800-4 Flashcards
1
Q
axiomatic
A
بدیهی
2
Q
bacchanalian
A
مربوط به جشن و پایکوبی و شراب خوری و سکس
3
Q
banal
A
بیش از حد عادی، خسته کننده
4
Q
banter
A
خوش و بش
5
Q
bard
A
شاعر
6
Q
bawdy
A
زشت، توهین آمیز، شنیع
7
Q
beatify
A
تقدیس کردن
8
Q
bedizen
A
پرزرق و برق لباس پوشیدن
9
Q
behemoth
A
غول، مافیا
10
Q
belie
A
تضاد داشتن، درست نشون ندادن، مخفی کردن
11
Q
bucolic
A
حومه ی شهر، روستایی
12
Q
burgeon
A
شکوفا شدن، با سرعت رشد کردن
13
Q
burnish
A
صیقل دادن
14
Q
buttress
A
تقویت کردن
15
Q
cacophonous
A
بد صدا
16
Q
cadge
A
گدایی کردن، با التماس خواستن
17
Q
callous
A
سخت جان، پوست کلفت
18
Q
calumny
A
رسوایی، پاپوش
19
Q
canard
A
داستان دروغی
20
Q
canon
A
مرکز ثقل، اصول پایه گذاری شده
21
Q
default
A
عقب انداختن قسط، شکست در انجام کاری
22
Q
deference
A
احترام
23
Q
defunct
A
نابود شده، از بین رفته
24
Q
delineate
A
ترسیم کردن
25
demographic
جمعیت شناسی، مربوط به جمعیت
26
demotic
مربوط به مردم، مردمی
27
demur
شک انداختنف بیان کردن شک و تردید
28
denigrate
خراب کردن، شهرت یک نفر را خدشه دار کردن
29
denizen
ساکن
30
denouement
پایان، نتیجه
31
document
ثابت کردن با سند
32
doggerel
شعر بند تنبانی، درپیت
33
dogmatic
متعصب، اظهارات بی دلیل
34
dormant
خوابیده، ساکت، غیر فعال
35
dross
آشغال، تفاله، چیز بیهوده
36
dupe
فریفتن، حقه زدن
37
ebullient
با حرارت، احساساتی
38
eclectic
گلچین شده
39
effervescence
پرشرو شور، گازدار
40
effete
از کار افتاده، فرسوده
41
aficionados
طرفداران شدید
42
turnish
تیره و تار کردن
43
crusades
جنگ های صلبی
44
assert
دفاع کردن
45
trivial
جزئی، ناچیز، بیهوده
46
hypertention
فشار خون
47
reconcile
آشتی دادن، وفق دادن
48
ulcer
زخم ها، زخم معده
49
decadent
منحط، رو به فساد رونده
50
impudent
گستاخ
51
emancipate
از قید رها کردن، از زیر سلطه خارج کردن
52
deficiency
کمبود، کاستی، قصور
53
exhilarate
روح بخشیدن، نشاط دادن
54
mystical
عرفانی
55
transcedent
افضل، مافوق
56
harrow
جریحه دار کردن
57
abate
کاهش یافتن ( آب، سیل، شور و شوق) کم شدن
58
abdicate
رها کردن تاج و تخت، ترک کردن
59
aberrant
غیر نرمال
60
abeyance
به حالت تعلیق در آمده، به طور موقت سرکوب و یا بازداشت شده
61
abject
رنج آور، شدید
62
abjure
رد کردن، رها کردن
63
abscission
برش، قطع
64
abscond
جیم زدن، یواشکی جایی را ترک کردن
65
abstemious
زاهد پیشه، غیر تندرو
66
abstinence
خودداری، پرهیز