12/1 Flashcards
Spark
● ابیز،جرقه،ژابیز،آیژک،اخگر،لخچه،لخشه،آییژ
● (مجازی) اثر،نشانه،علامت،ذره،فروهر
● سر زندگی،طراوت،شادابی
Wound
P.P=> wind ● زخم،جراحت،ریشی،ولانه ● (پوست درخت و غیره) زخم،بریدگی،صدمه ● جریحه ● زخم کردن یا زدن،زخمی کردن یا شدن،ریش شدن،افگار شدن یا کردن
Pluge
Treasurer
● خزانه دار،گنجور،کهند
Command
● فرمان،دستور،حکم،امر،امریه،فرمایش
● فرمان دادن،دستور دادن،امر کردن
● تحت فرمان (یا نفوذ و غیره) داشتن،استیلا
Drill
تمرین، مشق نظامی، مته زدن، مته، تعلیم دادن، تمرین کردن
cord drill
مته وکمان، مته کمان
corn drill
● مته،پرماه،بهرمه،گردکاو،سنبه
● (با مته) سوراخ کردن،انجیردن،سنبیدن
Sergeant
/sär´jǝnt/ n. ● (قرون وسطی) نوکری که ارباب را در جنگ همراهی میکرد،پیرو ارباب ● رجوع شود به: sergeant-at-arms ● گروهبان،گروهبان یکم ● (پلیس) سر پاسبان
Hint
● اشاره،نمار،ایما
● اشاره کردن،نماریدن،(با کنایه یا اشاره) رساندن،بروز دادن
Campfire
● آتش اردوگاه (آتشی که در اردوگاه روشن میکنند و دور آن گرد میآیند)
● گردهمایی خودمانی
Seek
● جستجو کردن،جوییدن،(دنبال چیزی) گشتن،در پی چیزی بودن،توزیدن،پوییدن،توختن
● پناه جستن (در محلی)،پناه بردن
Sought
P.P=>seek
Scouts
● (سرباز یا هواپیما یا کشتی) دیدهور ● جاسوس ورزشی ● مامور استخدام ورزشکاران (دارای آیندهی درخشان)،مامور شناسایی ● (دختر یا پسر) پیشاهنگ ● دیدهوری،دیدزنی،شناسایی ● (خودمانی) شخص،آدم،یارو
Fumes
{علوم مهندسى}: بخار
Sufficient
● بسند،بسنده،کافی،بس
● قادر،واجد شرایط،صلاحیت دار
Fiery
دارای آتش،آتشدار،پر آتش،آتشین،آذرین
● آتش مانند،آتش سان،آذر گون،سوزان،شعله فام،آتشگون،آتش فام
● گرم و احساساتی،خونگرم،پرشور،داغ
● آتشگیر،(زود) قابل اشتعال،زود افروز