1100-17 set Flashcards
Laconic
سخن کوتاه و خلاصه ، شخص کم حرف
Accost
مخاطب ساختن ، سر صحبت را با کسی باز کردن ، مواجه شدن
Reticent
کم حرف ، ساکت ، تودار
Throng
جمعیت ، جمع کثیر ، جماعت
intrepid
جسور ، نترس ، بی باک ، دلیر
Hapless
بدبخت ، بیچاره ، نگون بخت ، تلخ
irate
عصبانی ، خشمگین
Furtive
مخفیانه ، پنهانی ، نهانی
Plethora
کثرت ، بسیاری ، فراوانی
Felon
جنایتکار ، تبهکار
Vigilant
هوشیار ، بیدار ، مراقب ، گوش بزنگ
Adroit
ماهر ، زرنگ
Fabricate
ساختن ، جعل کردن ، سرهم کردن ، به هم بافتن
Pretext
بهانه ، عذر ، دستاویز
Gesticulate
با اشاره فهماندن (موقع صحبت) ، سر و دست تکان دادن
Rudimentary
ابتدایی ، مقدماتی ، ناچیز
Cajole
چاپلوسی کردن ، با زبان-بازی کسی را وادار به کاری کردن
Enhance
بهبود بخشیدن (موقعیت) ، بیشتر کردن (شهرت) ، افزایش دادن (قدرت)
Nuance
فرق جزئی ، اختلاف مختصر
Avid
مشتاق ، خواهان ، حریص ، آرزومند ، علاقه مند
Replete (with)
مملو از ، لبریز از ، پر از
Eminent
سرشناس ، برجسته ، مشعور ، رفیع
Steeped (in)
سرشار از ، غرق در ، غرق شده
Voracious
سیری ناپذیر ، حریص ، پرخور
indiscriminate
بدون هدف ، کورکورانه ، فاقد تشخیص
Prognosticate
پیش بینی کردن ، پیشگویی کردن ، حاکی بودن از
Automaton
آدم ماشینی ، آدم آهنی
Matron
کدبانو ، زن خانه ، زن سالمند
Abound (with or in)
فراوان بودن ، پر بودن از
Technology
فناوری ، تکنولوژی ، فن شناسی
Compound
ترکیب کردن (مواد) ، آمیختن ، افزدون (مشکلات) ، تشدید کردن
Annals
وقایع سالانه ، سالنامه ، تاریخچه
Paradox
تناقض گویی ، ضد و نقیض
Tinge
جزء ، اثر ، نشان
Realm
قلمرو ، حیطه ، سلطنت
Drudgery
کار پر زحمت ، کار شاق ، کار سخت ، خرحمالی
Badger
به ستوه آوردن ، اذیت کردن ، زیر فشار گذاشتن
Perceive
متوجه شدن ، پی بردن ، دیدن ، فهمیدن
implore
التماس کردن به ، تمنا کردن به ، استدعا کردن از
interminable
بی پایان ، پایان ناپذیر ، طولانی ، خسته کننده
Wrest (sth from sb/sth)
به زور گرفتن ، از چنگ کسی بیرون کشیدن
Lackluster
خسته کننده ، بی روح ، ملال آور ، بی نور
Caustic
نیشدار ، طعنه آمیز ، زننده ، تلخ
Loathe
متنفر بودن ، بیزار بودن ، انزجار داشتن
Reprimand
سرزنش کردن ، نکوهش کردن ، توبیخ کردن
incipient
در مراحل اولیه ، تازه شکل گرفته ، تازه
infamous
بدنام ، رسوا ، شرم آور
Dupe
آدم ساده لوح ، فرد اغفال شده ، فریب خورده
Jostle
تنه زدن ، هل دادن ، رقابت کردن
inadvertent
غیرعمدی ، سهوی ، اشتباهی ، بی دقت
Ominous
نگاه یا لحن ترسناک ، تهدیدآمیز ، شوم ، بدیمن
Repudiate
تکذیب کردن ، رد کردن ، مخالفت کردن
Bristle
سیخ شدن مو
Tremulous
بیمناک ، نگران ، لرزان ، وحشت زده
Cessation
توقف ، پایان ، وقفه ، قطع
Stipulate
قید کردن ، شرط کردن ، تصریح کردن
Euphemism
حسن تعبیر
Condolence
همدردی ، همدلی ، دلداری
Mundane
معمولی پیش پا افتاده
incongruous
نامتناسب ، ناهماهنگ ، ناسازگار
intimidate
ترساندن ، تهدید کردن
Feint
کلک ، ترفند ، حمله ، فریب
Alacrity (with alacrity)
چابکی ، شور و نشاط ، مشتاقانه
Belligerent
پرخاشگر ، ستیزه جو ، جنگ طلب
disdain
بی احترامی ، تحقیر کردن
Promulgate
رسما اعلام کردن ، ترویج کردن
Brash
وقیح ، جسور ، پر روو ، شتاب زده
Scoff
ریشخند ، تمسخر ، مسخره کردن
Pugnacious
پرخاشگر ، ستیزه جو ، جنگجو
Belittle
دست کم گرفتن ، کوچک کردن ، تحقیر کردن
Laceration
بریدگی ، جراحت
Tangible
واقعی ، محسوس ، ملموس ، عینی
Castigate
سرزنش کردن ، شدیدا انتقاد کردن ، تنبیه کردن
Octogenarian
آدم هشتاد و چند ساله
Sordid
ناشایست ، زشت ، ناخوشایند ، حقیر
Scurrilous
موهن ، توهین آمیز ، هتاک
Aspirant
جاه طلب ، بلند پرواز ، خواهان ، آرزومند
Frenzy
دیوانگی ، جنون آمیز
Dregs
تفاله ، پسمانده ، رسوب
Solace
تسکین ، آرامش ، مایه آرامش بودن
Rampant
فراگیر ، شایع ، بی امان ، انبوه
Clandestine
مخفی ، سری ، مخفیانه
Ethics
اخلاق ، اصول اخلاقی ، جنبه اخلاقی
inane
بی معنی ، احمقانه ، مزخرف ، واهی
Concur
موافق بودن ، هم عقیده بودن ، مقارن بودن
Culprit
گناهکار ، مجرم ، مقصر ، متهم
inexorable
انعطاف ناپذیر ، سرسخت ، یکدنده
Duress
زور ، اجبار ، فشار ، تهدید
Admonish
سرزنش کردن ، هشدار دادن ، اخطار دادن
Flagrant
آشکار ، وقیحانه ، وقیح ، بدنام
Egregious
فاحش ، بزگ ، نمایان
Acrimonious
تند ، گزنده ، نیشدار ، تلخ
Duplicity
دورویی ، نیرنگ ، تزویر
Paucity
کمی ، کمبود
Distraught
آشفته ، پریشان ، شوریده
impunity
بخشودگی ، مصونیت ، معافیت
Elicit
بیرون کشیدن ، بدست آوردن ، استنباط کردن
Tolerate
تحمل کردن ، مقاومت کردن ، کنار آمدن با
Construe
تعبیر کردن ، تلقی کردن ، قابل تفسیر بودن
Pernicious
زیان بار ، خطرناک ، مهلک ، مخرب
Sally (forth/out)
شبیخون ، هجوم بردن به ، حمله کردن به
Affluent
مرفه ، ثروتمند
Consternation
بهت، ناباوری ، هراس ، دلهره
feasible
امکان پذیر ، عملی ، شدنی
Discern
تشخیص دادن ، دیدن ، دریافت کردن
Precocious
استثنایی ، پیش رس ، نابهنگام
Perfunctory
سطحی ، سرسری ، ظاهری ، بی تفاوت
Deride
دست انداختن ، مسخره کردن
Perverse
لجباز ، خودسر ، شریر ، فاسد
Chagrin
یاس ، رنجش ، آزردگی ، تاسف
Laudable
ستودنی ، قابل ستایش ، پسندیده
Disparage
دست کم گرفتن ، کوچک شمردن ، تحقیر کردن
Masticate
جویدن
Fiasco
ناکامی ، شکست فاحش
Eschew
پرهز کردن از ، اجتناب ورزیدن
Dubious
مردد ، دودل ، نامطمئن
Quell
فرونشاندن ، خواباندن
Confidant (n)
رازدار ، محرم اسرار
Obsolescence
زوال پذیری ، کهنگی
Voluble
پرحرف ، وراج ، حراف ، زبان چرب و نرم
implacable
سازش ناپذیر ، سرسخت ، ریشه دار
Jurisdiction
حق قضاوت ، اختیار قانونی
Paroxysm
طغیان ، هجوم ، حمله ناگهانی
Skirmish
کشمکش ، درگیری ، زد و خورد
Reprehensible
سرزنش ، نکوهیده ، سزاوار ملامت
Fray
دعوا ، مشاجره ، نبرد
indigent
بی بضاعت ، تنگدست ، فقیر
Arbitrary
استبدادی ، خودسرانه ، اختیار ، تصادفی
Monolithic
یکپارچه ، انعطاف پذیر ، سرسخت
Harass
آزار دادن ، اذیت کردن ،مزاحم شدن ، عاجز کردن
Effigy
آدمک ، شمایل
Stymie
نخنصه ، گگیر انداختن ، نقش برآب کردن ، تو دردسر انداختن
Cognizant (of)
آگاه به ، مطلع از ، ذیصلاح
Flout
نقض کردن ، زیرپا گذاشتن ، مسخره کردن
Turbulent
آشفته ، پریشان ، ناآرام ، متلاطم
Terminate
چایان دادن ، خاتمه یافتن ، فسخ کردن