1100useful words Flashcards
devise
ابداع کردن، برنامه ريزی کردن
scowl
ابرو در هم کشیدن، اخم کردن
abrupt
اتفاقی
elude
اجتناب کردن از، طفره رفتن
encircle
احاطه کردن
evoke
احضار کردن
revive
احیاء کردن، زنده
appropriate
اختصاص مناسب دادن، مناسب
ethic
akhlagh
morality
اخ ق، فضیلت
frown
اخم کردن
persist
 ادامه يافتن، ادامه دادن
molest
اذيت کردن، آذار دادن
merit
ارزش، شايستگی، خوبی
transmit
ارسال کردن، فرستادن
skim
از با برداشتن، شتابزده خواندن
complacent
از خود راضی
impulsively
از روی تحريك، هوسباز، دمدمی
underpin
اساس چیزی را تشکیل دادن
substantial
اساسی، مهم
remarkable
استثنايی
elicit
استخراج کردن
squander
اسراف، هدر دادن
mythology
اسطوره شناسی، اساطیر
wretched
اسفبار، ف کت، بسیار نامطلوب
wharf
اسکله
gesture
اشاره
manifest
اشاره کردن
hint
اشاره
reform
اص ح کردن، اص ح شدن
amend
اص ح کردن، تغییر دادن
rudimentary
اصلی, بدوی، پايه، ساده
core
اصلی، مهم، مرکز
defy
اطاعت نکردن
dictum
اظهار نظر رسمی، جمله
marvel
اعجاز