17 Flashcards
affection
محبت،علاقه،دلبستگی
He had a deep affection for his aunt
او علاقه عمیقی به عمهاش داشت
ADJ:affectionate مهربان پرمهرومحبت
He is very affectionate towards his children.
او نسبت به کودکانش بسیار مهربان است
ADV:affectionately به مهربانی مهربانانه
He smiled affectionately at his son.
agency
نمایندگی آژانس
You can book at your local travel agency.
شما میتوانید در آژانس مسافرتی محل خود رزرو کنید.
N:agent نماینده، مدیر برنامه،مامور
ash
خاکستر
confine
حبس کردن زندانی کردن
.A virus that was circulating in the area confined AI to his house
ویروسی که در منطقه پخش شده بود، “ال” را در خانهاش حبس کرد.
محدود کردن منحصر کردن
We confined our study to ten cases.
2. ما تحقیقمان را به ده مورد محدود کردیم.
dismiss
رد کردن، تکذیب کردن
syn: reject
v. erupts
n. eruption
فوران کردن1
The volcano can erupt at any time
آتشفشان هر لحظه ممکن است فوران کند.
ناگهان و باشدت آغاز شدن ناگهان در گرفتن2
.At the end of a hot summer, violence erupted in the inner cities
در پایان یک تابستان گرم، خشونت ناگهان و باشدت در مناطق مرکز شهری آغاز شد.
fate
N. fatality
ADV. fatally
ADJ. fateful
سرنوشت تقدیر
We want to decide our own fate.
ما میخواهیم خودمان سرنوشتمان را تعیین کنیم
N.، تقدیر،مرگ و میر تلفات،=death
ADV. به طور مرگبار
ADJ. سرنوشت ساز
lava
مواد مذاب (آتشفشان) گدازه
miserable
بدبخت، غمگین،
navigate
هدایت کردن، کشتیرانی کردن
originate
N. origin
N. originator
آغاز شدن ابداع کردن، سرچشمه گرفتن، نشات گرفتن
The idea of democracy originated in Ancient Greece.
N. منشاء خاستگاه
It’s a book about the origins of the universe
آن کتابی درباره خاستگاههای جهان هستی است.
N. خالق،بنیانگذار
remainder
Syn. rest
باقی مانده، بقیه
.It rained the first day but the remainder of the trip was fine.
اولین روز باران بارید اما بقیه سفر خوب بود
retrieve
بازیایی کردن
to retrieve information from the database
بازیابی اطلاعات از پایگاه دادهها
2-پس گرفتن دوباره به دست آوردن
1.Will Detroit retrieve its status as the car manufacturing center of the world?
1. آیا “دترویت” موقعیت خود را بهعنوان مرکز جهانی تولید خودرو پس خواهد گرفت؟
Shallow
Opp. deep
کم عمق
2.The stream was fairly shallow so we were able to walk across it.
2. رود نسبتاً کمعمق بود، برای همین ما توانستیم از آن رد شویم.
slope
شیب، سراشیبی
steep: شیب دار، تند
A steep slope
سراشیبی تند