504 Word Vocab Flashcards
- # survive
💢🎆💢 Definition: live longer than, remain alive after
بقاء یافتن، زنده ماندن، بازماندن، جان به در بردن
💎 Examples:
a. It was uncertain whether we would survive the torrent of rain.
معلوم نبود آیا میتوانیم از سیلاب باران جان سالم به در ببریم.
b. Some people believe that only the strongest should survive.
برخی معتقدند تنها نیرومندترین ها باید زنده بمانند.
c. The space capsule was built to survive a long journey in space.
کپسول فضایی به گونه ای ساخته شده تا در یک سفر طولانی فضایی دوام آورد
🍂 @Vocab_in_use 🍂
- # obvious
💎💢 Definition
easily seen or understood, clear to the eye or mind, not to be doubted, plain.
💥به راحتی درک یا دیده می شود، در آن تردیدی نیست، آشکار، واضح، بدیهی
🍁👇Examples
a. It was obvious that the lumberjack was tired after his day’s work.
روشن بود که چوب بر بعد از کار روزانه اش خسته شده بود.
b. The fact that Darcy was a popular boy was obvious to all.
این واقعیت که دارسی پسری دوست داشتنی است برای همه آشکار است.
c. The detective missed the clue because it was too obvious.
کاراگاه سر نخ را از دست داد زیرا خیلی بدیهی بود.
🍁 @Vocab_in_use 🍁
- # reluctant
Examples
💢💎💢 Definition: unwilling
بی میل
a. It was easy to see that Herman was reluctant to go out and find a job.
به آسانی می توان فهمید که هرمان از بیرون رفتن و پیدا کردن شغل ناراضی بود.
b. The patient was reluctant to tell the nurse the whole gloomy truth.
بیمار مایل نبود تمام حقیقت غم انگیز را به پرستار بگوید.
c. I was reluctant to give up the security of my family life.
مایل نبودم امنیت زندگی خانواده ام را به خطر بیندازم.
🍁 @Vocab_in_use 🍁
- # bulky
💥 Definition:
taking up much space, large
فضای زیادی می گیرد(جاگیر)، بزرگ، حجیم
💢💎💢 Examples
a. Charley and Morty removed the bulky package from the car.
چارلی و مورتی بسته بزرگ را از ماشین خارج کردند.
b. The massive desk was quite bulky and impossible to carry.
آن میز بزرگ بسیار سنگین و حملش غیرممکن بود.
c. His client wanted an item that wasn’t so bulky, Olsen told us.
آلسن به ما گفت که مشتری او چیزی میخواهد که خیلی بزرگ نباشد.
🍁 @Vocab_in_use 🍁
- # security
#Def: freedom from danger, care, or fear, feeling or condition of being safe عاری از خطر، مراقبت یا ترس، احساس یا حالت امنیت #Examples
a. Our janitor likes the security of having all doors locked at nights.
سرایدار ما دوست دارد برای امنیت، تمام در ها را هنگام شب قفل کند.
b. When the president travels, strict security measures are taken.
وقتی رئیس جمهور مسافرت میکند، اقدامات امنیتی شدیدی اتخاذ می شود.
c. Pablo wanted to preserve the security of his life style.
“پابلو” می خواست امنیت شیوه زندگی اش را حفظ کند.
🍁 @Englishclubbb 🍁
- # prominent
Examples
#Def: well-known, important مشهور، مهم
a. My client is a prominent businessperson.
موکل من یک تاجر مشهور است.
b. Napoleon is a prominent figure in the history of France.
ناپلئون شخصیت مهمی در تاریخ فرانسه است.
c. His big nose was the prominent feature of the model’s face.
بینی بزرگ او ویژگی شاخصی در صورت مدل بود.
🍁 @Vocab_in_use 🍁
- # weird
💢💎💢 Def: mysterious, unearthly
اسرار آمیز، غیر دنیوی
🍁 Examples:
a. She looked weird with that horrible make-up on her face.
او با آن آرایش افتضاح روص صورتش ترسناک به نظر میرسید.
b. Alien felt that weird things were starting to happen when he entered the haunted house.
“الین” وقتی وارد خانه ی جن زد شد، احساس کرد چیز های عجیب و غریبی دارد اتفاق میفتد.
c. Becky had a weird feeling after swallowing the pills.
“بکی” پس از خوردن قرص ها احساس عجیبی داشت
🍁 @Vocab_in_use 🍁
- # valid :
supported by facts or authority, sound, true
معتبر، درست
a. The witness neglected to give valid answers to the judge’s questions.
شاهد از دادن پاسخ های صحیح به سوالات قاضی طفره رفت.
b. Rita had valid reasons for denouncing her father’s way of life.
“ریتا” دلایل معتبری برای به باد انتقاد گرفتن روش زندگی پدرش داشت.
c. When Dave presented valid working papers, the foreman consented to hiring him immediately.
وقتی “دیو” مدارک شغلی معتبری را ارائه کرد، سرکارگر موافقت کرد که بلافاصله استخدامش کنند.
🍂 @Vocab_in_use
- # variety
💢💠💢 Definition: lack of sameness ; a number of different things
تنوع ، انواع ، گوناگونی
✅ Examples
a. Elder ado Restaurant serves a wide variety of foods.
رستوران’ الدورادو’ غذاهاى خيلى متنوعى سرو مى كند.
b. The show featured a variety of entertainment.
شو داراى انواع مختلفى از سرگرمى ها بود .
c. He faced unforeseen problems for a variety of reasons.
به دلايل گوناگون ، با مشكلات غير منتظره اى مواجه شد.
@Vocab_in_use
- # mediocre
💥Definition : neither good or bad, average, ordinary
💥 نه خوب نه بد، متوسط، معمولی
💢💠💢 Examples:
a. After reading my composition, Mrs. Evans remarked that it was mediocre and that I could do better.
خانم “اوانز” پس از خواندن انشای من اظهار کرد که آن معمولی است و من میتوانستم بهتر باشم.
b. Howard was a mediocre scientist who never made any unique discoveries.
هاوارد یک دانشمند معمولی بود که هرگز هیچ کشف بی نظیری نکرد.
c. The movie wasn’t a great one, it was only mediocre.
این فیلم عالی نبود، تنها یک فیلم متوسط بود.
@Vocab_in_use
- # amateur
person who does something for pleasure, not for money or as a profession
کسی که کاری را برای لذت انجام می دهد نه برای پول یا به عنوان حرفه، غیر حرفه ای، آماتور
💢💠💢 Examples
a. The amateur cross-country runner wanted to be in the Olympics.
دونده ی آماتور دو صحرایی ، میخواست در المپیک شرکت کند.
b. After his song, Don was told that he wasn’t good enough to be anything but an amateur.
بعد از آواز، به “دان” گفته شد ، که او چیزی جز یک آماتور نیست.
c. Professional golfers resent amateurs who think they are as good as the people who play for money.
گلف باز های حرفه ای از آماتور هایی که فکر میکنند آن ها مثل افرادی هستند که برای پول بازی میکنند، بیزارند.
@Vocab_in_use