Noun
1
a person or thing that gives rise to an action, phenomenon, or condition.
سبب، علت، موجب، انگیزه، هدف، (حقوق) مرافعه، موضوع منازع فیه، نهضت، جنبش، سبب شدن، واداشتن، ایجادکردن (غالبا بامصدر)
Verb
1
make (something, typically something bad) happen.
Intelligence
intelligencer
(Noun) هوش، زیرکی، فراست، فهم، بینش، اگاهی، روح پاک یادانشمند، فرشته، خبرگیری، جاسوسی
مخبر، خبر بر، خبر رسان، جاسوس، پیغام بر
Competition
مسابقه، هم چشمی، سبقت جویی، هم اوری
Civilization. N
Civil. Adj
تمدن، مدنیت، انسانیت
Adjective) غیرنظامی، مدنی
Awful
Awfully
مهیب یا ترسناک، ترس، عظمت
بطورهیبت یاترسناک