25-40 Flashcards
Staple
ميخ منگنه
Stapler
منگنه
Watch
نگاه كردن به چيزي كه در حركت است. مثل تماشاي مسابقه فوتبال
Look at
نگاه كردن به چيزي كه بي حركت است. مثل نگاه كردن به يك عكس
You are used to what you always do.
You feel comfortable doing it because you do it often.
You have to get used to something new.
بايد يه چيز جديدتري رو انجام بدي.
I’m used to the traffic downtown.
من به ترافيك پايين شهر عادت دارم.
Be used to
عادت داشتن
Used to
انجام عملي در گذشته كه ديگر انجام نمي شود
She named him Benjamin ,after his grandfather.
اسمش رو بنجامين گذاشت ، مثل اسم پدربزرگش.
Widow
بيوه
Widower
مرد زن مرده
Claudia married Javier
Not with Javier
Bride
عروس،تازه عروس
groom
داماد
The funeral
مراسم تشييع جنازه
Niece
دختر خواهر يا دختر برادر
Nephew
پسر برادر يا پسر خواهر
Grandson
Granddaughter
نوه پسر
نوه دختر
Fingernail
ناخن
Thumb
شست دست
Toe
شست پا
Waist
كمر
Hip
كفل
Side
پهلو
Gloves
دستكش