9 Flashcards
To get into
وارد شدن به
علاقه مند شدن به
غرق در چیزی شدن
دعوا کردن با کسی
To jump into/onto/out of
To jump from
To jump over/across
پریدن
To justify smth
justuce
توجیه کردن
عدالت
قاضی
قضایی
دادگستری
tyrant
tyranny
حاکم مستبد
استبداد، حکومت استبدادی
attitude
attitude to/about/towards
نگرش
رفتار، طرز برخورد
رفتار نامناسب، طرز برخورد نامناسب
To justify
justification
justifyable
Justifyably
Justified
To be justified in smth
توجیه گردن
توجیه
قابل توجیه
به طور توجیه پذیری
به حق، حق دار
To bombard smw
bombardment
بمباران کردن
بمباران
Fare
Fair
منصف، عادل
منصفانه، عادلانه
نسبتا خوب
مقدار نسبتا بزرگی، تعداد نسبتا زیادی
زیبا
روشن، بور
خوب و مساعد-موافق
نمایشگاه
شهربازی
robust
robustly
تنومند، قدرتمند
به طور مستحکم
Modest
Modesty-with modesty
Modestly
متواضع
ناچیز
پوشیده
تواضع
با تواضع، کم
Modestly priced foods