4-5 Flashcards
Legal
مجاز
Legal age
سن قانونی
recycle
بازیافت
majority
اکثریت
the age of majority
سن بزرگسالی
permit
اجازه دادن
engage
مشغول کردن، متعهد کردن
Restrict
محدود کردن
Restricted
منحصر
Ban
ممنوع کردن
Banned
ممنوع
Far too
بیش از حد
finance
دارایی
speculation
حدس
employee
کارمند
litter
آشغال
fine (v)
جریمه کردن
freeway
آزاد راه
Obey
اطاعت کردن
Honk the horn
بوق زدن
Ahead of time
In advance
Hand (v)
Give
Means
وسایل
Make to vote
رای دادن
arrest
حبس کردن
dump
خالی کردن، زباله
garbage
زباله
incident
حادثه
illegally (adv)
غیرقانونی
Pass(v)
وضع کردن
penalty
جریمه، مجازات
jaywalking
عبور غیر مجاز از خیابان (از خط عابر نگذریم)
vandal (n)
خرابکار
kidnapping(n)
آدم ربایی
catch speeding
سرعت گرفتن
rob someone
دزدیدن کسی
burglary
سرقت
convict (of)
محکوم کردن
murder (n,v)
آدم کش، آدم کشتن
sentence (n,v)
حکم، محکوم کردن
prison
زندان
commit
مرتکب شدن
armed
مسلح، مسلحانه
armed robbery
سرقت مسلحانه
vandalism(n)
خرابکاری
graffiti
دیوارنویسی
lose your license
از دست دادن گواهینامه
captive
اسیر
kidnapper(n)
آدم ربا
probation
Put on probation
تحت مراقبت
relatively
به طور نسبی، نسبتا
minor
جزیی
enforce
اجرا کردن، وادار کردن
criminal
جنایت کار
executive
مدیر اجرایی
severe
شدید
Break into
غیر قانونی و بی اجازه وارد شدن