9- Leisure Flashcards
To work around the clock
بیست و چهار ساعته کار کردن
A Vibrant city-break destination
یک مقصد گردشگری برای دوری از زندگی شهری
To soak up the atmosphere
حال و هوای محیط را جذب کردن
To unwind
To relax
Wind down
Take a break
Loosen up
خستگی در کردن
I can’t afford it
بضاعت مالیش رو ندارم
از عهده اش بر نمیام
Affordable (adj)
Affordability (n)
مقرون به صرفه
توان مالی
Recreational activities
فعالیت های تفریحی
Recreation (n)
Hobby
سرگرمی
Spare time/ moment/ hour
وقت آزاد ؛ اوقات فراغت
Spare key
کلید یدک
Pursue hobbies
(Follow/start/take up/ ) a hobby
به دنبال سرگرمی بودن
Quilting
Quilt (n)
لحاف دوزی
لحاف
It appeals to me
برایم جذاب است، خوب بنظرم میرسه
Appealing (adj)
جذاب؛ خوشایند
It fulfils my need for creativity
نیازم به خلاقیت را برآورده میکنه