3 Flashcards
Authority
كارشناس ، مسؤل ، اقتدار ، توانايى ، اختيار
Chunk
بخش ، قسمت ، تكه بزرگ ، مقدار قابل توجه
Crucial
ضرورى ، مهم ، خيلى مهم
Deliberately
از قصد
Emotion
احساس ، هيجان
Engage
مشغول شدن ، درگير شدن
Industrious
سخت كوش ، پرتلاش
Intellectual
فكرى
Merely
فقط ، صرفا
Obesity
چاقى مفرط ، بيمارى چاقى ، چاقى
Overwhelming
غالب ، قوى ، طاقت فرسا ، سخت
Passive
غيرفعال
Pastime
تفريح ، سرگرمى
Rejuvenate
تجديد قوا كردن
Authorize
allow ، اجازه دادن ، اختيار دادن
Authorize
approve ، اجازه دادن ، اختيار دادن
Authorize
concede to ، اجازه دادن ، اختيار دادن
Authoritative
approved ، موثق
Authoritative
certified ، موثق
Authoritative
authentic ، موثق
Authority
official ، مسؤل ، مقام ، صاحب نظر ، كارشناس
Authority
manager ، مسؤل ، مقام ، صاحب نظر ، كارشناس