504 Flashcards
1
Q
Abondon
A
ترک کردن
2
Q
Conceal
A
مخفی کردن، پنهان کردن
3
Q
Keen
A
برنده، تیز، سوز دار، سرمای زیاد
4
Q
Jealous
A
حسود، غیرتی، نگاه حسادت امیز،
5
Q
Tact
A
ظرافت، شعور، مهارت، تدبیر
6
Q
Outh
A
قسم ، سوگند، ناسزا
7
Q
Vacant
A
خالی، متروکه
8
Q
Hardship
A
سختی، گرفتاری
9
Q
Gallant
A
شجاع، مبادی اداب به خصوص برای زنان
10
Q
Unaccustomed
A
نا آشنا، نا معنوس
11
Q
Bachelor
A
مجرد، عزب
12
Q
Qualify
A
استحقاق یافتن، شایستگی یافتن
13
Q
Corpse
A
جسد
14
Q
Dismal
A
تاریک، تیره، غم انگیز
15
Q
Frigid
A
بسیار سرد، منجمد
16
Q
Inhabit
A
اقامت داشتن در، زندگی کردن در
17
Q
Numb
A
بی حس، کرخت
18
Q
Peril
A
خطر، مخاطره، به خطر انداختن
19
Q
Recline
A
دراز کشیدن، خم شدن، تکیه دادن
20
Q
Shriek
A
جیغ کشیدن، نعره زدن
21
Q
Sinister
A
شیطانی، مخوف، شرور
22
Q
Tempt
A
وسوسه کردن،اغوا کردن،تحریک کردن، ترغیب کردن
23
Q
Wager
A
شرط بندی، شرط
24
Q
Typical
A
نمونه،نمونه واقعی،عادی،معمولی
25
Minimum
کمترین،حداقل
26
Scarce
کمیاب،نادر،کم،کافی
27
Annual
سالانه،هر ساله،سالنامه
28
Essential
ضروری، لازم، واجب، اصولی، مهم
29
Persuade
متقاعد کردن، راضی کردن، ترغیب کردن
30
Blend
مخلوط کردن، ترکیب کردن، درهم امیختن، باهم تناسب داشتن
31
Visible
قابل دیدن، نمایان، مرئی، مشهود
32
Expensive
گران، پرهزینه، پرخرج
33
Talent
استعداد ذاتی، توانایی
34
Devise
نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، طراحی کردن
35
Wholesale
عمده فروشی، به طور عمده، وسیع
36
Vapor
بخار، مه،
37
Eliminate
از بین بردن، حذف کردن، رفع کردن
38
Villain
شرور، بدزات، جنایتکار، خبیث
39
Dense
متراکم، فشرده، غلیظ، انبوه
40
Utilize
به کار بردن، استفاده کردن
41
Humid
مرطوب
42
Descend
پایین آمدن، سرازیر شدن،فرود آمدن، باریدن
43
Circulate
چرخیدن، به جریان انداختن، گشتن، منتشر شدن
44
Enormous
عظیم الجثه، غول پیکر، بسیار بزرگ
45
Predict
پیش بینی کردن، پیش گویی کردن، حدس زدن
46
Vanish
غیب شدن، ناپدید شدن، محو شدن، از بین رفتم
47
Tradition
آداب و رسوم، رسم، سنت
48
Rural
روستایی، دهاتی
49
Burden
مسئولیت سنگین، بار، فشار، محموله
50
Campus
محوطه دانشگاه، فضای دانشگاه
51
Majority
اکثریت،بیشتر،اکثر
52
Assemble
سرهم کردن، گرد هم آوردن، سوار کردن، مونتاژ کردن
53
Explore
کاوش کردن، معاینه کردن، تحقیق کردن، مطالعه کردن
54
Topic
موضوع، مسئله، عنوان، بحث
55
Debate
بحث، مناظره، مباحثه، مناقشه
56
Evade
فرار کردن از، پرهیز کردن از، طفره رفتن از
57
Probe
جستجو کردن در، تحقیق کردن درباره، بررسی کردن، معاینه کردن
58
Reform
اصلاح شدن/کردن ، تجدید نظر کردن در، مورد تجدید نظر قرار دادن
59
Approach
رسیدن به، نزدیک شدن/آمدن، برخورد کردن
60
Detect
شناسایی کردن، کشف کردن، متوجه شدن، پی بردن، پرده برداشتن از
61
Defect
نقص، عیب، خرابی
62
Employee
کارمند،کارگر
63
Neglect
دریغ کردن، کوتاهی کردن، غفلت کردن،چشم پوشی کردن
64
Deceive
فریب دادن، گول زدن، اغفال کردن
65
Undoubtedly
بی تردید، بدون شک
66
Popular
محبوب،عام پسند، مردم پسند، پرطرفدار
67
Thorough
کامل،حسابی، تمام و کمال
68
Client
موکل،مشتری
69
Comprehensive
کامل، جامع، همه جانبه، مفصل
70
Defraud
فریب دادن، سر کسی کلاه گذاشتن
71
Postpone
به تعویق انداختن، به وقت دیگری موکول کردن
72
Consent
اجازه دادن، رضایت دادن، موافقت کردن
73
Massive
سنگین،عظیم، حجیم، بزرگ
74
Capsule
کپسول،پوشه
75
Preserve
محفوظ نگه داشتن، حفظ کردن، محافظت کردن
76
Denounce
سرزنش کردن، محکوم کردن، انتقاد کردن
77
Unique
منحصر به فرد، استثنایی، بی نظیر
78
Torrent
رگبار، سیل، موج
79
Resent
دلگیر شدن، دلخور شدن، بیزار بودن از
80
Molest
ایجاد مزاحمت کردن، آزار و اذیت کردن
81
Gloomy
دلتنگ، غمگین، افسرده، تیره و تار
82
Unforseen
پیش بینی نشده، غیرمنتظره
83
Exaggrate
اغراق کردن، بزرگ نمایی کردن
84
Amateur
غیرحرفه ای، آماتور
85
Mediocre
متوسط،معمولی، نه خوب نه بد
86
Variety
متنوع، گوناگونی،تنوع
87
Valid
مستدل، موجه، معتبر
88
Survive
جان سالم به در بردن، زنده ماندن، دوام اوردن، باقی ماندن
89
Weird
ترسناک، اسرار آمیز، عجیب و غریب، غیرعادی،عوضی
90
Prominent
برجسته، قابل مشاهده، مشهور، صاحب نام، بارز
91
Security
امنیت،ایمنی،وثیقه،اسناد، اوراق بهادار، خاطرجمع، امنیتی
92
Bulky
حجیم، گنده، جاگیر، قطور،تنومند، هیکل دار
93
Reluctant
بی میل، ناراضی، حاکی از اکراه و بی میلی
94
Obvious
آشکار، واضح، مشخص، روشن، معلوم، بدیهی
95
Vicinity
نزدیک، پیرامون، اطراف، در همسایگی، حول و حوش، در حدود
96
Century
سده، قرن، دوره صد ساله
97
Rage
خشم، غضب، عصبانیت، خروش، تلاطم، تب، جنون
98
Document
سند، مدرک
99
Conclude
به پایان رساندن، تصمیم گرفتن،منعقد کردن
100
Undeniable
انکار ناپذیر، مسلم، محرز، غیرقابل تکذیب
101
Resist
مقاومت کردن، مخالفت کردن، خودداری کردن
102
Lack
فاقد چیزی بودن، بی بهره بودن از، ندانستن، کم داشتن
103
Ignore
نادیده گرفتن، توجه نکردن، ندانستن، خبر نداشتن از چیزی
104
Challenge
به مبارزه طلبیدن، به چالش کشیدن، توضیح خواستن درمورد
105
Miniature
مینیاتور، کوچک، مدل کوچک، ریز
106
Source
سرچشمه، منبع، مرجع، اسناد و مدارک
107
Excel
بهتر بودن، نمونه بودن، پیشی گرفتن از، پشت سر گذاشتن
108
Feminine
زنانه،مربوط به زنان، مونث
109
Mount
بالا رفتن از، صعود کردن از، سوار شدن
110
Compete
شرکت کردن، رقابت کردن، همچشمی کردن، مسابقه دادن
111
Dread
ترسیدن از، وحشت داشتن از
112
Masculine
مربوط به مردان،مردانه، مردوار
113
Menace
خطر، تهدید، مایه دردسر
114
Tendency
تمایل، گرایش، استعداد، آمادگی،میل، رغبت، جهت گیری
115
Underestimate
کمتر از حد ارزیابی کردن، دست کم گرفتن
116
Victorious
پیروزمند، پیروزمندانه، فاتح، برنده
117
Numerous
بی شمار، بسیار، فراوان، پرجمعیت، متعدد، بی حدو حصر
118
Flexible
انعطاف پذیر، نرم، تاشو، تغییر پذیر
119
Evidence
دلیل، سند، مدرک، شاهد، گواهی، نشانه، علامت
120
Solitary
تنها، تک، در انزوا، گوشه گیر، دور افتاده، یگانه و واحد
121
Vision
قدرت دید، بینایی، بصیرت، بینش، رویا، خواب، تصویر، خیال، تصور
122
Frequent
پی در پی، مکرر، همیشگی، معمول، متداول، فراوان، متعدد، زیاد
123
Glimpse
نگاه تند، نگاه کوتاه،نظر اجمالی، نگاه گذرا
124
Recent
تازه، جدید، نوظهور، اخیر
125
Decade
دهه، ده سال، یک دهه
126
Hesitate
تردید کردن، دودل بودن، درنگ کردن، اکراه داشتن، مردد بودن
127
Absurd
احمقانه، بی معنی، بیهوده، مضحک،مزخرف، نا معقول، یاوه، پوچ
128
Conflict
دعوا، مشاجره، زد و خورد، تضاد، تعارض، اختلاف
129
Minority
اقلیت کمتر از نیم، عدم بلوغ، بخش کمتر
130
Fiction
خیال، پندار، دروغ، حرف بی اساس، داستان
131
Ignite
آتش زدن، مشتعل کردن، محترق ساختن، روشن کردن
132
Abolish
برانداختن، منسوخ کردن، متوقف کردن، از میان بردن، لغو کردن
133
Urban
شهری، مربوط به شهر، شهرنشین
134
Population
جمعیت، مردم، سکنه، میزان جمعیت، تعداد
135
Frank
رو راست، صادق، صاف و ساده، صادقانه، رک
136
Pollute
آلوده کردن، فاسد کردن، به فساد کشاندن
137
Reveal
آشکار کردن، برملا کردن، به اطلاع رساندن، در اختیار همگان قرار دادن
138
Prohibit
ممنوع کردن، جلوگیری کردن، غیرممکن ساختن
139
Urgent
اضطراری، فوری، ضروری
140
Adequate
کافی، مناسب، شایسته
141
Decrease
کاهش دادن، کم کردن/شدن
142
Audible
شنیدنی، رسا، قابل شنیدن، محسوس
143
Journalist
روزنامه نگار
144
Famine
قحطی، کمبود، گرسنگی
145
Revive
بهبود بخشیدن، جان تازه دادن، نیرو گرفتن، دوباره زنده کردن، احیا کردن
146
Commence
آغاز کردن، شروع شدن، دست به کار زدن
147
Observant
تیزبین، شاهد، دقیق، به جا اورنده، موشکاف، مراعات کننده
148
Identify
شناسایی کردن، تشخیص دادن، شناختن،. هویت را تعیین کردن
149
Migrate
مهاجرت کردن، رفتن، کوچ کردن
150
Vessel
کشتی، ظرف، رگ، آوند
151
Persist
اصرار کردن، ادامه پیدا کردن، باقی ماندن،سماجت کردن
152
Hazy
مه آلود، غبارآلود، گرفته، مبهم، آشفته، گیج و منگ
153
Gleam
پرتو نور، کورسو، برق، درخشش، جرقه، رگه، بارقه
154
Editor
مدیر، سردبیر، ویراستار، سرپرست، تدوین کننده
155
Unruly
غیرقابل کنترل، بی نظم و ترتیب، سرکش، به هم ریخته، آشفته
156
Rival
حریف، رقیب، هماورد
157
Violent
خشن، خشونت آمیز، شدید، تند، طوفانی
158
Brutal
وحشی، وحشیانه، ظالمانه، حیوانی
159
Expend
توسعه دادن، افزایش دادن، گسترش دادن، بسط دادن
160
Alter
تغییر دادن، تنگ/گشاد کردن لباس، اصلاح کردن، بازسازی کردن
161
Mature
پخته، جا افتاده، رسیده، حساب شده، سنجیده
162
Sacred
مقدس، دینی، مذهبی، محترم، جدی، مهم
163
Opponent
رقیب، حریف، طرف مقابل، مخالف،طرف دعوا، هماورد
164
Brawl
دعوا و مرافعه، جار و جنجال
165
Revise
تجدیدنظر کردن، اصلاح کردن، بازبینی
166
Pledge
قول شرف دادن، تعهد دادن، پیمان بستن، وعده دادن، وثیقه، گرویی
167
Casual
اتفاقی،تصادفی، بی توجه، بی اعتنا، غیرمنتظره، شانسی
168
Pursue
تعقیب کردن، دنبال کردن، ادامه دادن
169
Duplicate
نسخه برداشتن از، دوباره انجام دادن، المثنی، کپی کردن، تکثیر کردن
170
Vicious
شرور، وحشیانه، شرارت بار، رذیلانه، تبهکار
171
Unanimous
هم رأی، هم عقیده، متحد، هم داستان
172
Fortunate
خوشبخت، سعادتمند، کامیاب، مساعد
173
Pioneer
پیشاهنگ، پیشگام، پیشقدم شدن، پیشتاز، پیشکار، کاشف، مبتکر
174
Innovative
نوآور، مبتکر، خلاق، نوآورانه، ابتکاری، نو، خلاقانه، بدعت گذارنده
175
Whirling
دور خود چرخیدن، چرخ زدن، گیج زدن
176
Underdog
طرف ضعیفتر، طرف بازنده، فلک زده، ضعیف، تو سری خور
177
Slender
بلند و باریک، قلمی، لاغر، ناچیز، کم، اندک
178
Surpass
پیشی گرفتن از، بهتر بودن از، برتری داشتن بر
179
Vast
پهناور، وسیع، عظیم، کلان، زیاد
180
Doubt
شک داشتن، باور نداشتن به، دودلی، شک و تردید
181
Thrust
هل دادن، پرتاب کردن، انداختن، چپاندن، فرو کردن/بردن
182
Bewildered
سرگردان، گیج، سردرگم، متحیر
183
Capacity
گنجایش، ظرفیت، قابلیت، توانایی
184
Penetrate
رخنه کردن، فرو کردن، نفوذ کردن در، سوراخ کردن، پاره کردن
185
Pierce
شکافتن، سوراخ کردن، کر کردن گوش، سوراخ کردن گوش
186
Accurate
صحیح، درست، دقیق
187
Microscope
میکروسکوپ
188
Grateful
متشکر، سپاسگذار، نامه تشکرآمیز، مطبوع، خوشایند
189
Cautious
محتاط، مواظب، با احتیاط، مراقب، هوشیار، احتیاط آمیز، محتاطانه
190
Confident
مطمئن، خاطرجمع، آکنده از اعتماد، اطمینان بخش
191
Appeal
گیرایی، جاذبه، درخواست دادن، جذبه، کشش، تمنا کردن
192
Addict
معتاد، سخت علاقه مند،اسیر
193
Wary
محتاط، مواظب، مراقب، بیمناک، نگران
194
Aware
باخبر، آگاه، متوجه
195
Misfortune
بدشانسی، بداقبالی، بدبختی، مصیبت
196
Avoid
خودداری کردن از، پرهیز کردن از، گریختن از، احتراز کردن از
197
Wretched
بدبخت، مفلوک، بیچاره، فلاکت باز، محقر، فقیرانه، ناچیز
198
Keg
بشکه کوچک، چلیک کوچک، بشکه آبجو
199
Nourish
غذا دادن به، زنده نگه داشتن، مقوی، دامن زدن به
200
Harsh
زبر، خشن، زننده،زمخت، بی رحمانه، سخت، تلخ
201
Quantity
کمیت، تعداد، اندازه
202
Opt
تصمیم گرفتن، انتخاب کردن، تصمیم داشتن
203
Tragedy
فاجعه، سوگ نامه، نمایش تراژدی، مصیبت نامه
204
Pedestrian
عابر پیاده، عابر
205
Glance
نظری انداختن، نگاه سریعی کردن، نگاهی انداختن
206
Budget
بودجه، هزینه، حساب،دخل و خرج
207
Nimble
چابک، چالاک، تند و تیز
208
Manipulate
خوب به کار بردن، درست به کار بردن، درست استفاده کردن
209
Reckless
بی باک، بی پروا، بی ملاحظه، متهورانه، عجولانه
210
Horrid
وحشتناک، ترسناک، مخوف، مزخرف
211
Rave
پرت و پلا گفتن، داد و بیداد کردن، تحسین کردن، تعریف کردن
212
Economical
صرفه جو، اقتصادی، باصرفه، مقرون به صرفه
213
Lubricate
نرم کردن، روان کردن، روغن زدن به، گریس کاری کردن
214
Ingenious
مبتکر،خلاق، ابتکاری، مبتکرانه، استادانه، باهوش
215
Harvest
درو، چیدن میوه، فصل درو، خرمن، محصول
216
Abundant
فراوان، وافر، بسیار
217
Uneasy
معذب، مضطرب، ناراحت، پریشان، دلواپس، آشفته
218
Calculate
حساب کردن، برآورد کردن، تخمین زدن، محاسبه کردن
219
Absorb
جذب کردن، مجذوب کردن، جلب کردن، به خود کشیدن
220
Estimate
تخمین زدن، قضاوت کردن، برآورد کردن، حساب کردن،نظر دادن
221
Morsel
ذره، ریز، خرده، لقمه
222
Quota
سهم، قسمت،سهمیه
223
Threat
تهدید، ارعاب، خطر، هشدار
224
Ban
تحریم کردن، ممنوع کردن، قدغن کردن، غیرقانونی اعلام کردن
225
Panic
ترس، وحشت، هول، تصمیم ناشی از ترس، ترسیدن، ترساندن
226
Appropriate
درخور، مناسب، مقضی، سزاوار، موافق
227
Emerge
پدیدار شدن، آشکار شدن، خارج شدن، بیرون آمدن
228
Jagged
دندانه دندانه، ناصاف، ناهموار
229
Linger
این پا و آن پا کردن، لفت دادن، طول دادن، فس فس کردن
230
Ambush
کمین گاه، کمین، تله، دام
231
Crafty
حیله گر، زیرک، زیرکانه، حقه باز، موذی، مکار، زرنگ، موذیانه
232
Defiant
گستاخانه،سرکش، نافرمان، جسور، تحریک آمیز، مبارزه جویانه
233
Vigor
قدرت، نیرو و توان، زورمندی، بنیه، شور، حرارت، شدت
234
Perish
به هلاکت رسیدن، از میان رفتن، تلف شدن، جان خود را از دست دادن
235
Fragile
شکستنی، شکننده،ظریف، نازک، ترد، سست، متزلزل
236
Captive
اسیر، دربند، محبوس، گرفتار، زندانی، اجباری، ناگزیر
237
Prosper
رونق داشتن، پیشرفت داشتن، شکوفا بودن، کار و بار سکه بودن
238
Devour
با ولع خوردن، بلعیدن، نابود کردن، در کام خود فرو بردن
239
Plea
خواهش، درخواست، استدعا، دفاع، جواب، خواهش
240
Weary
خیلی خسته، خسته کننده، ملال آور
241
Collide
تصادف کردن، برخورد کردن، به هم خوردن
242
Confirm
تایید کردن، تصدیق کردن، قطعی کردن، مورد تایید قرار دادن
243
Verify
اثبات کردن، ثابت کردن، تایید کردن، رسیدگی کردن
244
Anticipate
پیش بینی کردن، انتظار داشتن، توقع داشتن
245
Dilemma
دوراهی، تنگنا، وضعیت دشوار
246
Detour
انحراف، تغییر مسیر، مسیر انحرافی، جاده انحرافی
247
Merit
امتیاز، شایستگی، لیاقت، مزیت، ارزش
248
Transmit
فرستادن، پخش کردن، انتقال دادن
249
Relieve
کم کردن، از بین بردن، تسکین دادن
250
Baffle
گیج کردن، مبهوت کردن، متحیر ساختن
251
Warden
سرپرست، رئیس، رئیس دانشکده، رئیس زندان
252
Acknowledge
اذعان کردن،اقرار کردن به، تصدیق کردن
253
Justice
عدالت، عدل، انصاف، داد
254
Delinquent
تقصیرکار، خطاکار، گناهکار، مجرم، بزهکار
255
Reject
رد کردن، جواب رد دادن به، طرد کردن، پس فرستادن
256
Deprive
محروم کردن، بی نصیب کردن، بی بهره کردن
257
Spouse
همسر، زوج، زوجه، زن، شوهر
258
Vocation
حرفه، کار، پیشه، وظیفه، شغل
259
Unstable
بی ثبات، سست، متزلزل، دمدمی، متغیر
260
Homicide
قتل، آدم کشی، قاتل، آدم کش
261
Penalize
مجازات کردن، تنبیه کردن، جریمه کردن، اجحاف کردن به
262
Beneficiary
ذی نفع،موقوف، علیه، وارث
263
Reptile
خزنده
264
Rarely
به ندرت، کم، هر ازگاهی
265
Forbid
ممنوع کردن، اجازه ندادن به، منع کردن، تحریم کردن، قدغن کردن
266
Logical
منطقی
267
Exhibit
نمایش دادن، به نمایش گذاشتن، عرضه کردن
268
Proceed
پیش رفتن، جلو رفتن،ادامه دادن، رفتن، رهسپار شدن
269
Precaution
احتیاط، اقدام احتیاطی، تدبیر، دور اندیش، پیش بینی
270
Extract
بیرون کشیدن، به زور گرفتن، کشیدن دندان، بیرون آوردن، استخراج کردن
271
Prior
قبلی، پیشین، از پیش، مقدم، مهمتر
272
Embrace
در آغوش گرفتن، روبوسی کردن، آغوش، بغل
273
Valiant
شجاعانه، دلیرانه، شجاع، دلیر، بی باک
274
Partial
نسبی، محدود، ناقص
275
Fierce
درنده، وحشی، تند، خشن، عصبانی
276
Detest
متنفر بودن از، بیزار بودن از
277
Sneer
پوزخند زدن، مسخره کردن، نیشخند، پوزخند
278
Scowl
اخم کردن، ترشرویی کردن، اخم، ترشرویی
279
Encourage
تشویق کردن، ترغیب کردن، امید دادن، دلگرم کردن
280
Consider
توجه کردن به، رسیدگی کردن، در نظر گرفتن
281
Vermin
حشرات موذی، حشرات انگلی، جانوران موذی
282
Wail
شیون کردن، ناله کردن، ضجه زدن
283
Symbol
نماد، سمبل، رمز، علامت، نشانه
284
Authority
قدرت، نفوذ، سلطه، حق اختیار، اجازه
285
Neutral
بی طرف
286
Trifle
خرده، ریز، چیز جزئی، مبلغ ناقابل، چیز بی اهمیت
287
Architect
معمار، طراح
288
Matrimony
ازدواج، پیوند زناشویی، نکاح
289
Baggage
بار، اثاثیه، تجهیزات، چمدان
290
Squander
هدر دادن، تلف کردن، ضایع کردن، بر باد دادن
291
Abroad
در خارج، به خارج، از خارج، همه جا
292
Fugitive
فراری، متواری
293
Calamity
مصیبت، بلا، بدبختی، فاجعه
294
Pauper
تنگدستی، بی بضاعت، فقیر، تهیدست، ندار
295
Envy
حسادت، حسودی، غبطه، رشک
296
Collapse
فرو ریختن، ویران شدن، خراب شدن، جمع کردن میز و صندلی و سه پایه
297
Prosecute
تحت پیگرد قانونی قرار دادن، پیگیری، ادامه دادن، دنبال کردن
298
Bigamy
دو همسری، دو زنی، دو شوهری
299
Possible
ممکن، امکان پذیر، محتمل، مقدور، شدنی،عملی، معقول
300
Compel
مجبور کردن، تحمیل کردن، به زور گرفتن، وادار کردن
301
Awkward
ناجور، بد، معذب، دستپاچه، نامناسب، دست و پا چلفتی
302
Venture
خطر، ریسک، جسارت ورزیدن، خطر کردن، کار مخاطره آمیز
303
Awesome
هیبت انگیز، ترس آور، ترسناک، مخوف، با ابهت
304
Guide
هدایت کردن،راهنمایی کردن، ارشاد کردن
305
Quench
خاموش کردن، رفع کردن، فرو نشاندن
306
Betray
خیانت کردن به، بی وفایی کردن به، لو دادن، افشا کردن
307
Utter
گفتن، بیان کردن، فریاد کشیدن، آه و ناله کردن
308
Pacify
آرام کردن، فرو نشاندن، آرامش برقرار کردن
309
Respond
پاسخ دادن، جواب دادن، واکنش نشان دادن
310
Beckon
اشاره کردن به، با اشاره به نزدیک خواندن، به سوی خود کشیدن
311
Despite
علی رغم، با وجود
312
Disrupt
گسیختن، مختل کردن، قطع کردن، شکستن، در هم ریختن، پاره کردن
313
Rash
کهیر، حساسیت پوستی، عجولانه، شتاب زده، سنجیده
314
Rapid
سریع، تند، پرشتاب، ناگهانی
315
Exhaust
تمام کرم، پاک خسته شدن، از پا انداختن، به پایان رساندن، به ته رساندن
316
Severity
سختی، خشونت، تعدی، شدت، وخامت، سختگیری
317
Feeble
ضعیف، ناتوان، عاجز
318
Unite
باهم متحد شدن، متحد کردن، وصل کردن، وصل شدن
319
Cease
متوقف کردن/شدن، بند آوردن/آمدن، پایان یافتن/دادن
320
Thrifty
صرفه جو، مقتصد
321
Miserly
خسیس، تنگ نظر، ناچیز، حقیرانه، ناقابل،اندک
322
Monarch
پادشاه، فرمانروا، ملک، حاکم، حکمران
323
Outlaw
غیرقانونی اعلام کردن، ممنوع کردن، رانده شده، یاغی،قانون شکن
324
Promote
ارتقا دادن، حمایت کردن از، تشویق کردن، پشتیبانی کردن از، ترفیع دادن به
325
Undernourished
دچار سوءتغذیه
326
Illustrate
شرح دادن، با مثال توضیح دادن، مثال زدن برای
327
Disclose
فاش کردن، افشا کردن، آشکار کردن، علنی کردن، برملا کردن
328
Excessive
بیش از حد، مفرط، اضافی، زیادی، افراطی
329
Disaster
فاجعه، حادثه ناگوار، مصیبت
330
Censor
مامور سانسور، ممیز، سانسور کردن، ممیزی کردن
331
Culprit
مجرم، خاطی، گناهکار، خطاکار، متهم
332
Juvenile
جوان، نوجوان، کودک
333
Bait
طعمه، دانه، دام، تله، دانه پاشیدن
334
Insist
اصرار کردن، پافشاری کردن، تاکید کردن، ادامه دادن
335
Toil
زحمت، تقلا، کار سخت، خون جگر
336
Blunder
گاف دادن، اشتباه بزرگ کردن، خبط کردن، خراب کردن
337
Daze
گیج کردن، خیره کردن
338
Mourn
سوگواری کردن، عزاداری کردن، گریه کردن
339
Subside
پایین رفتن، نشست کردن، آرام شدن، ساکت شدن، خوابیدن
340
Maim
معلول کردن، علیل کردن، ذلیل کردن
341
Comprehend
دریافتن، فهمیدن، درک کردن، فهم کردن
342
Commend
تعریف و تمجید کردن از، سپردن، به نیکی یاد کردن از
343
Final
پایانی،نهایی، آخرین
344
Exempt
معاف کردن، بخشیدن
345
Vain
مغرور،خودخواه، از خود راضی، بیهوده، بی نتیجه، بی ثمر
346
Repetition
تکراری، بازگویی
347
Depict
ترسیم کردن، مجسم کردن، توصیف کردن
348
Mortal
فانی، کشنده، مهلک، خونین، خونی، کینه جو، شدید، زیاد
349
Novel
نو، جدید، تازه، بدیع، نوظهور، رمان
350
Occupant
ساکن، صاحب، متصدی، دارنده، سرنشین
351
Appoint
تعیین کردن، اختصاص دادن، منصوب کردن
352
Quarter
منطقه، ناحیه، محله، اسکان دادن، جا دادن،یک چهرم، ریع
353
Site
محل، جا، زمین، میدان
354
Quote
نقل قول کردن، برآورد قیمت کردن، پیشنهاد قیمت دادن
355
Verse
شعر، نظم، به شعر، بند، بیت، مصرع،آیه
356
Morality
اصول اخلاقی، پایبندی اخلاقی، درستی،پاکی
357
Roam
پرسه زدن، گشتن، ول گشتن
358
Attract
جذب کردن، جلب کردن، شیفته کردن، کشیدن
359
Patriotic
میهن دوست، وطن دوست، میهن پرست
360
Dispute
ستیزه، مشاجره، نزاع، جدال کردن، مباحثه کردن، انگار کردن
361
Valor
دلیری، شجاعت، دلاوری، اهمیت، ارزش شخصی و اجتماعی، ارزش مادی
362
Lunatic
دیوانه، مجنون، ماه زده
363
Commuter
رفت و آمد کننده همیشگی
364
Confine
حد، محدوده، محدود کردن، محبوس کردن، منحصر کردن
365
Idle
بیکار، تنبل، بیهوده، وقت تلف کردن، تنبل شدن، بی اساس، وقت گذراندن
366
Idol
بت، صنم، خدای دروغی، دغل باز، سفسطه،مجسمه، معبود
367
Jest
شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه، تمسخر کردن، عمل، کردار
368
Vein
سیاهرگ، رگه، حالت، تمایل، روش رگ دار کردن، رگه دار شدن
369
Uneventful
بی حادثه، بدون رویداد مهم
370
Fertile
حاصلخیز،پرثمر، بارور، برومند، پربرکت
371
Refer
مراجعه کردن، اشاره کردن، ارجاع دادن
372
Distress
رنج، اندوه، تنگدستی، فقر، مایه اندوه، خطر، ضعیف کردن، اندوهگین کردن
373
Diminish
کاهش دادن، کم کردن، تحلیل بردن، تقلیل دادن
374
Maximum
بالاترین، حداکثر، بیشترین
375
Flee
گریختن، پا به فرار گذاشتن، فرار کردن از، گریختن از
376
Vulnerable
آسیب پذیر، شکننده، حساس، ضعیف، بی دفاع، بی پناه
377
Signify
دلالت داشتن بر، حکایت از چیزی داشتن، معنی دادن، مهم بودن
378
Mythology
اسطوره شناسی، اساطیر
379
Colleague
همکار، هم قطار
380
Torment
رنج، درد، عذاب، شکنجه، مایه عذاب، بلا
381
Provide
تهیه کردن، فراهم کردن، مقرر کردن، شرط کردن
382
Loyalty
وفاداری، علائق، وابستگی ها
383
Mumble
زیر لبی حرف زدن، من و من کردن، زیر لب گفتن
384
Mute
ساکت، آرام، بی صدا، خاموش، صامت، لال، حرف غیر ملفوظ
385
Wad
دسته، بسته، گلوله، لوله، لوله کردن، گلوله کردن
386
Retain
نگه داشتن، حفظ کردن، به حافظه سپردن، حق الوکاله وکیلی را از پیش پرداختن
387
Volunteer
داوطلب، داوطلبانه، کمک کردن، داوطلب شدن
388
Prejudice
تعصب، قضاوت، پیش داوری، لطمه زدن، جانبداری، ضرر رساندن
389
Shrill
(صدا) زیر، تیز، جیغ مانند، گوش خراش، (اعتراض، مخالفت) مداوم، بی امان
390
Witty
بذله گویی، شوخ طبع، شوخ، بامزه
391
Jolly
{شخص} شاد، شنگول، سرحال، {اوقات} خوب، خوشی، عالی
392
Hinder
مانع شدن، بازداشتن، به تعویق انداختن
393
Lecture
نطق، سخنرانی، سرزنش، پند، اندرز
394
Abuse
سواستفاده، بدرفتاری، عادت غلط، رفتار بد، فحاشی، دشنام
395
Candidate
کاندید، نامزد
396
Precede
قبل از... قرار گرفتن، مقدم بودن، پیش از ... قرار دادن، جلوتر بودن از
397
Adolescent
نوجوان
398
Coeducational
دخترانه و پسرانه، مختلط
399
Radical
ریشه ای، اساسی، بنیادی، تندرو، افراطی
400
Spontaneous
خود به خود، خودجوش، خود انگیخته
401
Skim
سر خوردن، بر فراز جایی پرواز کردن، نگاهی اجمالی انداختن به، کف گیری، سرشیر گرفتن از
402
Vaccinate
واکسن زدن
403
Untidy
کثیف، نامرتب، آسفته، بهم ریخته
404
Utensil
ابزار، وسیله، لوازم آشپزخانه
405
Sensitive
زودرنج، نازک نارنجی، دلسوز، حساس
406
Temperate
معتدل، آرام، میانه رو
407
Vague
مبهم، غیرمعلوم، سربستخ و ابهام دار
408
Elevate
بلند کردن، بالا بردن، ترفیع دادن، عالی کردن، نشاط دادن، افراشتن
409
Lottery
قرعه کشی،بخت آزمایی، امر شانسی، شانسی، قرعه
410
Finance
علم مالیه، دارایی، وضع مالی، تامین بودجه، پول چیزی را دادن، بودجه تامین کردن
411
Obtain
بدست آوردن، فراهم کردن، گرفتن
412
Event
واقعه، رویداد، اتفاق،پیشامد، سرگذشت
413
Discard
دور انداختن، ول کردن، دست کشیدن از، متروک ساختن
414
Soar
بلند پروازی کردن، بالا رفتن، مانع شدن، اوج گرفتن، صعود کردن
415
Subsequent
پس آیند، بعدی، بعد، پسین،مابعد، دیرتر، متعاقب
416
Relate
بازگو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن
417
Stationary
ساکن، بی حرکت، لایتغیر، ایستا، بی تغییر
418
Prompt
{بازیگر تئاتر} رساندن به، گفتن متن به سریع، باعث شدن، {شخص} حاضر، زرنگ، سریع، عاجل
419
Hasty
عجولانه، شتابزده، باعجله، تند، سریع، {شخص} عجول
420
Scorch
بطور سطحی سوختن، تاول زدن، سوزاندن، بو دادن، سوختگی، تاول
421
Tempest
توفان، تلاطم، جنجال
422
Soothe
آرام کردن، آرامش بخشیدن به ، {درد} تسکین دادن
423
Sympathetic
{نگاه،رفتار} دلسوزانه، حاکی از همدردی، قبول کردن، غمخوار، همدرد
424
Redeem
باز خریدن، از گرو درآوردن، رهایی دادن
425
Resume
دوباره دنبال کردن/شدن، ادامه یافتن/دادن، دوباره شروع کردن/شدن، حاصل، خلاصه، خلاصه تجربیات
426
Harmony
هماهنگی، همسازی، سازگاری، {متون} مقابله
427
Refrain
خودداری کردن، پرهیز کردن، اجتناب کردن، احتراز کردن
428
Illegal
غیرقانونی، خلاف قانون، نامشروع، غیرمجاز
429
Narcotic
ماده مخدر، داروی مخدر، ماده آرامبخش
430
Heir
وارث، جانشین، ولیعهد، میراث خور
431
Majestic
باشکوه، با عظمت، پر ابهت، شاهانه، مجلل
432
Dwindle
کم شدن/کردن، تحلیل رفتن/بردن، ضعیف شدن/کردن
433
Surplus
مازاد، اضافی، مانده، باقیمانده، زیادی
434
Traitor
خائن، خیانتکار، وطن فروش
435
Deliberate
اندیشیدن، فکر کردن، تامل کردن، عمدی، مشورت کردن
436
Vandal
آدم مخرب، خرابکار، آدم ویرانگر
437
Drought
خشکسالی، کم بارانی، خشکی، قحطی
438
Abide
تحمل کردن، تاب چیزی آوردن، برتافتن، {قول، تصمیم} وفادار ماندن به، پایدار ماندن
439
Unify
یکنواخت/یکدست کردن، هماهنگ کردن، وحدت بخشیدن به،متحد کردن
440
Summit
قله، نوک، سر، اوج، اجلاس سران، نشست سران
441
Heed
توجه کردن به، اعتنا کردن به، توجه، اعتما، گوش کردن به
442
Biography
زندگی نامه، شرح حال
443
Drench
خیساندن، در آب شستن، آب دادن
444
Swarm
گروه، دسته زیاد، خیل، گله، هجوم کردن، ازدحام کردن
445
Wobble
تلو تلو خوردن، لرزیدن، جنبیدن
446
Tumult
همهمه کردن، غوغا، شلوغ، آشفتگی، هیجان
447
Kneel
زانو زدن، یه زانو افتادن، به زانو درآمدن
448
Dejected
افسرده، دلشکسته، دلتنگ، پکر، مایوس
449
Obedient
فرمانبردار، مطیع، حرف گوش کن، پیرو، تابع
450
Recede
کنار کشیدن، عقب کشیدن، دور شدن، خودداری کردن، پس رفتن
451
Tyrant
حاکم، ستمگر، مستبد، ظالم
452
Charity
صدقه، موسسه خیریه، خیرات، مهربانی، خیرخواهی، محبت
453
Verdict
رأی، حکم، تصمیم، هیئت منصفه، نظر، عقیده
454
Unearth
از لانه بیرون آوردن، برملا کردن، از خاک در آمدن
455
Depart
روانه شدن، رفتن، حرکت کردن، مردن، رخت بر بستن
456
Coincide
همزمان بودن، روی هم قرار گرفتن، منطبق شدن، یکدل شدن، موافقت کردن
457
Cancel
باطل کردن، لغو کردن، حذف کردن، قلم گرفتن، فسخ کردن
458
Debtor
بدهکار، وامدار، مدیون
459
Legible
خوانا، روشن
460
Placard
آگهی، اعلان، شعار، آگهی دیواری، اعلامیه
461
Contagious
واگیردار، مسری، آلوده، موجب سرایت
462
Clergy
روحانیون، کشیشان
463
Customary
مرسوم، معمول، عادی، رایج، متداول
464
Transparent
شفاف، بدن نما، نارک، واضح، روشن، آشکار، قابل فهم
465
Scald
{ دست و پا } سوزاندن، جوشاندن، با آب گرم سوزاندن
466
Epidemic
همه جا گیر، عام، متداول، بیماری مسری
467
Obesity
فربهی، چاقی زیاد، تنومندی، مرض چاقی
468
Magnify
بزرگ کردن ( از نظر اندازه )، اهمیت دادن، درشت نشان دادن، اغراق آمیز کردن
469
Chiropractor
پزشک ماساژور
470
Obstacle
مانع، پاگیر، سد راه
471
Ventilate
تهویه کردن، تصفیه کردن، هوا دادن به، پاک کردن، نزد عموم مطرح کردن
472
Jeopardize
به خطر انداختن، دچار مخاطره کردن
473
Negative
منفی، پاسخ منفی، شیشه عکاسی(نگاتیو)
474
Pension
مستمری، حقوق بازنشستگی
475
Vital
حیاتی، وابسته به زندگی، ضروری، واجب، اساسی، کاری
476
Municipal
وابسته به شهرداری، شهری، کشوری،درونی، داخلی
477
Oral
شفاهی، زبانی، سخنگو، دهانی، {کالبدشناسی} ذهنی
478
Complacent
از خود راضی، خشنود، خرسند، خودخواهانه
479
Wasp
زنبور
480
Rehabilitate
به زندگی عادی برگرداندن، نوسازی کردن، ترمیم کردن، توانبخشی کردن
481
Parole
آزادی مشروط، به طور مشروط، آزاد کردن
482
Vertical
عمودی، قائم
483
Multitude
تعداد زیادی، انبوهی، جماعت، توده مردم
484
Nominate
کاندید کردن، معرفی کردن، نامزد کردن، انتخاب کردن، منصوب کردن
485
Potential
بالقوه، نهفته، توانایی، استعداد، ممکن، احتمال، نهان، ناشناخته
486
Morgue
{برای نگهداری اجساد} سرد خانه، {روزنامه} آرشیو
487
Preoccupied
دل مشغولی، پریشان، گیج، نگران، حاکی از حواس پرتی
488
Upholstery
رویه دوزی، مبل روکش دار، {صندلی و مبل} رویه ، روکش، پارچه
489
Indifference
بی اعتنایی، بی تفاوتی، بی توجهی، سردی، بی علاقگی، خونسردی
490
Maintain
نگه داشتن، نگهداری کردن، ادامه دادن، حمایت کردن از، مدعی بودن
491
Snub
بی اعتنایی کردن به، محل نگذاشتن به، سرسنگینی کردن با
492
Endure
تحمل کردن، تاب آوردن در برابر، برتافتن، طاقت آوردن
493
Wrath
خشم، غضب، غیض
494
Expose
در معرض دید قرار گرفتن، افشا کردن، آشکار کردن، پرده برداشتن، نشان دادن
495
Legend
افسانه، قصه: نوشتن روی سکه، نوشته یا شرح کنار عکس
496
Ponder
فکر کردن، تحقیق کردن، مورد توجه قرار دادن
497
Resign
استعفا دادن، کناره گیری کردن، واگذار کردن، رضایت دادن
498
Drastic
موثر، قوی، جدی، شدید، اساسی، بنیادی
499
Wharf
اسکله، بارانداز
500
Amend
اصلاح و تجدید نظر در ماده یا قانون، ترمیم کردن، اصلاح کردن، بهتر کردن
501
Ballot
برگه رای گیری، رای گیری مخفی، رای دادن، قرعه کشی کردن